فصل 1 - زندگی بیل گیتز | |
در دنیای کسب و کار معاصر یادگیری منبعی برای ایجاد برتری و مزیت رقابتی پایدار است. مدیران همواره باید مهارتها و شیوه های جدید را فرا گیرند تا برای نبرد گروهی آماده شوند و سازمانها باید بعنوان ساز و کارهایی فراگیرنده که در آن یادگیری در کانون و محور وجودی فرهنگ سازمانی آنان قرار دارد، خود را بازسازی کنند. هرچند عملا سازمانهای یاد دهنده موثر، بسیار کمیاب اند براین اساس یکی از اهداف سری کتابهای مدیریت راهبردی به شیوه تجاری (Business the Bill GatesWay) اینست تا با کمک، به مدیران این فرصت را به آنها بدهد که یادگیری را از میان بهترین ها بیاموزند. | |
zzzzzzzzzzzzz در دنیای کسب و کار معاصر یادگیری منبعی برای ایجاد برتری و مزیت رقابتی پایدار است. مدیران همواره باید مهارتها و شیوه های جدید را فرا گیرند تا برای نبرد گروهی آماده شوند و سازمانها باید بعنوان ساز و کارهایی فراگیرنده که در آن یادگیری در کانون و محور وجودی فرهنگ سازمانی آنان قرار دارد، خود را بازسازی کنند. هرچند عملا سازمانهای یاد دهنده موثر، بسیار کمیاب اند براین اساس یکی از اهداف سری کتابهای مدیریت راهبردی به شیوه تجاری (Business the Bill GatesWay) اینست تا با کمک، به مدیران این فرصت را به آنها بدهد که یادگیری را از میان بهترین ها بیاموزند. براستی مدیران چگونه یاد می گیرند؟ مدیران چگونه بایستی یادگیرندگی داشته باشند؟ روشهای یادگیری مدیران چگونه باید باشد؟ 1) ابتدا سهم بالایی از یادگیری- کار- را از طریق تجربه می آموزند اما کریس آگریس از هاروارد تجربه را تضمینی موثر و مناسب برای یادگیری نمی داند او می گوید مدیرانی را می شناسیم که تجربه بسیاری در دنیای کسب و کار داشته باشند اما خرد و دانش واقعی هم سطح او ندارند. ممکن است ادعا کنند که تجربه 30 ساله دارند ولی اغلب آنها تجربه یکساله را سی بار تکرار کرده اند. تجربه به دلیل هزینه بر و زمان بر بودن شیوه یادگیری ان، عموماً اثربخشی آنرا از ویژگی هوشمندانگی و استراتژیک محروم می نماید. هرچند پرعیارترین سنگ محک هر مدیر، هنوز طلای تجربه است. 2) دومین منبع یادگیری برای مدیران برنامه های آموزشی است. باتوجه به مطالعات موردی و تاکید آنها بر تحلیل، برنامه های آموزشی بدون شک مدیران را از نظر کسب مهارتهای مهم توانا می سازد اما دامنه مهارتها و سودمندی عملی آنها حداقل از سوی خبرگان آموزشی هاروارد مورد تشکیک است. هنری مینتز برگ می گوید: این فکر که افراد 25 ساله باهوش ولی بی تجربه را که هیچ سابقه مدیریت نداشته را طی دوسال آموزش تبدیل به مدیران کارآمد کند مضحک بنظر می رسد. پیتر دراکرهم بر این باور است که دانشکده های بازرگانی اکنون کارهای پیشین را بهبود بخشیده اند اما بدترین چیز اینست که آنچه را که نباید اصلاً انجام شود بهبود بخشیم. 3) سومین منبع فراگیری، یادگیری از همکاران و همگروهها می باشد (مدیریت دانش سازمانی)، در واقع تهیه و تشکیل گروههای یادگیرنده و ایجاد فضای نشر و جریان دانش را میتوان اصلی ترین پایه بهبود آموختنی های مدیر تلقی کرد (این روش به صورت ویژه ای توسط بیل گیتز مورد توجه و تذکر قرار گرفته است). در واقع مطالعه و بررسی کتبی مانند (Business the Bill Gates Way) به جهت پرنمودن شکاف بین سه گزینه پیشین و ارائه نگرشی عینی از کسب و کار است، با مداقه شیوه های مدیریتی هریک از رهبران کسب و کار مانند بیل گیتز، به کنکاش اصل نگرش آنها در کسب و کار می باشد. اینکه چه چیزهایی آنها را متفاوت و برگزیده نموده است؟ آنها در چه موارد مهارتی ویژه ای داشته اند؟ و ... چه درسهایی میتوان از موفقیت تجاری، مدیریتی آنها آموخت. زندگی و روزگار بیل گیتز گیتز در سال 1973 میلادی وارد معتبرترین محل یادگیری یعنی کمبریج گردید و سپس به هاروارد رفت تا به اصرار پدر حقوقدانش به تحصیل رشته حقوق بپردازد و به تعبیر خودش تا از باهوش ترین افراد، یاد بگیرد. در 1975 برای یک نسخه از زبان Basic – که نوعی زبان اولیه در برنامه نویسی بود- گروه خود را با آلن تشکیل داد و در سال 1977 باتوجه به آمادگی دنیای جدید هاروارد را رها کرد تا تمام وقتش را در شرکت تازه تاسیس خود بنام مایکروسافت طی کند. کتاب کسب و کار به شیوه بیل گیتز سفری در شناخت مسیر زندگی مدیر جوانی که از 13 سالگی شیفته کامپیوتر و معاملاتی که براین اساس بود انجام می شود، او با دریافت ساعت مجانی استفاده از کامپیوتر، نسبت به یافتن خطاهای نرم افزاری شرکتهای سازنده اقدام می گردد. در همین سال این فرد غیر حرفه ای (Nerds) ناشناخته با فعالیت در یک شرکت نرم افزاری مسیر زندگی خود را مجدداً طراحی نمود و با برنده شدن در مناقصه ساخت سیستم عامل برای رایانه های شخصی IBM مدخل ورود بیل به بهشت و رسیدن به نقطه چرخش استراتژیک این صنعت بایستی قلمداد کرد. بیل گیتز در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود او که از سن 20 سالگی رئیس مایکروسافت بوده است بیشتر موفقیتش در توانایی وی نسبت به برگردان دیدگاه فنی به استراتژی بازار و آمیختن خلاقیت با بینش فنی وابسته می دانند. به عقیده بسیاری در شیوه مدیریت گیتز سرنخی از سبک رهبری در دانشکداه های بازرگانی نخواهید یافت . در واقع استادان و کارشناسان مدیریت در مورد آنچه رئیس میات مدیره مایکروسافت و مدیر اجرایی آنرا اینفدر موفق ساخته به طور عجیبی ساکت هستند. اما شرکت مایکروسافت موفقیت خود را ناشی از 5 عامل زیر می داند: نگرش بلند مدت، جهت دهی به نتایج، کار گروهی و تلاش همه جانبه فردی، دلبستگی به فراورده های خود مشتریان، گرفتن واکنش مشتری و محیط کسب و کار بطور پیوسته متحول. در واقع شرکت ، افراد باهوش و خلاق و نوآور را استخدام می کند و با ایجاد شور و شوق آنها را در چالش مداوم و شرایط عالی کار نگه می دارد و با اعطای سهام متعدد به کارکنان و طرح یادگیری مداوم اغلب آنها را در موفقیت یا شکست مایکروسافت سهیم نموده است. رمز و رازهای موفقیت ده رمز که موفقیت شرکت مایکروسافت و مدیران اجرایی استثنایی آنرا تشریح می کند به صورت زیر می باشد: 1- در مکان مناسب و زمان درست دست به کار بزن. 2- عاشق فناوری باش. 3- هیچکس را زندانی خود مکن 4- افراد باهوش را استخدام کن. 5- رمز بقاء را فراگیر. 6- انتظار تشکر و سپاسگزاری را نداشته باش. 7- جایگاه برتر را برگزین. 8- همه پایگاهها را تحت پوشش قرار ده. 9- یک کسب و کار جمع و جور را تدارک بین. 10- همیشه مواظب کارهایت باش. 1) در زمان و مکان مناسب و کسب به کار بزن خیلی ها موفقیت مایکروسافت را به یک خوش شانسی فوق العاده یعنی گرفتن قرارداد تهیه و تامین سیستم عامل برای شرکت آی.بی.ام (IBM) برای اولین کامپیوتر شخصی می دانند. ولی موضوع اینست که عوامل دیگری بغیر از شانس در این کار دخالت داشتند. بیل اهمیت معامله را دریافته بود او می دانست که تهیه یک سیستم عامل مشترک میتواند سرگذشت او و تاریخ کامپیوترهای شخصی (PC) را دگرگون سازد. او بیش از شش ماه بطور خستگی ناپذیر کارکرد تا مطمئن شود که فرصت پیش آمده در اختیار مایکروسافت قرار می گیرد. هنگامی که گیتز آماده می شد که قرارداد شرکت آی.بی.ام (IBM) را بگیرد به او خبر دادند که مادرش را بیش از شش ماه نخواهد دید. اما او این مدت خود را در دفتر کار یا اداره زندگی می کرد و خود را کاملاً وقف پیروزی در معامله با آی.بی.ام کرده بود. زیرا او یقین حاصل کرده بود که معامله چقدر برای او مهم است. رقیب اصلی گیتز از مایکروسافت، شرکتی بنام (Digital Research Inc) که دارای سیستم عامل که روی اپل (Apple II) اجرا می شود ولی در یک مرحله حساس از مذاکرات، رابط اصلی شرکت دیجیتال ریسرچ به مدت یکماه در مرخصی بود. گیتز که مرخصی رفتن را نشانه ای از ضعف می دانست از غیبت رقیب به نفع خود بهره برداری کامل نمود. بیل گیتز در زمان و مکان مناسب قرار داشت: مدیران شرکت آی.بی.ام قراردادی با شرکت کوچک نرم افزاری مستقر در سیاتل منعقد نمودند (تاسیستم عامل را برای اولین کامپیوتر شخصی آن ایجاد کند) آنها فکر می کردند که با دادن یک کار غیر اصلی به یک پیمانکار کوچک کاملاً در وقت صرفه جویی می کنند . آنها در کار سخت افزاری کامپیوتر بودند جائیکه پول و قدرت واقعی قرار داشت. دنیا در شرف دگرگونی بود ، ندانسته آنها بر سر جایگاه رهبری بازار خود با شرکت مایکروسافت بیل گیتز، قرارداد امضا می کردند. آنچه که شرکت آی.بی.ام نتوانست ببیند، گیتز خیلی روشن و آشکار دید، دنیای کامپیوتر در آستانه یک دگرگونی نقطه چرخش استراتژیک مهم بود. از سویی دیگر شرکت آی.بی.ام از نظر توجه به کامپیوتر شخصی با تاخیر اقدام نمود و اهمیت ظهور این نوع کامپیوترها و تهدید وارده از سوی آنها را آن هنگام درک نمود که شرکت اپل پیشگام در کامپیوتر رومیزی بود اما پس از اقدام برای ایجاد یک رایانه شخصی با مارک آی.بی.ام مسئولین این پروژه دو اقدام اشتباه نمودند و آن اینکه تهیه دو عنصر مهم و حیاتی یعنی ریزپردازنده و سیستم عامل به شرکتهای کوچکی چون اینتل و مایکروسافت واگذار نمودند. تعیین استاندارد: تصمیم مربوط به واگذاری سیستم عامل به شرکت مایکروسافت اشتباهی بود که برای آی.بی.ام گران تمام شد. اما تصمیم شرکت اپل به عدم واگذاری امتیاز سیستم عامل به دیگری تصمیمی بود که بعداً شرکت اپل را از گرفتن بخش بزرگی از سهم بازار محروم نمود و تقریباً شرکت را ورشکسته کرد. اینها اشتباهاتی بود که بیل گیتز قصد تکرار آنها را نداشت. تا به امروز تصمیم های سرنوشت ساز در فرهنگ مایکروسافت ریشه دوانده است. مهمترین آن عبارت است از این آگاهی که شرکتی که استاندارد صنعت را تعیین می کند تقریباً همیشه بر بازار حاکم بوده و تسلط دارد. امروز شعار استاندارد را ما تعیین می کنیم در کانون استراتژی کسب و کار بیل گیتز باقی مانده است. اولین آموزه هایی که میتوان از مکتب رهبری کسب و کار بیل گیتز آموخت: در زمان و مکان حضور داشتن و دست به کار زدن: در دوران آدم های کاری و آگاه، دانش فنی و خلاقیت از دارایی های جدید شرکتها محسوب می شوند با ترکیب کردن ویژگی های فوق همراه با شم کسب و کار و سرشت رقابت قوی، یک آدم بی نظیر چون بیل گیتز متولد می گردد. اجازه دهید که فناوری استراتژی شما را پیش ببرد: گیتز یکی از معدود رهبران تجاری یا کسب و کار است که واقعاً فناوری را درک می کند این کار او را قادر می سازد که براساس بینش خود از محل پیشروی فناوری تصمیم های استراتژیکی بگیرد. 2) عاشق فناوری باش دانش فنی گیتز یکی از مهمترین عوامل موفقیت مستمر مایکروسافت به شمار می رود او کنترل خود را بر تصمیمات مهم و اساسی در این زمینه حفظ کرده است. در بسیاری از موارد او مسیر آتی فناوری را روشن تر از رقبایش دیده است ارتباط درونی او با فناوری ، رهبری اثر گذار او متمایز نموده با تمام ثروت و تجربه بازرگانی گیتز همانطور که از ابتدا یک کارشناس فنی بوده عمیقاً همانگونه باقی مانده است. همکاران گیتز در مایکروسافت دانش فنی و شعور شناخت فناوری را عامل ایجاد قدرت نفوذ او می دانند. یکی از اعضای تیم ویندوز می گوید او توانایی دارد که سوال درست و صحیح بپرسد و جزئیات پیچیده یک برنامه اطلاع می یابد و این شگفت آور است. اهمیت منابع انسانی (سلحشوران برنامه): کارکنان مایکروسافت توسط گیتز به دو طبقه یعنی گروه ایجاد کننده فراورده ها که شامل بهترین برنامه نویسان هستند و بقیه گروه دیگر هستند گروه ایجاد کننده فراورده ها بخش عمده امکانات خرید سهام با قیمت معین را دریافت می کنند؟ ابتدا مایکروسافت فقط افراد باهوشی که گیتز و آلن شریکش از مدرسه و دانشگاه می شناختند استخدام نمود و آن دو اینها را دوستان باهوش نامیدند. ولی بعد از نقل مکان به سیاتل مایکروسافت شروع به استخدام غریبه های هوشمند کرد. زیرا از همان ابتدا گیتز تشخیص داد ایجاد نرم افزار را با افراد خیلی جوان و نسبتاً بی تجربه بهتر می تواند به سرانجام برساند. براین اساس در 1994 که میانگین سن کارکنان به 31 سال رسیده بود گیتز تصمیم گرفت 80 درصد از کارکنان خود را مستقیماً از دانشگاهها استخدام کند زیرا او معتقد است افراد جوان تمایل بیشتری به یادگیری و پیدا کردن مفاهیم جدید دارند. شناخت فناوری: رابطه درونی گیتز با فناوری از سن 13 سالگی در سایت کامپیوتری مدرسه که بیل در پی یافتن خطاهای نرم افزارها امکان استفاده از کامپیوتر که در آن زمان گران بود آغاز شد . آنچه بیل و هم سن و سالهای او میتوانستند ببینند ولی بزرگسالان در این صنعت قادر به رویت او نبودند، نیروی بالقوه دگرگون کننده خیلی زیاد کامپیوتر در زندگی مردم بود. زیرا دیدگاه در آن زمان این بود کامپیوتر متعلق به ادارات است و در آنجا باقی خواهد ماند. ولی از نظر گیتز و دوستانش نیروی بالقوه خیلی بیشتر از این بود. بیل می گوید بنایراین ما دوستانمان را استخدام کردیم که نرم افزار بنویسند تا واقعاً ببینیم این چه نوع ابزاری است، ابزاری برای عصر اطلاعات که می توانست بجای نیروی بدنی، قدرت تعقل را افزایش دهد. اهمیت به سن و تجربه، نابینا می کند: گیتز می گوید حدود 24 سال قبل شرکتی را ایجاد نمودیم تا نیروی بالقوه موجود در کامپیوتر آشکار سازیم براین اساس آرمان (VISION) ما این بود که روی هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد که با نرم افزارهای مایکروسافت کار کند. اما جوانی برای ما با مشکلاتی همراه بود و اینکه مثلاً بخش های دیگر این صنعت، بیل و شریکش آلن را جدی بگیرندمشکل داشتند. زیرا بطور مثل رهن و اجاره کردن ساختمان مشکل است و وقتیکه زیر 25 سال داشته باشید؛ نمی توانستید اتومبیل کرایه کنید، بنابراین همیشه از تاکسی برای رفتن و دیدن مشتری استفاده می کردند. ولی جوان نیز مزایای خودش را داشت بدین معنی که شم تجاری گیتز در روزهای اول دست کم گرفته میشود. همانطوری که جک سمز یکی از مدیران اجرایی IBM موقعی که می خواست قرارداد تهیه سیستم عامل را با گیتز امضا کند فکر می کرد او پادو مایکروسافت است. گیتز از تاثیری که این جوانی او ایجاد کرده بود آگاه بود و از آن به بهترین وجه استفاده نمود. سالها بعد او گفت افراد ابتدا می گویند این بچه ها هیچ چیز نمی دانند ولی هنگامی شما فرآورده خوبی دارید و به آنها نشان می دهید و آنها در این مورد اطلاع می یابند واقعاً دل به دریا می زنند. بنابراین حداقل موقعی که در این کشور جوانی مابه حد معینی می رسید امتیاز و اعتبار خیلی بزرگی است. R&D پیوسته: در 1984 در مجله FORBES که فهرست سالانه ثروتمندان در جهان گردآوری میشود گیتز وجود نداشت زیرا او پول زیادی صرف تحقیق و توسعه نموده است. گیتز بودجه کهکشانی در پژوهش را رمز موفقیت مایکرو سافت می داند. زیرا با صرف مبالغ هنگفت بر R&D معتقد است مایکروسافت همیشه بدنبال موضوع بزرگ بعدی است. مایکروسافت مبتکرترین شرکت در دنیا نیست ولی در گرفتن طرحها و تبدیل آن نسخه های بازرگانی دومی ندارد. گیتز بر این باور است که به نوآوری صرف بیش از حد بها داده شده است او ترجیح می دهد که به دنبال راه حلهای موجودی که قابل اصلاح باشند بگردد تا مرتب چرخ را از نو اختراع کند. خیلی معتقدند گیتز یک متفکر خلاق نیست و واقعاً بلکه در گرفته طرحها و تبدیل آنها به فرآورده های قابل استفاده خیلی مهارت دارد. بیل گیتز با سرمایه گذاری حجم زیادی از درآمد مایکروسافت در کار R&D معتقد است که به ذخیره سرمایه های مایکروسافت می افزاید، زیرا معتقد است در استراتژی توسعه محصول و بازار خود منبع اصلی برتری رقابت طلبانه افراد و انسانها هستند نه دارایی فیزیکی. او بر این باور است که بیشتر راه حلها در جایی وجود دارد فقط باید شناسایی گردد. او ادعا می کند استعداد او در شناسایی راه حلها، بدست آوردن آنها و تبدیل آن به فراورده های موفق بازرگانی است. آنچه که مایکروسافت نشان داده که خود در آن مهارت دارد عبارت است از جهت دهی به آینده فن آوری و گسترش همه جانبه و چند رسانه ای. دومین آموزه های مکتب کسب و کار بیل گیتز عبارتند از: فن آوری را درک کن: برای اداره شرکتی شبیه به مایکروسافت نیاز به افرادی است با دانش عمیق فناوری و کارشناسی، برای درک رخدادها در صنعت و شناسایی روندها و تدوین استراتژیها اثربخش است. باجوانها شروع به کار کنید: اگر مسیر زندگی گیتز را ببینید متوجه می شویم که از 13 سالگی کار با کامپیوتر و آزمون و خطاهای متعدد او مهیای ثروتمندترین جوان عصر خود نموده است. براین اساس خود بیل در استفاده و بکارگیری از غریبه های هوشمند یکه تاز است. یک فرهنگ سب و کار ایجاد کنید که اهمیت کارشناس فنی را تشخیص دهد : در بسیاری از شرکتها بطور سنتی ارزش بیشتری به آدمهای فن حریف می دهند تا متخصص ها. اما در مایکروسافت ایجاد کنندگان نرم افزار مهم تراز مدیران تلقی می شوند. فن آوری را هدایت کن تا آینده را شکل دهد: با اختصاص مبلغ سرمایه ای بالا در R&D، ایده های خلاق و نوآور را تبدیل به فراورده های نرم افزاری تبدیل می کند. 3) نه خود و هیچکس را اسیر و زندانی خود مکن مجله فورچون (Fortune) معتقد است هر شرکت موفق نیاز به سه نفر دارد یک آدم خیال پرداز، یک بازرگان و یک آدم بدعنق و خشن. و بیل گیتز همه این سه ویژگی را داراست و این ویژگی ها او را به صورت موفق ترین بازرگان- که از هیچ شروع کرده و دنیا تا کنون به خود ندیده است- درآورده است . گیتز یک رقبیل سرسخت است. هرکاری که انجام می دهد منجر به برنده شدن می گردد. این کار او را تبدیل به یک حریف فوق العاده جدی نموده است. او در این مورد هیچ تردیدی به خود راه نمی دهد و آشکار درباره از پا درآوردن رقبا سخن می گوید. گیتز نه خود پایبند تلقی و برداشت از واقعیت های کسب و کار می کند و نه به دیگران مهلت می داد که رویه ها و روش های او را شناسایی و با او مقابله کنند. سومین آموزهای مکتب مدیریت گیتز عبارتند از : جایگاه بازار خود را با اعمال فشار و شیوه های لازم حفظ کن: واقعیت این است که چنانچه مالک سیستم عاملی می باشد که 80 درصد کامپیوترهای شخصی در دنیا آنرا بکار می برند این کار به شما قدرت زیادی برای مذاکره و بازاریابی می دهد. در برخی مواقع گیتز از جایگاه مسلط خود به طور موثری استفاده نموده تا رقبا را از دور خارج کند او هرگز از اینکه به جنگ رقبا بزرگ برود ترسی نداشته و این مطلب را هنگامه اتحاد شرکت اپل و آی.بی.ام میتوان فهمید. اگر نمی توانید رقبا را شکست بدهید آنها را بخرید. (تخصص را بخر) در واقع استراتژی که بیل بارها از آن استفاده کرده است خرید تخصص برنامه نویسان شرکتهای کوچک است. او کاملاً حاضر و آماده است که از مایکروسافت بیرون رود و کار تخصصی سایر شرکتها را خریداری کند و سپس آنرا به سیستم مایکروسافت وصل نماید. او می گوید شرکتهای کوچک بسیاری را که خریده ایم برای ما بسیار حیاتی است زیرا اینها شرکتهایی بوده اند که به تنهایی از عهده آن کار برنمی آمدند ولی موقعی که توانایی آنها با ما ترکیب می شود هر دوی ما قادر بودیم مجموعه فرآوره های خیلی بهتر از آنچه به تنهایی می توانستیم ایجاد نمائیم به بازار عرضه نمائیم. (با دشمن بخوابید) یا عیب جویی را از تصمیم های خود دور کن: ویژگی دیگر بیل گیتز اینست که به کینه ها و دشمنی ها امکان نمی دهد که بر تصمیمات بازرگانی او تاثیر بگذارد. در حالیکه بسیاری از رهبران کسب و کار درگیر جایگاههای پرخاشگرانه یا جسورانه شده اند و به کینه های شخصی امکان داده که تصمیم های خود را دیکته کنند. اما گیتز اینگونه نیست. در صنعت پرشور، قوی و متحول، گیتز توانایی قابل توجهی برای دور نگه داشتن شخصیت خود از تصمیم های تجاری دارد. در بسیاری موارد هنگامی که نبرد سختی را سالها با رقیب شروع کرده فقط برای اینکه تغییر موضع دهد و هنگامی که وضع برای او مناسب باشد با آنها داد و ستد می کند. موازنه بین خطر پذیری و پاداش برقرار کن: آنچه گیتز در طول زندگی یاد گرفته است خطر پذیری است. در حالیکه دیگران مخالف خطرپذیری اند گرایشی برای به تاخیر انداختن تصمیم گیری ها دارند اما بیل گیتز خیلی مواظب این موضوع است که در صنعت کامپیوتر سرعت دگرگونی بقدری پرشتاب است که اگر به موقع عمل نکند اغلب بیشترین خطر را به بار می آورد و از مطابقه رقابت دور می شوی. 4) افراد خیلی باهوش استخدام کن: بیل گیتز باتوجه به تیزهوشی که دارد سعی نمی کند که همه اعتبار و شهرت و موفقیت مایکروسافت را به خود نسبت دهد. تمایل او به تائید دیگران در رشته خود بسیار مهم و حیاتی است. خود او اذعان دارد که بهترین تصمیم های کاری من مربوط به انتخاب و استفاده از افراد و همکاران می شود. در برخی جاها نگرش او نخبه گراست زیرا فایده داشتن همراهان تیزهوش نه تنها کسب و کار را با لذت و نشاط همراه می کند بلکه سرعت میل به موفقیت بالا می رود. ضرورت نیاز مایکروسافت به استفاده از بهترین مغزها گاهی خود گیتز را مجاب به شرکت در فرایند استخدام می کند. همگان اذعان دارند سرمایه و دارایی اصلی مایکروسافت عبارت از مغزهای گروهی بیل گیتز و همکاران او زیرا مانند ستارگان هرکجا که بهترینها در یک رشته کار کنند دور هم جمع می شوند. گاهی اوقات بهترین برنامه نویسان بدنبال همکاران سابق خود رفته و آنها را تشویق به پیوستن به مایکروسافت می کنند. چهارمین مجموعه از آموزه های مدیریت بیل گیتز عبارتند از : خلاقیت و نوآوری را پرورش ده: دفتر مرکزی مایکروسافت به شیوه ای مطلوب برای جلب و جذب جوانان باهوش که شرکت خواهان جذب و استفاده از ایده های آنان است طراحی شده است. مناطق گروهی باز، فضا |