منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-03-07 |
نویسنده: | کاترین رمپل | مترجم: | سعید شجاعی |
چکیده: | |||
داستانهایی از این دست چندان ناآشنا نیستند: فارغالتحصیل شیمی که نوشیدنی سرو میکند؛ فارغالتحصیل [ادبیات] کلاسیک که کارش منشیگری است؛ فارغالتحصیل مطالعات ایتالیا که راهروهای فروشگاه زنجیرهای والمارت را تی میکشد! |
|||
اوضاع نابسامان بازار کار برای فارغالتحصیلان دانشگاه شواهد جدید حاکی از آن است که اثرات سوء ناشی از اوضاع نابسامان اقتصادی بسیار گستردهتر از تغییر اجباری مسیر شغلی برای یک عده است. حتی برای فارغالتحصیلان دانشگاه، یعنی کسانی که بیشترین محافظت را در برابر صدمات ناشی از رکود دارا بودند، چشمانداز روشنی در کار نیست. نرخهای استخدام افرادی که به تازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند و همینطور دستمزد شروع به کار برای کسانی که موفق به یافتن شغل میشوند طی دو سال اخیر افت شدیدی داشته است. علاوه بر همه اینها، تنها نیمی از مشاغلی که افراد تازه فارغالتحصیل در آنها وارد شدهاند نیاز به مدرک دانشگاهی دارد، این مساله منجر به بالا گرفتن بحث در مورد این شده است که آیا رفتن به دنبال تحصیلات عالی اساسا «ارزشش را دارد؟» به عنوان نمونه، کایل بیشاپ 23 ساله که در سال 2009 از دانشگاه پیتزبورگ فارغالتحصیل شده میگوید: «من دوستانی دارم که همین مدرک من را، البته از یک دانشگاه بدتر (سطح پایینتر) گرفتهاند، اما صرفا به خاطر اینکه آشنا داشتند یا قبلا فارغالتحصیل شدهاند کارهای خیلی بهتری دارند.» او که در این دو سال پیشخدمتی رستوران، کار در کتابفروشی و وارد کردن داده به رایانه را تجربه کرده است، نقش شانس را در این میان خیلی پررنگ میداند. طبق نتایج یک تحقیق انجام شده توسط مرکز توسعه نیروی انسانی جان جی. هلدریچ در دانشگاه راتگرز، دستمزد (سالانه) میانگین برای فارغالتحصیلان دورههای تحصیلات عالی چهار ساله در سالهای 2009 و 2010 با افت محسوس نسبت به دوره دو ساله قبل از آن از 30000 دلار به 27000 دلار کاهش پیدا کرده است. این یعنی افت 10 درصدی درآمد، حتی بدون اینکه تورم را به حساب بیاوریم. البته اینها، یعنی فارغالتحصیلانی که کار پیدا کردهاند، جزو خوش شانسها بودهاند. از فارغالتحصیلان سال 2010، تنها 56 درصد توانستهاند تا بهار امسال که این مطالعه انجام گرفت، حداقل یک شغل را تجربه کنند، اما برای سالهای 2006 و 2007، این آمار 90 درصد بوده است (بعضی از اینها به ادامه تحصیل پرداخته یا به اختیار خود از نیروی کار خارج شدهاند، در حالی که بسیاری نیز هنوز به دنبال کار هستند). حتی این آمار نیز حقیقت امر را در مورد میزان آسیبی که به مسیر شغلی این افراد وارد آمده بیان نمیکند. بسیاری وادار به قبول کارهایی شدهاند که ارتباطی با مهارتهای آنها ندارد؛ تنها نیمی از فارغالتحصیلان دانشگاه موفق به پیدا کردن شغلی شدهاند که نیازمند مدرک دانشگاهی بوده است. انتخاب رشته نیز در این میان اهمیت زیادی دارد. طبق تحلیل انجام شده توسط اندرو ام. سام، اقتصاددان در دانشگاه نورث ایسترن روی دادههای وزارت کار (آمریکا) در مورد فارغالتحصیلان دانشگاه زیر 25 سال، برخی رشتهها شانس بهتری در پیدا کردن کارهای نیازمند مدرک دانشگاهی داشتهاند. فارغالتحصیلان جوان در رشتههای آموزش و تدریس یا مهندسی بیشترین احتمال را برای یافتن مشاغل نیازمند مدرک دانشگاهی داشتهاند، در حالی که رشتههای مربوط به مطالعات منطقهای، مثلا مطالعات آمریکای لاتین و رشتههای علوم انسانی (humanities) کمترین شانس را از این بابت داشتهاند. بین تمام فارغالتحصیلان اخیر رشته آموزش، 71.1 درصد در مشاغلی قرار گرفتهاند که نیازمند مدرک دانشگاهی است. این سهم برای فارغالتحصیلان رشته مطالعات منطقهای تنها 44.7 درصد بوده است. یک تحلیل انجام شده توسط نیویورک تایمز روی دادههای وزارت کار در مورد فارغالتحصیلان دانشگاه بین 25 تا 34 سال نشان میدهد تعداد کسانی که از این جامعه آماری در مشاغل خدمات غذایی، رستورانها و بارها فعالیت میکنند در سال 2009 نسبت به سال قبل از آن 17 درصد رشد داشته است. همچنین رشد مشابهی نیز در زمینه کار در پمپ بنزینها، فروشگاههای مواد غذایی و نوشیدنی و خدمات حمل و نقل قابل مشاهده است. این مساله علاوه بر اینکه به هدر رفتن مدرک تحصیلی به حساب میآید، از سویی نیز به معنی از کار بیکار شدن کارگران با تحصیلات پایینتر است که به طور طبیعی در چنین مشاغلی فعالیت میکنند. آن طور که آقای سام، یکی از همین افراد میگوید: «هر چه تحصیلاتت کمتر باشد، احتمال اینکه اخراجت کنند، بیشتر است.» اشاره او به این مساله است که نرخهای بیکاری در افراد دارای تحصیلات در سطح دبیرستان یا پایینتر همیشه بسیار بالاتر از فارغالتحصیلان دانشگاه بوده است. در عین حال فارغالتحصیلان دانشگاهی در بازپرداخت وامهای دانشجویی خود نیز مشکل دارند که به طور میانگین برای فارغالتحصیلان دورههای 2006 تا 2010 حدود 20000 دلار بوده است. آقای بیشاپ، همان فارغالتحصیل پیتزبورگ که صحبتش را کردیم، میگوید از تاثیر سوئی که کارهای فعلی او ممکن است بر مسیر شغلیش داشته باشد «وحشت دارد» و «اینکه این همه شغل کوتاه مدت در رزومه باشد صورت خوشی ندارد، اما برای پرداخت هزینههای زندگی چاره دیگری نیست.» در حال حاضر مجموع بدهی او بابت وامهای دانشجویی بیش از 70000 دلار است. بسیاری از فارغالتحصیلان احتمالا به سراغ وامهای بیشتر خواهند رفت، چون بیش از 60 درصد کسانی که طی پنج سال اخیر فارغالتحصیل شدهاند، میگویند برای اینکه بتوانند، موفق باشند باید ادامه تحصیل دهند. «من میدانستم که تا وقتی مدرک دکترا نگیرم گزینههای شغلی چندانی در انتظارم نخواهد بود.» این گفته تراویس پترسون 23 ساله، فارغالتحصیل دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در فولرتون است. او در حال حاضر همزمان با ادامه تحصیل در رشته روانشناسی در سطح تحصیلات تکمیلی، در یک شرکت مدیریت مستغلات به عنوان دستیار امور اداری مشغول به کار است. با اینکه این شغل هیچ ربطی به مدرک تحصیلی او ندارد، اما به گفته خودش به کمک درآمد همین کار دارد اجاره خانه و شهریه دانشگاه را پرداخت میکند و «این از همه مهمتر است.» ادامه تحصیل از یک سو این امکان را به فرد میدهد که در آینده، وقتی شرایط اقتصادی بهبود پیدا کرد، به نیروی کار ملحق شود؛ همچنین نرخ بیکاری به طور کلی برای کسانی که دارای تحصیلات عالیتر هستند، پایینتر است. آنهایی که به تحصیلات دانشگاهی ادامه نمیدهند، ممکن است برای سالها در یک خط درآمدی پایین گرفتار شوند. آنها با حقوق پایین شروع به کار میکنند و این آغاز به کار ممکن است با کارفرماهایی باشد که میانگین پرداختی شان پایین است یا جای رشد چندانی ندارند. همانطور که کارل ون هورن میگوید: «سابقه حقوقی آنها همه جا به دنبالشان خواهد آمد.» او که کارشناس اقتصاد کار در دانشگاه راتگرز است همچنین اضافه میکند: «عین یک طوطی که روی شانه شما نشسته است، با شما همه جا میرود و مدام به شما میگوید نه! تو نمیتوانی از این پولها دربیاوری!» اما بهرغم اینکه جوانانی که شرایط بد بازار کار را از سر گذراندهاند در مسیر شغلی خود از ریسک پرهیز میکنند، طبق گفته تیل فون واختر، اقتصاددان از دانشگاه کلمبیا، بهترین راه برای خنثی کردن بدشانسی از بابت زمان فارغالتحصیلی این است که هر دفعه که امکانش بود، شغلتان را عوض کنید. طبق گفته آقای فون واختر، «اگر ظرف پنج سال از زمان فارغالتحصیلی جابهجایی شغلی داشتید که هیچ، وگرنه احتمالا در همان شغلی که دارید، گرفتار خواهید شد. این تنها یک یافته تجربی است. وقتی به اواخر دهه سوم زندگی خود برسید به احتمال زیاد ازدواج کردهاید و تشکیل خانواده دادهاید و اینجا است که دیگر الگوی جابهجایی فعال بین مشاغل شامل حال شما نمیشود.» منبع: تایم |