منبع: | WWW.Rahnemoon Sarmaye.COM | تاریخ انتشار: | 1387-08-23 |
نویسنده: | محمد مساح | مترجم: | |
چکیده: | |||
اغلب شنیده میشود که سهام و داراییهای مالی تنها برای افراد حرفهای یا معاملهگران باتجربه سودمند است و بیشتر سرمایهگذاران در فعالیتهای تجاری خود به موفقیت نمیرسند. |
|||
چگونه در مسیر درست سرمایهگذاری حرکت کنیم؟ اغلب شنیده میشود که سهام و داراییهای مالی تنها برای افراد حرفهای یا معاملهگران باتجربه سودمند است و بیشتر سرمایهگذاران در فعالیتهای تجاری خود به موفقیت نمیرسند. به طور معمول برخی سرمایهگذاران برای انجام فعالیتها و تصمیمات خود اخبار و رخدادهای اقتصادی و مالی را پیگیری میکنند و پیوسته از گفتهها و اظهارنظرهای دیگران برای پی بردن به شرایط آینده و تحلیل استفاده میکنند. گاهی معاملهگران با گذشت زمان، اعتماد کمتری به روشهای تحلیلی میکنند و گاهی آنها را به دلیل هشدارهای دیرهنگام یا علائم نادرست نادیده میگیرند. کاهش اطمینان به تحلیلهای بنیادی یا تکنیکی از آنجا ناشی میشود که در برخی موارد تحلیلگر نمیتواند نشانههای درست را تشخیص دهد یا گاهی شرایط بازار تغییر میکند. ممکن است معاملهگران از روشهای تحلیلی انتظارات بالایی داشته باشند و بخواهند که همواره آنها را درست در مسیر بازار قرار دهند و هیچ خطایی نداشته باشند. در حقیقت آیا میتوان همیشه انتظار داشت که بازار هم جهت با تحلیلهای ما حرکت کند؟ برخی از معاملهگران بر این باور هستند که در اغلب تصمیمات سرمایهگذاری آنها، بازار طوری رفتار میکند که تمایل دارد در جهت خلاف آنها قرار گیرد. هر گاه آنها در یک دارایی سرمایهگذاری میکنند، بازار متمایل است که به آنها زیان وارد کند. این ایدهای است که در برخی سرمایهگذاران قوت گرفته و آنها معتقدند که تحلیل کردن نیز چاره کار نیست. معمولا معاملهگران نمیدانند چه راهی را برای سرمایهگذاری درست انتخاب کنند و در این میان گروهی دست به آزمون و خطا میزنند. گذشته از هزینههای مادی، این دسته در جریان بازار تجربیات و درسهای پراکندهای را طی زمان میآموزند که دیگران در گذشته آنها را آموختهاند. یکی از رویکردهای متداول بین سرمایهگذاران حقیقی و معاملهگران شخصی استفاده از تحلیل تکنیکی یا تفسیر نموداری است. در این روش، تحلیلگر با بررسی رفتار قیمت در گذشته قصد دارد به سطوح عرضه و تقاضای مهم پی ببرد و با استفاده از الگوها و جبههگیری نیروهای بازار، انتظارات آنها را حدس بزند. روش تحلیل نموداری کاملا مبتنی بر تفسیر قیمت در دورههای گذشته است و معاملهگر با توجه به آزمون تجربی و برخی قوانین نموداری تلاش میکند حرکات بازار در آینده را پیشبینی کند. در مواردی پیش میآید که تحلیل درونی یک بازار به درستی انجام نمیشود و گاهی بررسی نمودارهای قیمت توانایی پیشبینی آینده را ندارد و ممکن است در برخی موارد تحلیلگر استنباط نادرستی از آینده به دست آورد. این شیوه تحلیلی مزایا و معایب خاص خود را داراست، اما اگر بتوان آن را درست به کار گرفت، شرایط سرمایهگذاری میتواند بهبود یا ارتقای یابد. تحلیلی بنیادی با توجه به متغیرهای موثر بر بازار از جمله عوامل مالی و اقتصادی به دنبال یافتن ارزش یک دارایی است و تلاش دارد تا دلایل حرکت بازار را بیابد. انتقادات بسیاری به دو روش تحلیل تکنیکی و بنیادی وارد میشود، چرا که تحلیلگران و معاملهگران معتقدند آنها به تنهایی نمیتوانند اطلاعات کاملی را برای مدیریت سرمایه فراهم کنند. کارشناسان تکنیکی و بنیادی بر سر موضوع تحلیل بازار کشمکش دارند. اگر تحلیل بنیادی توانایی درک روانشناسی بازار را ندارد، تحلیل نموداری نیز نمیتواند ارزش آینده را به درستی بیابد. هر کدام از این روشهای تحلیلی با مشکلاتی روبهرو هستند، اما اگر نقاط قوت آنها را در کنار یکدیگر برجسته نماییم، نیرو و توانایی بیشتری در اختیار سرمایهگذار قرار میدهند. روش تلفیق رویکرد بنیادی و تکنیکی آشکار است که هر کدام از رویکردهای تحلیلی بازار با کاستی و نقص همراه است. برخی سرمایهگذاران بر این باورند که قدرت تحلیلگر زمانی که بتواند دو رویکرد تحلیلی را با هم آمیخته سازد، افزایش مییابد. در این روش سرمایهگذار به بررسی بنیادی با استفاده از ابزارهای مالی و اقتصادی میپردازد و تحقیق میکند که شرایط بازار چگونه پیش میرود و چه فرصتهایی در بازار به صورت اصولی وجود دارد. دلایلی که بازار میتواند حرکت کند، مورد بررسی قرار میگیرد. پس از آن باید دید بازار چگونه فکر میکند. اگر بازار در مسیر اصول پیشبینی شده و بنیادی حرکت میکرد و نشانهها و هشدارهای تکنیکی نیز این گونه میگفتند، نتیجه میتوان گرفت که شانس زیادی برای گرفتن سود وجود دارد. آشنایی با تحلیل بین بازارها در سالهای گذشته یکی از مهمترین گفتارها و دروس، ارتباط بازارهای مختلف و اثر متقابل آنها بوده است. تحلیل بین بازارها به طور کلی به این موضوع میپردازد که همه بازارها – مالی و غیرمالی، داخلی و بینالمللی – با یکدیگر مرتبط هستند. بورسهای سهام ایالاتمتحده دارای ارتباط و مناسبات مشترک هستند و به طور قابلتوجهی از بازار اوراق قرضه تاثیر میپذیرند. قیمت اوراق قرضه به میزان زیادی تحتتاثیر مستقیم بازارهای کالا است و قیمت کالاها از جمله نفت و طلا به نوبه خود به روند دلار ایالاتمتحده بستگی دارد. در سطح بینالمللی، بازارهای دیگر کشورها از بازارهای ایالاتمتحده تاثیر میگیرند. رویدادهای گذشته آشکارا نشان داده که بازارها از یکدیگر جدا نیستند و حرکتهای آنها در یک فضای عایقبندی شده صورت نمیپذیرد. با یک نگاه موشکافانه درمییابیم که سهام شرکتهای ایرانی در بورس اوراق بهادار در یک خلا و فضای بسته دادوستد نمیشود و این به این معنی است که این بازار در ارتباط با دیگر بازارها چه داخلی و چه برونمرزی قرار دارد. اقتصاد ایران، صنایع و کسبوکارهای مختلف تحتتاثیر روند بازارهای مالی و کالا هستند. بنابراین رسیدگی و توجه به روابط، به هم پیوستگی و کنش بین بازارها موضوع اصلی تحلیل بین بازارها است و در حقیقت کاربرد تحلیل تکنیکی و برخی مفاهیم دانش اقتصاد برای تفسیر بازارهای به هم پیوسته بررسی میشود. بدیهی است که هدف از تحلیل ارتباط و پیوند بازارها آن است که از دیدگاه زمانی زودتر از شرایط خبردار شویم. این یک هنر است که بتوانیم از پنجرههای جدیدی به بررسی بازارهای مالی و درک پیرامون بپردازیم. در زمان کنونی، هر گاه روزنامههای اقتصادی و مالی را تنها برای دیدن وضعیت سهام شرکتها یا تغییر ارزش ارزها ورق میزنیم، با مطالب دیگری در مورد بازارهای گوناگون روبهرو میشویم و این نشان میدهد که تحلیل اثر و کنش بازارها روی یکدیگر، موضوع مهمی است. در صفحه سهام یک روزنامه اقتصادی به تغییرات قیمت نفت و بازار کالا اشاره شده و حتی گاهی در مورد تغییرات آبوهوا و اثر آن روی بازارهای دیگر سخن به میان میآید. همچنین تغییر قیمت محصولات کشاورزی و بررسی تغییرات بازارهای برونمرزی به وفور دیده میشود.ممکن است در هنگام مطالعه بازارهای مالی واقعا تغییراتی در آنها رخ نداده باشد، اما احساسی که به ما دست میدهد، چیز دیگری میگوید و در واقع ادراک و دریافت ما نسبت به آنها تغییر کرده است. با نوسان ارزش دلار یا تغییر قیمت طلا، نفت و نرخ بهره وضعیت کسبوکار تغییر مییابد و هر کدام از اینها ممکن است شرایط جدیدی برای بازار و در نتیجه موضوع معاملاتی یا دیدگاه سرمایهگذاری ما پدید آورند.اغلب مردم در کسبوکار خود با بازارهای مختلف – چه بازارهای داخلی و چه برونمرزی – در ارتباط هستند. در سطح جهانی و در طی شبانهروز بازارهای سهام، کالا، اوراق قرضه و ارز در حال تغییر هستند و هر زمان از خواب برمیخیزیم، آنها ممکن است رویدادها و جریانهای جدیدی را برای ما پدید آورده باشند. در واقع همواره با این مساله روبهرو هستیم که بازارهای پیچیده و گسترده امروز یا هفته آینده چگونه حرکت خواهند کرد. همه بازارها در ارتباط با یکدیگرند آیا از دیدگاه یک شخص سرمایهگذار، بررسی هر بازاری به صورت جداگانه و منفرد کار سادهای است؟ آیا تفسیر سهام یک شرکت در بورس اوراق بهادار تنها در محیط همان بازار و بدون در نظر گرفتن شاخصهای دیگر کافی است؟ به طور طبیعی سرمایهگذاران و معاملهگران بازارهای موثر و مرتبط با آن را زیرنظر میگیرند. معاملهگر سهام ممکن است به بررسی بازار کالا و فلزات بپردازد و حتی به بازار اوراق قرضه و ارز توجه کند. معاملهگران بازار ارز ممکن است بازار کالا یا بازار اوراق قرضه را مورد بررسی قرار دهند و همین طور سرمایهگذاران بازار اوراق قرضه به بررسی بازار کالا میپردازند. تقریبا همه سرمایهگذاران و معاملهگران به وضعیت دلار ایالاتمتحده علاقه نشان میدهند. میخواهیم در اینجا به این موضوع بپردازیم که چه کسانی به بررسی روابط میان بازارها و تحلیل کنش و اثر بین آنها علاقهمند هستند؟ به نظر میرسد تا زمانی که بازارها و بخشهای مختلف اقتصاد روی یکدیگر به نوعی تاثیرگذارند، این دلیل قانعکنندهای باشد که هر کسی برای کسب آگاهی بیشتر، اثر و رابطه بین بازارها را به عنوان یک دانش بیاموزد و از مزیتهای آن در راستای تحلیل و سرمایهگذاری بهره گیرد. تاثیر تغییرات بازار فلزات بر بورس تهران شاخص قیمت بورس اوراق بهادار ایران از نیمه دوم 1383 تا بهار 1385 کاهش یافت. طی دورهای که بازار سرمایه ایران با رکود مواجه بود، سهام شرکتهای استخراج و بهرهبرداری از معادن روی رشد قابلتوجهی داشتند. این رفتار بازار در پی رشد قیمت فلز روی از اوایل 1383 تا اواخر 1385 رخ داد و این در حالی بود که طی این دوره جو عمومی، دورنمای مثبتی از بازدهی بالا برای صنایع را انتظار نداشت. در نمودارهای زیر نشان داده شده که چگونه شاخص فلزات اساسی و کانههای فلزی طی دوره افول بازار در برابر سقوط مقاومت کردند و در بهار 1385 پس از ایجاد ثبات نسبی در بازار، همگام با صعود بازار کالا به مدت سه سال در ردیف پیشقراولان بازار جای گرفتند. از اواخر 1384 تا 1387 شاخص فلزات اساسی و کانیهای فلزی در بورس اوراق بهادار ایران حرکت افزایشی نیرومندی داشتند که در این میان اغلب سهام شرکتهای معدنی، استخراج سنگ آهن و فولاد با رشد قیمت بالایی روبهرو شد. بدون تردید در این زمان تغییرات قیمت کالاها و فلزات در سطح بینالمللی کانون توجه سرمایهگذاران قرارداشته است. به طوری که آنها پیوسته شرایط آینده بازار فلزات را موشکافانه بررسی میکردند. توانمندی تفسیرهای تکنیکی تجزیه و تحلیل تکنیکی، بازار را از جنبه روانشناختی مورد بررسی قرار میدهد و بدون توجه به اثرات دیگر بازارها همواره بر روی شرایط درونی آن تمرکز میکند. در واقع شناختی که تاکنون از تحلیل تکنیکی بهدست آمده آن است که بازارها یا داراییهای منحصر به فرد بر پایه ویژگیها و نمای درونی آن تفسیر میشود. در گذشته سرمایهگذاران به روابط بین بازارها و اثر آنها روی یکدیگر توجه چندانی نشان نمیدادند. معاملهگران بازار سهام، کمتر وضعیت بازار اوراق قرضه و بازار کالا را زیر نظر میگرفتند و وضعیت ِآینده دلار تنها از سوی شرکتهای بینالمللی و سفتهبازان یا معاملهگران ارزی دنبال میشد. تقریبا تجزیه و تحلیل و اثر بازارهای جهانی روی دیگر بازارهای داخلی از سوی اکثر افراد نادیده انگاشته میشد. به نظر میرسد زمان آن فرا رسیده که اثر بین بازارها را به طور گسترده مورد کنکاش قرار دهیم و به این نکته توجه کنیم که تحلیل تکنیکی تواناییهای بیشتری را به ارمغان خواهد آورد. تحلیل بین بازارها گامی به سوی یک روش جدید برای یافتن آینده بازارهاست. در این رویکرد آگاهیها و اطلاعاتی که از بازارهای مرتبط به یکدیگر به دست میآید، به همان طریق مرسوم تجزیه و تحلیل تکنیکی به کار گرفته میشود. به عنوان نمونه در تحلیل تکنیکی از واگرایی بین قیمت و نماگرهای تکنیکی برای پیشبینی آِینده استفاده میشود و درست مانند این رویکرد، سرمایهگذاران میتوانند از واگرایی بین قیمت سهام و اوراق قرضه بهره گیرند. بازارها برای سرمایهگذاران اطلاعات زیادی را فراهم میآورند. قیمت اوراق قرضه جهت حرکت نرخهای بهره را نمایان میسازد، به طوری که قیمت سهام از این روند تاثیر میگیرد. قیمتهای کالا مسیر سطح عمومی قیمت (تورم) را نشان میدهد و میدانیم که تورم روی قیمت اوراق قرضه و نرخ بهره اثرگذار است. همچنین دلار آمریکا در سطح بالایی تعیینکننده محیط تورمی است و روی روند قیمت کالاها موثر است. بازارهای سرمایه بینالمللی اغلب راهنمای باارزشی برای بازارهای داخلی به شمار میآیند. وظیفه تحلیلگر تکنیکی آن است که با بررسی زیرکانه نشانههای به دست آمده از بازارهای مختلف اطلاعات نادرست را شناسایی کند. به طور ساده باید معاملهگر تشخیص دهد که نشانههای دریافتی در چه زمانی گویای حقایق نیستند. از آنجایی که میتوان حرکت قیمتها را روی نمودارها مورد بررسی قرار داد و اثرات هر یک را روی دیگری تعیین کرد چرا دادهها و اطلاعاتی که بازارها به طور آشکار فراهم میآورند را در فرآیند تحلیل به کار نگیریم؟ تحلیل تکنیکی مطالعه فعالیت و رفتار بازار است و باید توجه داشت که در این نوع بررسی، مطالعات خود را تنها روی بازارها یا دارایی مورد معامله محدود نسازیم. تفسیر اثر بین بازارها یک تحول و گامی جدید در تحلیل تکنیکی است. این گونه تحلیل بر پایه نظریههای موجود تحلیل نموداری بنا شده و فرآیند تفسیر دادهها را کاملتر کرده است. تحلیل بین بازارها به چه میپردازد؟ این بحث میخواهد نشان دهد که چگونه ارتباط و اثر بین بازارها میتواند به آسانی توسط تحلیلگران تکنیکی تشخیص داده شود. در این درس روابط و اثر متقابل چهار بازار مختلف از جمله بازار ارز، کالا، اوراق قرضه و سهام مورد بحث قرار خواهد گرفت. از آنجایی که هر نمودار خود به تنهایی هزاران سخن را بیان میدارد، تحلیل تکنیکی و بررسی رفتار بازار به دیدن نمودارها وابسته شده است و به طور ساده میتوان گفت که نمودارهای بازار رفتار بازیگران و عملکرد آنها را آشکار میسازد. بدین ترتیب برای بیان مطالب، نمودارهای مختلف در کنار موضوعات اقتصادی به کار گرفته شدهاند. باید روی این مطلب تاکید کنم که درک بنیادهای اقتصادی و نیروهایی که انتظارات سرمایهگذاران را سبب میشوند، در تحلیل تکنیکی بین بازارها بسیار موثر و کاربردی است. با این وجود رفتار بازار مورد توجه قرار خواهد داشت و از تحلیل بنیادی و به کارگیری روشهای تفسیر نموداری سنتی کمتر سخن به میان آمده است. تحلیل بین بازارها به عنوان بستر اطلاعات برای تحلیل بین بازارها نیاز است که بستری از اطلاعات فراهم شود. برای این کار تحلیل تکنیکی سنتی در بازارها به عنوان چارچوب اساسی به کار برده شده و در کنار آن روابط معمول بین بازارها مورد توجه قرار میگیرد. سرانجام باید به عنوان تحلیلگر ببینیم که آیا نتایجی که از تحلیلهای تکنیکی به دست آمده، همان چشمانداز بین بازارها را نشان میدهد؟ برای روشنشدن کار تحلیل بین بازارها تصور کنید که دو بازار در اغلب موارد روندی خلاف جهت یکدیگر دارند. مانند بازار اوراق قرضه و بازار کالا. فرض کنید که بررسیهای جداگانه روی دو بازار انجام شده که نشان میدهد در طی یک دوره زمانی آنها چشمانداز افزایشی دارند. با توجه به اینکه دو تحلیل جداگانه، نتیجه یکسانی را دربرداشته است و همچنین با درنظر داشتن این مساله که رابطه معکوسی میان دو بازار وجود دارد؛ به یک تناقض دست مییابیم. بنابراین ممکن است تحلیلها دوباره مورد بازنگری قرار گیرد. در برخی زمانها، روابط معمول بین بازارها مشهود و آشکار نیستند یا به دلایلی به طور موقتی کارآمدی خود را از دست میدهند. در مواردی که تحلیل تکنیکی سنتی با تحلیل بین بازارها تداخل میکند و نمیتوان نتیجه مشخصی گرفت؛ معاملهگر باید چه کاری انجام دهد؟ در چنین زمانی به نظر میرسد تحلیل تکنیکی سنتی هنوز اولویت دارد، اما باید سطح هوشیاری و احتیاط را بالا برد. معاملهگری که تفسیر برداشت افزایشی نسبت به دو بازاری که اغلب در جهت یکسانی حرکت نمیکنند دارد، باید به این نکته توجه کند که ممکن است برداشت وی نسبت به یکی از دو بازار اشتباه باشد، مطمئن نیست کدام یک از تحلیلها غلط است. روش محتاطانه آن است که در چنین زمانهایی تحلیل تکنیکی جداگانهای را انجام دهیم، اما تا زمان روشنشدن وضعیت تحلیل بین بازار باید بسیار با احتیاط عمل کنیم. جنبههای هشدار دهنده تحلیل بین بازارها نیز قابل توجه است، به ویژه زمانیکه معاملهگران پرتکاپو کمتر احتیاط میکنند. همچنان تحلیلگران میتوانند نسبت به تحلیل تکنیکی سنتی باوفا بمانند و آنرا در تصمیمگیریهای خود به کار برند، با این وجود تحلیل بین بازارها هشدارهای لازم را به آنها میدهد، چرا که ممکن است نمودارها همه اطلاعات را کامل و درست نشان ندهند. گاهی اوقات ممکن است با انجام تحلیل بین بازارها، معاملهگر نتیجهگیری شخصی خود از نمودار را تغییر دهد. به یاد داشته باشید که تحلیل بین بازار باید به دادهها بیافزاید نه آنکه جایگزین کارهای قبلی شود. نمونه واقعی: بازسازی رفتار تحلیلگران و زاویه نگاه آنها در سقف 6هزار ریال سهام فولاد مبارکه: در اینجا میتوانیم دیدگاه کارشناسان و تحلیلگران تکنیکی، بنیادی و بین بازارها را با هم مقایسه کنیم. این کار را به طور نمونه روی سهام فولاد مبارکه انجام میدهیم. در واقع میخواهیم ببینیم که در سقف قیمت در محدوده 6هزار ریال تحلیلگران چگونه میتوانستند قضاوت کنند؟ 1 - کارشناس تکنیکی (نمودارگرا) تحلیلگر تکنیکی در نمودار قیمت دو هشدار بازگشتی به صورت الگوی شمعی (مرد آویزان و دوجی) در فاصله روزهای 16 تا 18 تیرماه مشاهده کرده است. هر چند روند فولاد به طور آشکارا افزایشی است، اما روانشناسی بازار میگوید احتمالی برای بازگشت قیمت وجود دارد. پرسش اینجا است که آیا فرصتی برای تایید و فروش وجود داشته است؟ پاسخ مثبت است. اگر چه در چند روز بعد سهم بازگشت میکند و معاملات در سطح پایین با صف فروش بالا شکل میگیرد، اما در روزهای 25 و 29تیرماه معاملات بالایی صورت میگیرد که امکان فروش سهم برای معاملهگر حقیقی وجود داشته است. پرشدن شکاف ایجاد شده تایید میکند که عرضه سهام، کار سنجیدهای بوده است. 2 - تحلیلگر بنیادی تحلیلگر بنیادی ابزارهای زیادی در دست دارد. باید تشخیص دهد که آیا سهم در شرایط کنونی بالاتر از ارزش ذاتی قیمتگذاری شده یا پایینتر ازآن قرار دارد. کار دشواری است، اما به هر صورت وی باید تعیین کند که انتظارات در مورد درآمدهای آتی شرکت چگونه است. یکی از متغیرهای موثر بر سرنوشت عایدات شرکت، تغییرات قیمت جهانی فولاد است، زیرا بخشی از تغییرات درآمد شرکت وابسته به تغییر قیمت فولاد است. اگر قیمت فولاد به روند افزایشی خود ادامه دهد، میتوان پیشبینی سود 900 ریالی را تا سطح 1200ریال یا بیشتر تعدیل کرد، اما اگر قیمت کالاها در روند کاهشی قرار گیرند، آن گاه انتظارات در مورد نسبت قیمت به درآمد و سود آتی باید کاهش داده شود. تحلیلگر بنیادی میداند که بازیگران بازار در هر زمان قیمت فولاد را زیر نظر دارند و به طور پیوسته به آن واکنش نشان میدهند. در اینجا میتوان برای رهایی از تغییرات کوتاه مدت فولاد از شاخص قیمت فلزات که یکی از زیربخشهای شاخص دفتر پژوهشهای کالا است، استفاده کرد. در فاصله 3 تیر تا 18 تیر 1387 شاخص قیمت کالا به طور آشکارا در مسیر کاهشی قرار گرفت و میتوانست به تحلیلگر بنیادی این هشدار را بدهد که نسبت به پیشبینی عایدی شرکت باید تعدیلاتی انجام دهد یا حتی اگر تغییرات عایدی چندانی صورت نگیرد، احساس بازار دست کم برای مدت کوتاهی قیمت سهام را کاهش دهد. بنابراین تحلیلگر بنیادی میتوانست قیمتهای پس از بازگشایی نماد شرکت را بالاتر یا نزدیک به ارزش ذاتی در شرایط فعلی ارزیابی کند. 3 - تحلیلگر بین بازارها تحلیلگر بین بازارها علاوه بر تسلط بازارهای مختلف از دیدگاه تحلیل تکنیکی سنتی نیز بازارهای همبسته را مورد بررسی قرار میدهد. در این مورد صنعت فولاد ارتباط تنگاتنگی با شاخص قیمت کالا و ارزش دلار دارد. از آنجایی که از نیمه دوم 2008دلار در مسیر تقویت قرار گرفت و انتظارات نیرومندی در مورد افزایش ارزش آن در بلندمدت پدید آمد، تحلیلگر بین بازارها باید این هشدار را جدی میگرفت که شاخص قیمت کالاها در مسیر کاهش قرار گیرد. با این وجود نمودارهای شاخص قیمت کالا در ماه ژوئن و جولای 2008 سقوط کالاها و کاهش تورم جهانی را علامت داده بودند. بدین ترتیب تحلیلگر بین بازارها میتوانست به این موضوع دقت کند که ممکن است شرایط بازار سهام تغییر کند و قیمت فولاد در سقف قرار گیرد. در اینجا قصد نداریم که به تحلیل فولاد مبارکه یا هر سهم دیگری بپردازیم و بخواهیم آینده آن را پیشبینی کنیم. بحث کلی آن است که هر کدام از دیدگاههای تحلیلی چه میگویند و سرمایهگذار با ابزارهای موجود چگونه میتواند رفتار بازار را در آن شرایط پیشبینی کند. در این مورد آزمون تجربی نشان داد که رویکردهای تحلیلی هرکدام میتوانند چشمانداز آینده را تا حدی روشن سازند، با این وجود تحلیل کامل میتوانست هر سه رویکرد را شامل شود تا بدین ترتیب احتمال خطا یا هشدارهای نادرست کاهش یابد. |