منبع: | http://esolgaraidinmadar.blogfa.com/ | تاریخ انتشار: | 1390-03-22 |
نویسنده: | حسن فاتحی | مترجم: | |
چکیده: | |||
باکمی دقت ونگاه تیزبینانه، فرضیات قابل قبولی را می توانیم درمورد علل وچگونگی پیدایش مدیران نالایق ، باشاخصه فساد وباندگرائی وبده وبستنانهای سازمان دهی شده ، طرح نمائیم. |
|||
آسیب شناسی فساد مدیران ، ازچشم پوشیهای حاکمیتی تا بی اعتنایی ها به حاکمیت چرا مدیران نالایق ، امکان رشد می یابند؟ چگونه مدیران نالایق ، ازعالم دربدری ودوران سرکوفت شده خود، انگیزه لازم را برای خودنمائیهای روان پریشانه ، بدست می آورند؟ چرا موانع قانونی وقانون برای مدیران نالایق ، توان بازدارندگی ندارد؟ چگونه مدیران نالایق، نقش مروجین ارزش واخلاق را ، دراوج بداخلاقیهای ملموس ، برای افکار عمومی بازی می نمایند؟ اینها نمونه محدودی ازسئوالات بیشماری هستند که درذهن من ، که تجربه لمس بی عدالتیهای منافقانه طرفداران مدعی عدالت را داشته ام ، طرح می شود ودر کنارطرح این سئوالها ، فرضیاتی نیز درست می نماید ، که برای بنده که آشنایی ملموسی با طیفی ازهیاهوسالاران درنقاب ارزش ، داشته ام به تحلیلهای منتج به یقین منجر می گردد ، ولی این فرضیات وبدنبال آن تحلیلها را مطرح می نمایم که، دربرابر افکار عمومی ودرمحضرالهی که به فرموده امام راحلمان ، عالم همه محضر خداست ، جزء اسناد مردمی باشد که ، ازروی بصیرت دینی ، امکان شناخت واقعیات را دارند ، هرچند که نظر مردم وکارشناسان درحلقه مدیران نالایق ، جایگاهی نداشته باشد. تحلیل اول : قانون خوب داریم ولی برای ضعفا ء ونه برای فرصت طلبانی که متصل به حلقه قدرت ونفوذ باشند. اگر من مدیر دین نداشته باشم ، ودین من وجه المعامله شهوات وهواهای نفسانی من ونقابی برای تظاهر باشد ، درآن صورت مدیریت مفهومی نخواهدداشت ، شایسته است درچنین شرایطی ، ازشیوه تبه کاریهای مافیایی استفاده نمائیم. چراکه یک مدیر موفق ، دردرجه اول باید اصول اخلاقی وانسلنی راقبول داشته باشد ، تا منافع کلان مردمی را توان شناخت داشته باشد ، وقتی بواسطه پرروئیها وگستاخیهای غیراخلاقی، افراد برای مدیریتها گزینش شوند ، وبجای انجام تستهای روانشناسی سلامت روانی وسنجش تقوای اخلاقی آنها، رابطه با مافیای قدرت عامل شایستگیها ، تشخیص داده شود ، درآن صورت قانون بود ونبودش فرقی نخواهدداشت ، چراکه ضامن اجرای قانون دردرجه اول وجدان انسانهاست ، وقتی دین نباشد ویا هویت دینی الینه ، داشته باشیم و یا لااقل مثل جوامع دیگر، معتقد به اصول انسانی نباشیم ، براحتی خواهیم توانست قانون رابی اثر نمائیم. درحال حاضر متاسفانه درجامعه ما، ملاک انتخاب مدیران دیانت وتخصص علمی آنها نیست ، واین مهم را مسئولین ارشد هم به نظاره می نشینند ومصداقهای فراوان آن را می بینند ، ولی چون چهره خاصی وجریان خاصی ، پشت سراین مدیران نالایق است، متاسفانه قانون گزینشی اجرا می شود ، یعنی بانگاه خودی وغیرخودی تیشه به ریشه قانون زده می شود. تحلیل دوم: جامعه ما جهان سومی بوده وبجای آگاهیها وشناخت درست، عوام فریبی ها ودروغ پردازیها خریدار دارند. روانشناسی شایعه وتبلیغ ، ازمباحث کاربردی روانشناسی وجامعه شناسی می باشند ، ومدیران نالایق باتکیه برهوشبهر نسبی خود وتکیه برتفکر فرصت طلبانه بیمارخود، بجای طرح الگوهای بومی مدیریتی، الگوهای مبتنی برتفکر غیردینی را از مدیران ممالک دیگر، به سرقت می برند وهمان الگوهای کپی برداری شده ناقص وناکارامد را، باتکیه برعناصر پول وزور وتظاهر در جوامع دینی ، به افکار عمومی تحمیل می نمایند. مدیران نالایق براساس همین تحلیل ، نه ضرورتی به شناخت دینی وفرهنگی جامعه خود می بینند ، ونه حوصله آن را دارند ، بلکه آنها بسته های عوام فریبی را انتخاب وبرای میدان داریهای مقطعی خود مورد استفاده ، قرار می دهند. براساس تحلیل دوم ، مدیران نالایق دین را به خرافات آلوده کرده وتلاش می نمایند ازاحساسات خام مردم ، بهره برداری نمایند ، ودراصل مدیران نالایق درجوامع جهان سومی ، محصول جهالتهای تحمیل شده برآنها می باشد. تحلیل سوم: نقص فرهنگی ما ، زمینه های خودباختگی ودرنتیجه ویرانگریهای مدیران نالایق را فراهم می سازد. دربرخی فرهنگها دروغ مذموم است ودروغ گو تحت هیچ شرایطی ، توان فریب افکار عمومی وباز نمودن دکان برای خودندارد ، ولی دربرخی فرهنگها ، دروغ به دودسته مصلحتی وغیرمصلحتی تقسیم وزمینه برای زرنگ بازیهای تبه کارانه فراهم می شود. دروغ برای خودیها تحت شرایطی موجه وبلکه واجب ، وبرای دیگران که عموم می باشند ، حرام تبلیغ می شود ، واین تضاد درارزشها ، درنهایت به خودباختگی مدیران نالایق منتهی وآنها عادت به فساد می نمایند. تحلیل چهارم: شکاف عمیق بین نخبگان وتئوری پردازن رسمی جامعه ، با آموخته های دینی وفرهنگی مردم وجوددارد ، واین شکاف باعث میدان دارشدن مدیران نالایق باافکار استثنتایی خودشان می شود. بنده وقتی کارشناسان ونخبگانی را که درمورد موضوعات مختلف ، به رسانه ملی دعوت می شوند ، ودرمورد مسائل دنیای روز از مشکلات دورنی خودمان گرفته تا تحولات بین المللی ، به نظاره می نشینم ، احساس می نمایم که انگار من شهروند باچهل سال عمر ، ازکرات دیگر آمده ام که این تحلیلها را ذهن من نمی پذیرد ، میروم درمحیط کاری ، بیرون وجامعه این موضوعات را بادیگران درمیان می گذارم ، می بینم آنها هم دقیقا" روزگار مرا دارند ، یعنی تحلیلهای یکسویه نخبگان رسمی را نمی پذیرند ، ولی می گویند باید بی خیال این مسائل باشیم و.... وقتی درعصر ارتباطات واطلاعات ، افرادی بخواهند باتکرار واصرار برمواضع غلطی ، جامعه را مدیریت نمایند ، چون مخالفان مردمی فراوانی خواهندداشت ، به ناچار به خرید انسانها پردازش خواهدشد ، ودرچنین شرایط مدیران نالایق نیز، فعالتر خواهندشد. تحلیل پنجم: نگاه حاکمیتی درجامعه ما درانتخاب مهره های مدیریتی کلان ، بجای تمرکز بروفاداری به اصول اخلاقی وقوانین جامعه ، به وفاداری به اشخاص تبدیل شده است ، وزمانیکه اشخاص بالاتر ازقانون وعامل پیشرفت القاء شود ، دیگر مدیران نیز بجای قانون مداری به زرنگ بازیها ودغل بازیها روی خواهند آورد. تحلیل ششم : نهادهای بازرسی قانونی ، قابل نفوذ بوده وبراحتی مدیران نالایق دراین نهادها امکان نفوذ دارند واین ضعف نهادهای بازرسی که خود ازسیستمی ناکارآمد نشاء ت گرفته ، باعث فساد مدیران نالایق می شود ، یعنی مدیران نالایق ، ترسی از بازرسیها ندارند ، چراکه درابتدا برای تبه کاری سازمان دهی شده ، فکر اینجا را هم کرده بودند . مخلص کلام اینکه: مدیران اجرائی بایستی براساس اصول روانشناختی وتست سلامت روانی واخلاقی ، براساس شایستگیهای تخصصی ومعرفتی انتخاب گردند وگرنه ، باسیاست بازی ، تیم گرائی ، نگاههای ارباب ورعیتی وهیاهوسالارانه ، مدیران نالایق روز به روز رشد کرده ومثل آفات خطرناکی منافع کلان جامعه اسلامی را فدای زندگی انگلی خود خواهند نمود. من فکر نمی کنم که اقدام کاربردی درمورد گزینش مدیران سالم ، سخت باشد ، مشکل ما نگرشهای عوام فریبانه وفرصت طلبانه است ، یعنی فکر می کنیم هرکه پرو وبی نجابت باشد ، لابد استعداد مدیریت هم دارد ، درحالیکه پررویی وبی تقوایی ، خود علت واقعی فساد مدیران نالایق می باشد. |