منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-27 |
نویسنده: | سید ابوالحسن فیروزآبادی | مترجم: | |
چکیده: | |||
موج یا عصر اطلاعات زاینده اقتصاد دانش پایه بود و اقتصاد دانش پایه هر روز جامعه را بیشتر به سوی جامعه دانش بنیان سوق میدهد. موج آینده تحول که براساس دانش و فناوریهای همگرای نوظهور قرار دارد، بدون شک از عصر اطلاعات و اقتصاد و جامعه دانش بنیان زاییده خواهدشد. |
|||
اقتصاد دانش پایه و شرکتهای بزرگ سرمایهگذاری خلاقیت و نوآوری مستمر و دانایی محوری فراگیر از ویژگیهای دوره کنونی است. با توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا)، در زمینه نامگذاری جوامع توسعه یافته بحثی در گرفته است که آیا جامعه جدید را باید «جامعه دانش» یا «جامعه اطلاعاتی» نام داد. چندین دهه است که بعضی از روان شناسان، جامعه شناسان و فلاسفه و زبانشناسان معتقدند دانش «ساخته اجتماعی» است. دانش بر خلاف اطلاعات، قضاوت و سکون دارد و هیچگاه بیطرف نیست و همواره در یک زمینه فرهنگی و اجتماعی زیست میکند و به جایگاه سوژه در فرهنگ و اجتماع نیز بستگی دارد. از سوی دیگر اطلاعات شکل مرتب شده «داده » است و در عصر اطلاعات به عنوان کالا تلقی میشود. دانش از قرار گرفتن اطلاعات در یک دستگاه سه بعدی زمان، مکان و قابلیت تکرار و تعمیم حاصل میشود. اینترنت ابزار انتقال اطلاعات در شبکههای دانش در جوامع دانش بنیان بهشمار میرود. واژه جامعه اطلاعاتی یا جامعه دانش بنیان از چند جنبه مورد توجه بوده است: ا- فناورانه: این جنبه بیشتر مرز شکنی در حوزه پردازش، ذخیره و انتقال اطلاعات که موجب کاربرد فناوری اطلاعات در همه حوزههای مجازی جامعه شده است، مورد توجه قرار میگیرند. در حقیقت مظاهر تمدن سیلیکونی که در آن شبکه ارتباطات شبیه شبکه برق در زندگی روزانه همه کامپیوترها را به هم متصل میکند. از جنبه فناورانه مرز خروج از جامعه صنعتی و ورود به جامعه اطلاعاتی روشن نیست. 2- اقتصادی: در رابطه با اقتصاد اطلاعاتی بوده و اندازه و رشد صنایع اطلاعاتی را ارزیابی میکند. اندازه گیری واقعی اقتصادی بخش اطلاعات از مشکلات این دیدگاه بهشمار میآید. به خصوص در تعریف بخش اطلاعاتی اقتصاد اختلاف نظر وجود دارد. بدین ترتیب نمی توان با دقت زمان خروج از جامعه صنعتی و ورود به جامعه اطلاعاتی را مشخص کرد. 3- مشاغل: در این دیدگاه غلبه یافتن تعداد شاغلان در شغلهایی که با فناوری اطلاعات سروکار دارند بر کشاورزان، کارگران معادن و کارگران صنعتی (بخش کارهای بدنی) را مورد توجه قرار میدهد. واژههایی نظیر کارگران اطلاعاتی توسط هارولد پرکین یا کارگران دانش توسط پیتر دراکر نیز بهکار رفتهاند. 4- فضایی: در این دیدگاه بیشتر جنبه ارتباط مکانهای مختلف از طریق شبکههای اطلاعاتی و تاثیر آنها بر روی زمان و مکان مورد توجه قرار میگیرند. کاستلز با مطرح کردن بحث «جریان اطلاعات» این دیدگاه را تئوریزه کرده است و اطلاق نام جامعه شبکهای را بیشتر میپسندد. 5- فرهنگی: حضور رسانهها، اینترنت، تبلیغات در همه صحنههای زندگی از مظاهر جامعه اطلاعاتی بشمار میآورد. ویژگی مهم دانش آن است که استفاده یک نفراز آن مانع استفاده افراد دیگر نمیشود بنابراین میتوان دانش را به عنوان یک کالای عمومی مانند بهداشت و امنیت تلقی کرد. از اینرو کشورها توجه ویژه ای را به مقوله دانش در چندسال گذشته داشته اند. علاوه بر دولتها، بخشهای خصوصی کشورها نیز در این میان توجهی خاص به بحث تحقیق و توسعه دانش داشتهاند. صنایع درکشورهای درحال توسعه ازتولیدمصنوعات فلزی وصنایع سنگین به سمت تولید دانش متمایل شده اند. پیشرفت سیستمهای ارتباطی و اطلاعاتی، مفهوم فواصل زمانی و مکانی را کمرنگ ساخته است. به گونهای که ارسال پیام از یک شهر به شهردیگر درگذشته به صرف روزها زمان و انرژی نیازداشت ولی امروزه ارسال این پیام چندین ثانیه زمان لازم دارد وبه انرژی بسیار ناچیزی برای انتقال آن نیاز است. دانش مانند نیروی کار نیست که جابجایی و مهاجرت آن هزینههای بالای اجتماعی، اقتصادی و روانی رادرپی داشته باشد، همچنین مانند سرمایه مالی هم نیست که هرزمان مالک سرمایه بخواهد، بتواند آن را از کشور خارج کند. وقتی دانش وارد جریان تولید یک کشور شد، نه تنها جایگاه خود را حفظ میکند بلکه منجر به تولید دانش بیشتری هم میشود. بنابراین غربیها در رویارویی با حملههای نامتقارن، علم بیشتر را به معنای امنیت بیشتر میدانند. دانش به طورهم زمان هم نهاده تولیدی است وهم کالای نهایی و درهردو وجه مشکل کمیابی درمورد آن کمرنگ تر از سایر نهادهها و کالاها است. دانش یک نهاده فیزیکی مانند مواد اولیه و سرمایه نیست بلکه تبلور آن در کالاها و مواد دیده میشود. به تدریج تیمهای مجازی جهانی شکل میگیرند که در همه حوزههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فعال هستند. اعضای این تیمها بهرغم فاصله فرهنگی و مکانی توسط فاوا گرد هم میآیند تا کاری مشترک براساس داناییهای خود انجام دهند. هر چند این تیمها از نداشتن مطابقت فرهنگی و هم سطح نبودن دانش رنج میبرند. در جامعه دانش ارکان مهمی نظیر زیر ساخت فاوا، اقتصاد دانش پایه و زیر ساختهای نهادی مورد توجه هستند. اقتصاد دانش پایه اقتصاد دانش پایه اقتصادی است که دانش را به طور موثری برای توسعه اقتصادی واجتماعی خلق کند، بدست آورد، وفق دهد و به کار گیرد. در سالهای اخیر تغییرات ساختاری مهمی در بیشتر اقتصادهای پیشرفته ایجاد شده است. یکی از مشخصههای کلیدی تغییرات، اهمیت فزاینده دانایی در همه بخشهای فعالیتهای اقتصادی است در اقتصاد کشاورزی زمین، در اقتصاد صنعتی منابع طبیعی و کارگر و اکنون دانایی در اقتصاد دانش محور منبع کلیدی بهشمار میرود. در مقایسه با تئوریهای سنتی نئوکلاسیکها که فقط بر نیروی کار، سرمایه و مواد خام و انرژی به عنوان عوامل تولید توجه داشتند و دانایی و فناوری را عوامل خارجی موثر بر تولید میدانستند در تئوریهای جدید رشد اقتصادی به نوآوری و تغییرات فنآوری بهعنوان عا مل کلیدی رشد توجه اساسی شده است. نوآوری عبارت است ازکاربرد دانش جدید، برای تولیدکالا یاخدمات جدیدی که مشتریان میخواهند. «نوآوری دانش در عمل دانش فعال است و همان طور که از دانش زاده میشود، تمام ویژگیهای آنرا داراست. درعین حال نوآوری از رکود دانش و راکد بودن آن جلوگیری میکند. همچنین حرکت دانش در مسیرعکس آن را به تعویق میاندازد. نکته حائز اهمیت اینکه تا کنون بر روی معیارها و شاخصهای اقتصاد دانش پایه توافق نشده است. ولی در اقتصاد دانش پایه نکاتی از قبیل بودجههای قابل ملاحظه تحقیق و توسعه، وجود نظام ملی نوآوری، توجه به مدیریت دانش در بنگاههای اقتصادی مورد توجه هستند. نهادهای واسط اقتصاد دانش پایه علاوه بر بنگاههای کسب و کار و ویژگیهای آنها و نهادهای سیاستگذاری و رگولاتوری و تحقیقاتی و آموزش عالی دولتی در اقتصاد دانش پایه، نهادهای واسطه ای نیز مورد نیاز است که عبارتند از؛ واسطههای دانشگاهی: به شرکتها در حل مشکلات فنی، توسعه محصولات و فرآیندهای جدید و پاسخگویی به نیازهای آنها کمک میکنند و شامل اقداماتی از قبیل مشاوره، برنامههای تحقیقاتی مشترک، انتقال لیسانس و غیره میشود. نهادهای کارآموزی: پارکهای علم و فناوری: مکانهای فیزیکی که 1- بین دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی همکاری برقرار میکنند 2- از صنایع فناور محور، خلاقیت، رشد نوآوری، شرکتهای با ارزش افزوده بالا حمایت میکنند 3- توسط افراد دائمی مدیریت میشود که بهدنبال انتقال فناوری و ایجاد ظرفیتهای جدید کسب و کار برای شرکتهایی هستند که از پارک استفاده میکنند. مراکز انکوباتور و کسب و کار: شرکتها و مراکزی که کارآفرینی را تشویق میکنند و به کمپانیهای جهشی از طریق تخصیص منابع، متخصصین مدیریتی و سرمایه فکری کمک میکنند. مراکز اطلاعاتی: موزهها، کتابخانهها، ادارات آمار، عرضهکنندگان پایگاههای داده، آرشیوها، ثبت امتیازات و غیره. مراکز آگاهی رسانی علم و فناوری: وظیفه پشتیبانی از دسترسی عمومی به موزههای علم و فناوری، و هوشیارسازی علمی را بهعهده دارند. سازمانهای سرمایهگذاری مخاطرهآمیز: سازمانهای مالی سرمایه ریسکی، جهشی فرشتگان کسب و کار: فردی که سرمایه ای به شرکتهای جهشی میدهد چنین سرمایهگذاری، ریسک زیادی دارد و پتانسیل بازگشت زیاد سرمایه را نیز میتواند داشته باشد. سرمایهگذاران مخاطرهگر: کاسبکاران ثروتمندی که مایلند در شرکتهای تازه تاسیس به امید بازگشت جهشی پول سرمایهگذاری کنند. آنها بهدلیل اعتقادی که به پروژه و بازگشت سرمایه دارند، ریسک میکنند. اینگونه افراد در مرحله جهش توسعه و بعدها در مرحله اولیه رشد نیز یافت میشوند. بازارهای شراکتی: شرکتهای جدیدی که براساس سرمایه مخاطره آمیز ایجاد شده و به بازار سهام عرضه میشوند در مرحلهای قرار میگیرند که سرمایهگذاران خصوصی و سرمایهگذاران مخاطره گر انتظار سودهای با ارزش دارند. بانکهای مالی: برای کسب و کارهای جدید، تامین مالی طولانی مدت ارائه میدهند. بانکها منبع مهمی در جهش مالی کسب و کارهای جدید هستند به هر حال بانکها وقتی در فرآیند سرمایه مخاطره آمیز وارد میشوند که بنگاهها ایجاد شده باشند یعنی شرکتهایی که داراییهای ملموس ندارند برای دریافت وامهای مهم بانکی جذاب نیستند. جمعبندی: سیاستهای خصوصی سازی در سالهای اخیر بهرغم تلاشهای بسیاری که صورت گرفته، بیشتر به نوعی ساماندهی و آماده سازی برایگذار به خصوصی سازی شباهت دارد. در این دوره شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ با مالکیت عمومی در حال شکل گیری هستند که این پدیده میتواند یک فرصت باشد. از سوی دیگر بدنه فربه اجتماع از جوانان تحصیلکرده و بیکار، میطلبد علاوه بر دولت، شرکتهای سرمایهگذاری با حرکت به سمت ایجاد بنگاههای دانش پایه، شرکتهای مشاوره ای و تقویت شرکتهای خدماتی و پیمانکاری فنی و بنگاههای مالی حرکت کنند. اینگونه بنگاهها میتوانند اشتغال قابل توجهی ایجاد کرده و با حرکت در حوزههای پیشتاز دانش از طریق جامه عمل پوشاندن به ایدههای نوآوران جوان، ایدهها را تبدیل به کسب و کارهای جدید کرده که این امر آینده خوبی را برای کشورمان بشارت دهد. شرکتهای سرمایهگذار باید شایستگیهای خود را در مدیریت سرمایهها به نمایش بگذارند که خود حد اعلای جهاد اقتصادی بهشمار خواهد رفت. توسعه فناوری اطلاعات از طریق توسعه شرکتهای دانش پایه خدماتی در این حوزه در آمریکا، ضمن اختصاص بخش بزرگی از اقتصاد این کشور به حوزه فاوا موجب تقویت و تثبیت نقش اقتصاد آمریکا در جهان شده است. حصول نقش برتر برای ایران در حوزه فاوا در میان کشورهای اسلامی با اتخاذ سیاستهای مناسب ازجمله موارد یادشده دور از دسترس نیست. ان شاء الله.... |