منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-03-19 |
نویسنده: | جان بالدونی | مترجم: | عاطفه کردگاری |
چکیده: | |||
روی ظاهر قضیه متمرکز میشود آنوقت برای پیشبرد ایدههای خود چگونه عمل میکنید؟ |
|||
ایده خود را چگونه پیش ببرید؟ اگر شما مدیری باشید که توانایی آن را دارید هنگام انجام کاری تصویر کلی آن را ببینید، اما اجبارا برای رییسی کار میکنید که فقط هنگام برگزاری کارگروه آموزشی اخیر با عنوان مدیریت سازمان از میان آنکه برای آموزش و تقویت مدیران سازمانها برگزار شد سوال بالا مهمترین سوالی بود که مطرح میشد. کاملا مشخص بود که فرد سوالکننده تجربه کاری با یک رییس ظاهربین را داشته که از افرادش توقع داشته تا فقط کاری که به آنها واگذار میشد را انجام بدهند و انتظار اعمال و افکار بزرگ از آنها نداشت اما این طرز برخورد، برای مدیران مشتاق، پرانرژی و جویای ترقی و پیشرفت یک چالش به حساب میآید، زیرا آنها مایل هستند تا ایدههای خود را به اجرا گذاشته و شخصا شاهد نتایج آنها باشند. در روزگاران قدیم، سازمانها فقط وقتی خوب کار میکردند که دستورات صادر شده از مقامات بالا توسط زیردستان مو به مو اجرا میشد. اما از زمانی که محیط تجارت جهانی گستردهتر شده، نیاز برای تصمیمگیریهای سریع نامتمرکز بسیار جدی شده است. این روزها ما نیاز به مردان و زنان خلاقی داریم که قادر باشند سازمان را از میانه رهبری و هدایت کنند. با این اوصاف، اگر رییستان از شما بخواهد که فقط سرتان به کار خودتان باشد در آن صورت چکار خواهید کرد؟ اولین و مهمترین کاری که باید بکنید این است که وظایفتان را دقیق انجام بدهید و رییستان را متقاعد کنید هر کاری که به شما واگذار میشود حتما آن را به درستی انجام خواهید داد. بعد از اینکه کارآیی خودتان را به اثبات رساندید، سه کار دیگر وجود دارد که باید انجام بدهید تا به ایدههای بزرگتان شانس موفقیت بیشتری ببخشید. طرحهای پیشنهادیتان را در راستای اهداف سازمان تنظیم کنید. هر آنچه که برای سازمانتان پیشنهاد میدهید باید کاملا در راستای اهداف آن بوده و مکمل رهبری استراتژیک آن باشد. برای مثال اگر شما در بخش نیروی انسانی کار میکنید و شرکت تصمیم گرفته نیروی انسانی خود را تعدیل کند در آن صورت اصلا زمان مناسبی برای پیشنهاد استراتژی جدیدتان برای استخدام نمیباشد. از طرف دیگر زمانی که سازمان شما قصد دارد تا فعالیتهای خود را در جهت ارتقای سازمان گسترش بدهد، ممکن است بهترین زمان برای پیشنهاد دادن طرح جدیدتان باشد. طرحتان را طوری توجیه کند که نشان بدهد اصلا با طرحهای پیشین تضاد ندارد، بلکه کاملا در راستای آنها میباشد و در پیشبرد آنان موثر خواهد برد. موافقت رییستان را جلب نمایید. بهترین زمان برای ارائه طرحهای جدیدتان، زمانی است که سازمان شما در مسیر پیشرفت قرار دارد. اما هرگز طرحتان را مخفیانه و بدون اطلاع رییستان امتحان نکنید بلکه همیشه در ابتدای کار سعی کنید تا موافقت او را جلب نمایید. بعد از اینکه طرحتان مورد موافقت رییس قرار گرفت از نظرات او نیز آگاهی بیابید و اگر نظراتشان کارساز و در راستای پیشبرد طرحتان بود حتما آنها را به کار گیرید همچنین تلاش کنید راههایی پیدا کنید تا جناب رییس اعتبارات مالی هم برای طرح شما در نظر بگیرد. این مراحل به شما کمک خواهد کرد تا همواره حمایتهای رییس سازمان پشت شما باشد. با دیگران همکاری داشته باشید. دور هم جمع شدن افراد در سازمانها به انجام شدن کارها منجر میشود. همین جریان میتواند در مورد خلاقیت نیز صادق باشد. لیستی از کمکهای همکارانتان که میتوانند به شما در اجرایی کردن طرحتان یاری برسانند جمعآوری کنید. مشتریان طرح خود یعنی افرادی که از طرح شما سود خواهند برد را مشخص کنید. اگر نگاهی به مثال استخدام نیروی انسانی بیندازید، افراد ذینفع طرح شما در آن مثال مدیرانی خواهند بود که نیازمند استعدادهای جدید هستند یعنی همان استعدادهایی که طرح شما برای جذب آنها طراحی شده است. طرحتان را به طور جامعتر برای رفع نیازهای آنها تنظیم کنید. با اینکه میدانم این سه مرحله کارساز است، ولی گاهی اوقات مجبورم بپذیرم بعضی از روسا را به هیچ عنوان نمیشود رهبری کرد. این گروه از روسا همانهایی هستند که در جایگاه خودشان احساس امنیت نمیکنند و خلاقیت افراد زیر دست خود را تهدیدی برای قدرتشان به حساب میآورند. مدیرانی که برای پیشرفت خودشان دیگران را زیر پا میگذارند به هیچ عنوان صلاحیت قدرت ندارند. آنها قدرت خودشان را به عنوان سلاح به کار میگیرند تا افراد زیر دستشان را وادار کنند تا فقط سرشان به کار خودشان گرم باشد و هر آنچه که به آنان واگذار میشود را به انجام برسانند و اجازه هیچ گونه اظهار نظری به افرادشان نمیدهند، و بعد از آن افراد تلاش میکنند تا دنبال فرصتهای دیگر برای نشان دادن استعدادها و مهارتهایشان باشند یعنی به عبارت دیگر سرچشمه خلاقیت در آن سازمان توسط رییس خشکانده میشود. مدیریت یک جریان متقابل است. روسا بعد از آنکه مسیر را معین کردند، اهداف را مشخص میکنند و سپس جریان را دنبال میکنند تا مطمئن شوند کارها طبق زمانبندی و بودجهبندی از پیش تعیین شده به انجام میرسند. در مقابل کارکنان نیز باید تمام تلاش خود را بکنند تا کاری را که به آنها سپرده میشود به نحو احسن به انجام برسانند. اما کارکنان و روسا زمانی میتوانند بهترین کارآیی را داشته باشند که هر دویشان باور داشته باشند که سرچشمه خلاقیت میتواند برخاسته از هرکجای سازمان باشد و سازمانهایی موفق خواهند بود که بتوانند از این خلاقیتها بدون توجه به منشا آن بهترین استفاده را ببرند. موفقیت شامل افرادی نمیشود که بتوانند خلاقانه فکر کنند، بلکه آنهایی موفق خواهند بود که توانایی آن را داشته باشند تا به افکارشان جامه عمل بپوشانند. منبع:Harvard Business Review |