منبع: | نشریه حسابرس | تاریخ انتشار: | 1386-10-02 |
نویسنده: | احمد سلیمی | مترجم: | |
چکیده: | |||
ایده «هزینه سرمایه» برای کاری که حرفهایهای مالی و حسابداری، مستقیم یا غیرمستقیم، به عنوان بخشی از مشارکتشان در گروههای تصمیمگیری چندوظیفه¬ای متقابل انجام میدهند، نقشی اساسی دارد.سه روش متفاوت تعیین میانگین موزون هزینه سرمایه برای شرکتهای مایکروسافت و جنرالالکتریک منجر به نتایج متفاوتی برای هر یک از این شرکتها شد. |
|||
محاسبه هزینه سرمایه واحد تجاری مقدمه سه روش متفاوت تعیین میانگین موزون هزینه سرمایه برای شرکتهای مایکروسافت و جنرال¬الکتریک منجر به نتایج متفاوتی برای هر یک از این شرکتها شد. بنابراین، قضاوت دقیق و تجزیه و تحلیل حساسیت، عناصر مهمی برای تخمین قابل اتکای هزینه سرمایه شرکت به شمار میروند. ایده «هزینه سرمایه» برای کاری که حرفهایهای مالی و حسابداری، مستقیم یا غیرمستقیم، به عنوان بخشی از مشارکتشان در گروههای تصمیمگیری چندوظیفه¬ای متقابل انجام میدهند، نقشی اساسی دارد. آنها نیاز دارند که تکنیکهایی را برای تخمین هزینه سرمایه به منظور بودجهبندی سرمایهای درازمدت، تجزیه¬وتحلیل در مورد ادغام و تحصیل شرکتها، کاربرد ارزش افزوده اقتصادی به عنوان شاخص عملکرد مالی در سطح شرکت، سیستمهای تشویقی برای کنترل مالی، استفاده از سود باقیمانده برای ارزیابی عملکرد مالی، تجزیه و تحلیلهای ارزش ویژه و حسابداری سرقفلی خریداری شده، درک کنند و به کار ببرند. در این مقاله موضوعهای نظری و تجربی مرتبط با تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت مرور می¬شود و سپس چندین روش برای تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه دو شرکت بزرگ یعنی جنرال الکتریک و مایکروسافت بررسی و استفاده خواهد شد. مشکلترین مسئله در ارتباط با تخمین میانگین یاد شده در یک شرکت، مربوط به هزینه سرمایه سهام(Ks) است که در عمل به علت نیاز به مفروضات و روشهای مختلف، فرایند پیچیدهای است. روشهای متداول برای تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه، با توجه به مفروضات مورد استفاده در تخمین هزینه سرمایه سهام، ممکن است به تقریبهای متفاوتی منجرشود، بنابراین قضاوت درست و تجزیه و تحلیل حساسیت به هنگام تلاش جهت تخمین هزینه سرمایه شرکت به منظور کاربردهای مالی و حسابداری ضرورت دارد. چارچوب نظری از لحاظ مفهومی، هزینه سرمایه یک شرکت، عبارت است از هزینه فرصت سرمایهگذار برای سرمایهگذاری در آن شرکت. تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه در شرکت، تلاشی در جهت کمی کردن بازده متوسط مورد انتظار کلیه سرمایهگذاران در شرکت، شامل: بدهی مرتبط با بستانکاران کوتاهمدت و درازمدتی که به آنها بهره تعلق میگیرد، سهامداران ممتاز، و سهامداران عادی است. هزینه سرمایه شرکت به صورت میانگین موزون محاسبه میشود که وزنهای آن برحسب ارزشهای منابع مختلف سرمایه تعیین میشوند. در معادله 1 فرمول متداول برای تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه یک شرکت نشان داده شده است. معادله 1:Wi*Kj WACC= که در اینجا: Wi= وزن iامین منبع سرمایه میباشدn)...,1=(i که براساس ارزش کلی بازار آن منبع در ارتباط با ارزش کل شرکت تعیین میشود، و Ki= بازده مورد انتظار iامین اوراق بهاداراست. قسمت سمت راست معادله را به هنگامی که فقط دو منبع سرمایه شامل بدهی درازمدت دارای بهره و سهام عادی وجود داشته باشد، میتوان به صورت معادله ساده شده 2 نشان داد. معادله 2: WACC= WdKd(1-T)+ WsKs که در اینجا: Kd=هزینه مورد انتظار بدهی درازمدت، T=نرخ نهایی مالیات بردرامد شرکت، Ks=هزینه مورد انتظار سهام عادی، و Wd و Ws وزنهای بدهی¬درازمدت و سهام عادی در ساختار سرمایه شرکت هستند. توجه داشته باشید که ساختار سرمایه ممکن است برحسب ساختار سرمایه هدف یا ساختار سرمایه بهینه مورد نظر باشد. به هنگام تعیین وزنهای بدهی و سهام، از ارزشهای بازار به جای ارزش دفتری استفاده شده است زیرا ارزشهای بازار، ارزش شرکت را بهتر منعکس میکند. مدلهای قابل استفاده جهت تخمین Ks عبارتند از: الف- مدل تک عامله که مدل قیمتگذاری دارایی سرمایهای نامیده میشود و ب- مدل چند عامله که مدل قیمتگذاری آربیتراژ نامیده میشود. در ادامه بهطور خلاصه این دو مدل و مدل سومی بهنام «مدل بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک»، که تحلیلگران مالی بسیار از آن استفاده می¬کنند، بیان خواهد شد. تخمین هزینه سرمایه سهام با استفاده از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای برای محاسبه معادله 2، تخمین بازدههای مورد نیاز (Ki) برای هر عنصر ساختار سرمایه مورد نیاز است. یک مدل قیمتگذاری دارایی مانند مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای میتواند یک مجموعه مناسب و از لحاظ نظری سازگار را برای تخمینهای بازده فراهم کند. روش استاندارد مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای میگوید که بازده مورد نیاز روی یک دارایی ریسک دار، همانند سهام عادی، بهطور خطی به یک ریسک تنوعناپذیر مرتبط است که از جهت دیگر به عنوان ریسک «سیستماتیک» شناخته میشود. ریسک سیستماتیک، درجه ریسک «پرتفوی بازار» همه داراییهای ریسک پذیر قابل معامله در بازاراست. این ارتباط را میتوان بهطور فشرده در معادله 3 خلاصه کرد. معادله 3: Ki=Krf+ßi(km+Krf) که در آن: Krf=بازده مورد انتظار روی اوراق بهادار بدون ریسک Km=بازده مورد انتظار روی عامل ریسک سیستماتیک، به عنوان مثال، بازده پرتفوی بازار، که بوسیله بازده پرتفوی سهام بزرگی مانند استاندارد اند پورز 500(S&P500) ارائه میشود، و ßi = معیار حساسیت iامین اوراق بهادار نسبت به عامل ریسک سیستماتیک است. بتای شرکت را میتوان از طریق رگرسیون با استفاده از دادههای تاریخی بازده سهام (Ks) و نماینده بازده بازار (Km)، تخمین زد. نوعاً به هنگام تخمین این رگرسیون، دادههای بازده ماهانه مورد استفاده قرار میگیرند. بتای مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای به هنگامی که تخمینی آیندهنگر برای هزینه سرمایه سهام انجام میشود، دارای اریب خواهد شد. یک تخمین آیندهنگر برای بازده سهام (Ks) جهت این تجزیه و تحلیل مهم است، زیرا مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای (همینطور مدل قیمتگذاری آربیتراژ) فرض میکند که سرمایه¬گذاران تصمیمهای سرمایه¬گذاریشان را براساس بازدههای مورد انتظار روی همه اوراق بهادار قابل معامله در بازار بنا می¬نهند. شرکتهای کارگزاری و تحلیلگر مانند مریل لینچ(Merrill Lynch)، بلوم برگ(Bloomberg)، و ولیولاین (Value Line) جهت به¬دست آوردن تخمینهای بتای شرکتهای منتشر شده¬شان از ایده مارشال بلوم ( (Marshall Blumجهت کاهش اریب در داده¬های تخمینی استفاده کرده¬اند و از لحاظ نظری نیز توانایی خود را جهت تهیه تخمینهای بازده آینده¬نگر، بهبود بخشیده¬اند. تکنیک تعدیل ولیولاین، چنان که در معادله 4 نشان داده شده است به نسبت ساده است. معادله4: 0.35+0.67ßi =^βi که در آن: βi = بتای تخمینی از معادله شماره 3 با استفاده از داده¬های تاریخی سریهای زمانی، و ^βi = بتای تعدیل شده که اریب متوسط برگشت در بتای تخمینی را ارائه می¬دهد. تخمین دو عنصر کلیدی دیگر معادله 3، یعنی نرخ بدون ریسک (Krf) و صرف ریسک بازار (Km-Krf)، نیز مستلزم قضاوت تحلیلگر است. از زمان ابداع مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای در دهه 1960 جهت تشریح قیمتگذاری داراییها، پیشرفتهای نظری و تجربی متعددی در این زمینه صورت پذیرفته است. بهویژه، رابطه مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای تک عامله را که در معادله 3 توصیف شد می¬توان جهت منظورکردن عوامل چندگانه ریسک سیستماتیک با استفاده از منطق مبتنی بر «آربیتراژ مالی» تعمیم داد. این رهیافت جدیدتر که مدل قیمتگذاری آربیتراژ نامیده می¬شود، صریحا عوامل ریسک را جدا از عامل پرتفوی بازار منظور میکند اما این مدل به وضوح نمی¬گوید که عوامل اضافی چه باید باشند، بنابراین محققان مجبور بودهاند که به آزمونهای تجربی گسترده متغیرهای متعدد اقتصاد کلان و مالی جهت یافتن عوامل اضافی که ممکن است قدرت تشریح مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای را بهبود بخشد، اتکا کنند. دیوید یانگ(David Young) و استفان اوبایرن(Steffan O Byrne) پیشنهاد می¬کنند از نرخهای رشد تولید ناخالص داخلی ((GDP واقعی و تورم، همچنین نرخهای بهره به عنوان عوامل اضافی در تخمین(Ks) استفاده شود. سایر محققان استفاده از یک مدل سه عامله شامل موارد زیر را به عموم عرضه داشتهاند: 1- «بازده مازاد» یا صرف ریسک برای پرتفوی بازار(Km - Krf از معادله 3)؛ 2- بازده روی پرتفویی که تفاوت بین بازدههای روی گروه کوچکی از سهام سرمایه¬گذاری شده و بازدههای روی گروه بزرگی از سهام سرمایه¬گذاری شده را ارائه میکند (که از آن به عنوان پرتفوی «کوچک منهای بزرگ» یا عامل «SMB» یاد میشود و با اندازه شرکت مرتبط است)؛ 3- بازده روی پرتفویی که گویای تفاوت بین بازده روی گروهی از سهام دارای نسبتهای بالای ارزش بازار به ارزش دفتری و بازده روی یک گروه از سهام با نسبتهای پایین ارزش بازار به ارزش دفتری است (که از آن به عنوان پرتفوی «بالا منهای پایین» یا عامل «HML» یاد میشود و با ارزشیابی نسبی شرکت مرتبط است). این دو بسط از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای مبتنی بر روابط تجربی مشاهده شده بوده و توجیه نظری متقاعدکنندهای برای عوامل اضافی ندارند. این امر باعث شده است که تعدادی از شاغلان حرفه به روش پذیرفته¬شدهتر و سادهتر این مدل روی آورند. با این حال هنوز هم استفاده از مدل قیمتگذاری آربیتراژ مزایایی را دربردارد که برجسته¬ترین آنها این حقیقت است که قدرت تشریح¬کنندگی آن برای بازدههای سهام در دنیای واقعی در مقایسه با مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای بیشتر است. روش «بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک» روش دیگر برای تخمین(Ks) بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک (BY+P) است. این روش در میان برخی از شاغلان حرفه از جمله سرمایه¬گذار میلیاردری به نام وارن بوفت (Warren Buffett)به خاطر سادگی و تعداد مفروضات محدود، متداول است. این روش دراساس رابطه تجربی ویژه¬ای است که فاقد توجیه نظری محض است. با این حال به نظر می¬رسد با توجه به اینکه بازده سهام شرکت با داشتن بازده اوراق قرضه شرکت در سررسید (YTM)، و افزودن یک صرف ریسک ثابت به این بازده تخمین¬پذیراست، از لحاظ تجربی این روش معتبر باشد. بنابراین، به عنوان مثال، یک شرکت با بازده فعلی اوراق قرضه شرکت در سررسید معادل 7درصد، در صورتی که صرف ریسک ثابت 3درصد به بازده یادشده اضافه شود، دارای بازده سهام (Ks) تخمینی 10درصد خواهد بود. هرچند دلیل نظری برای افزدودن 3درصد صرف ریسک موجود نیست، به نظر میرسد که این رابطه برای بسیاری از سهام نسبت به استفاده از یک مدل رسمی همانند مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای خوب و حتی بهتر باشد. محاسبه میانگین موزون هزینه سرمایه برای شرکتهای جنرال الکتریک و مایکروسافت در اینجا این موضوع که چگونه معادلات 1 و 4 جهت تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه یک شرکت درخور استفادهاند مورد بررسی قرار میگیرد. در این تجزیه و تحلیل از دادههای 60 ماهه اخیر بازده سهام کلیه سهام موجود در پایگاه دادههای مرکز تحقیقات قیمتهای اوراق بهادار(CRSP) استفاده شده است. بازدههای مازاد بازار (صرف ریسکهای بازار) با کم کردن بازده اوراق خزانه یک ماهه ایالات متحد از بازدههای پرتفوی بازار، محاسبه شد. برای عامل پرتفوی بازار، از بازدههای ماهانه روی شاخص سهام با ارزش موزون موجود در پایگاه یاد شده، استفاده گردید. افزونبر دادههای پیشگفته، متغیرهای مالی نیز برای تخمین مدل سه عامله یوجین اف فاما(EugeneF.Fama) و کنت فرنچ(KennethFrench) یعنی مدل قیمتگذاری آربیتراژ گردآوری شد. بنابراین، درمجموع از سه مدل جهت مشتق ساختن تخمینهای میانگین موزون هزینه سرمایه برای شرکتهای جنرال الکتریک و مایکروسافت استفاده شد : 1- بتای تعدیل شده، 2- مدل قیمتگذاری آربیتراژ و 3- بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک. هزینه سرمایه سهام در جدول1، بازده سهام (Ks) یعنی هزینه سرمایه سهام با استفاده از روش مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای با بتای تعدیل شده تخمین زده شد و چندین فرض مختلف در مورد صرف ریسک مناسب بازار (Km-Krf) و نرخ ریسک مرتبط با آن (Krf) بهکار رفته است. از آنجایی که در بسیاری از وضعیتها تخمین صرف ریسک بازار (Km-Krf) و نرخ بدون ریسک (Krf) با عدم اطمینان روبه¬رو می شود، تحلیلگر باید به بهترین قضاوتش اتکا کرده و تجزیه و تحلیلهای حساسیت را جهت کمک به شناسایی اثر مفروضات متفاوت روی خروجی مدل تصمیم مورد استفاده، انجام دهد. به منظور استفاده از رهیافت مدل قیمتگذاری آربیتراژ، بسادگی میتوان همان گامهای مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای را به منظور تخمین پارامترهای مدل رگرسیون تکرار کرد، با این تفاوت که درمدل اول رگرسیون شامل متغیرهای چندگانه- بازدههای بازار، عامل «SMB»، و پرتفوی «HML» خواهد بود. تخمینهای بازده سهام«Ks» مشتق شده از تجزیه و تحلیلهای مبتنی بر مدل قیمتگذاری آربیتراژ در جدول2 گزارش شده است. اکنون، با استفاده از روش بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک (BY+P)، بسادگی می توان بازده مورد انتظار روی اوراق قرضه درازمدت شرکت را تخمین زد و صرف ریسک ثابت 3درصد را جهت تخمین بازده سهام (Ks) شرکت به آن افزود. مشابه با تخمینهای مدل قیمت گذاری آربیتراژ تخمینهای روش بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک درخصوص بازده سهام (Ks) شرکت در جدول 2 گزارش شده است. هزینه بدهی و ساختار سرمایه بعد از تخمین هزینه سرمایه سهام، یعنی بازده سهام (Ks)، میتوان تخمین سایر عناصر میانگین موزون هزینه شرکت جنرال الکتریک و مایکروسافت را انجام داد. برای اغلب شرکتها، این امر شامل تخمین هزینه بعد از مالیات بدهی (که به آن بهره تعلق میگیرد) و وزن مرتبط با بدهی در ساختار سرمایه است. به هرحال، برخی شرکتها مانند مایکروسافت، بدهی (و حتی سهام ممتاز) در ساختار سرمایهشان ندارند. بنابراین تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت مایکروسافت تا حد زیادی فقط بدین خاطر که هزینه سرمایه سهام آن مورد نیاز است، ساده شده است. اکنون با داشتن تخمینی از ساختار سرمایه شرکت میتوان درخصوص گام نهایی محاسبه میانگین موزون هزینه سرمایه شرکتهای جنرال الکتریک و مایکروسافت، یعنی تخمین هزینه پس از مالیات بدهی (که در معادله 2به صورت Kd(1+T) نشان داده شده است) اقدام کرد. این کار نوعاً به وسیله الف- یافتن بازده به سررسید (YTM) یک نمونه از اوراق قرضه عمومی که براساس قضاوت دارای ریسک اعتباری مشابهی برای شرکت است یا ب- استفاده ازبازده به سررسید (YTM) اوراق قرضه معوق یا وامهای بانکی شرکت، صورت میپذیرد. نتایج جدول 2 یک ستون برای هر شرکت در این تجزیه و تحلیل گزارش میکند. سه سطر اول جدول، ساختار سرمایه (برای مثال وزنها) وتخمینهای هزینه بعد از مالیات بدهی (بدهی درازمدت) را برای هر شرکت ارائه می¬کند. سه سطر بعدی، تخمینهای هزینه سرمایه سهام را برای هر یک از سه مدل گزارش میکند. برای تخمینهای مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای با بتای تعدیل شده، از میانگین کلی مقدار (Ks) از جدول1 استفاده شده است (3/9درصد برای مایکروسافت و 7/7درصد برای جنرال الکتریک). این تخمینها را می¬توان به عنوان تخمینهایی مبتنی بر متوسط صرف ریسک بازار به میزان 4درصد و متوسط نرخ فاقد ریسک به میزان 33/3درصد پنداشت (که از محاسبه میانگین یک ماهه، پنج ساله، و ده ساله بازدههای اوراق خزانه از جدول 1 حاصل شده¬اند). همانگونه که در جدول 2 نشان داده شده است، تفاوتهای درخور ملاحظه¬ای در تخمینهای بازده سهام (Ks) در بین این سه مدل وجود دارد. برای شرکت جنرال الکتریک، دامنههای تخمینهای بازده سهام (Ks) از 65/7درصد (برای روش مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای با بتای تعدیل شده) تا 06/12درصد ( برای مدل قیمتگذاری آربیتراژ) است. هر یک از روشهای تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه، از درجه تغییر بااهمیتی برخوردارند. باید یادآوری شود که تخمینهای مدل قیمتگذاری آربیتراژ براساس مدلهای رگرسیونی قرار گرفته¬اند که به نظر می¬رسد بازدههای سهام دنیای واقعی را دقیقتر از نتایج رگرسیونهای مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای تشریح میکنند. برای مثال آماره تعدیل شده R2 شرکت جنرال الکتریک، برای دو مدل یادشده، به ترتیب 66/0 و 51/0هستند. شرکت مایکروسافت نیز بهبود مشابهی را در آماره R2 نشان داد که دارای افزایشی از 34/0 به 49/ 0به هنگام استفاده از روش مدل قیمتگذاری آربیتراژ بود. بنابراین نتایج این ادعا را که مدل قیمتگذاری آربیتراژ اغلب تشریح کننده بهتری درخصوص بازدههای واقعی سهام نسبت به مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای میباشد پشتیبانی میکند. سه ردیف آخر جدول 2، سه مجموعه تخمینهای میانگین موزون هزینه سرمایه را برمبنای مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه¬ای با بتای تعدیل شده، مدل قیمتگذاری آربیتراژ و روش بازده اوراق قرضه به اضافه صرف ریسک ارائه میکند. با درنظر گرفتن میزان تغییرات در تخمینهای هزینه سرمایه سهام در جدول1، جای تعجب نیست که سه روش محاسبه میانگین موزون هزینه سرمایه نیز منجربه تفاوتهای اساسی شوند. برای مثال میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت جنرال الکتریک دامنهای از 06/6درصد (با استفاده از مدل قیمتگذاری دارایی سرمایه ای با بتای تعدیل شده) تا 55/8 درصد (براساس مدل قیمتگذاری آربیتراژ) داشته است. تخمینهای شرکت مایکروسافت دارای گستردگی کمتری نسبت به جنرال الکتریک بودهاند اما هنوز هم دامنه درخور ملاحظهای به میزان5/1درصد (از حد پایین 33/8درصد تا حد بالای 83/9درصد) دارد. بهطورکلی، انحرافاتی با همین درجه گزارش شده در جدول 2 (اگر بیشتر نباشد) عموماً به هنگام استفاده از نظریه تخمین هزینه سرمایه در بین شرکتهای دنیای واقعی، یافت میشوند. تغییرات در تخمینهای میانگین موزون هزینه سرمایه با چنین درجه تغییرات زیادی در میانگین موزون هزینه سرمایه شرکتها، تحلیلگر باید قضاوت را به هنگام انتخاب تخمین نهایی هزینه یاد شده بهکار گیرد. برای مثال، تحلیلگر ممکن است میانگین سادهای از تخمینهای مختلف میانگین موزون هزینه سرمایه را در نظر گیرد. از لحاظ نظری، این فرایند میانگینگیری ممکن است منجربه ایجاد تخمین نهایی دقیقتری از میانگین موزون هزینه سرمایه شود زیرا خطاهای یک روش تخمین ممکن است بهوسیله خطاهای قابل انتساب به روش دیگر بیاثر شوند. به عنوان یک روش جایگزین، تحلیلگر ممکن است اجرای تجزیه و تحلیلهای حساسیت را با استفاده از هر یک از تخمینهای متفاوت میانگین موزون هزینه سرمایه در داخل یک مدل تصمیم خاص- مانند مدل بودجهبندی سرمایهای به روش جریان وجوه تنزیل شده (DCF) انجام دهد. تحلیلگر ممکن است دریابد که محاسبه خالص ارزش فعلی (NPV) در مدل مورد نظر تا حدزیادی به وسیله انتخاب تخمینهای بالا، پایین یا متوسط تحت تاثیر قرار نمی¬گیرد. در این حالت، وی ممکن است احساس اطمینان بیشتری درخصوص تصمیم بودجهبندی سرمایه¬ای و تخمین ارزشیابی داشته باشد. به هرحال، وقتی که تخمینهای مختلف میانگین موزون هزینه سرمایه منجربه «علائم» متفاوت بااهمیتی از مدل ارزشیابی میشود، مشکل بغرنجی پیش میآید. در این حالت افشای حساسیت مدل ارزشیابی در مورد انتخاب روش میانگین موزون هزینه سرمایه ممکن است مناسب باشد. برای مثال وقتی که تخمینهای مدل ارزشیابی نسبت به انتخاب میانگین موزون هزینه سرمایه شدیداً حساس هستند، تحلیلگر میتواند تخمینهای ارزشیابی حداقل و حداکثر را گزارش کند تا به درجه اهمیت حساسیت اشاره شود. شیوه برخورد با مسئله تخمینهای نادقیق حرفهایهای مالی و حسابداری باید که توانایی انجام تخمینهایی از میانگین موزون هزینه سرمایه شرکت را داشته باشند زیرا به عنوان مثال آنان تخمینهای میانگین موزون هزینه سرمایه را برای پیادهسازی الزامات داراییهای مرتبط با بیانیه استاندارد حسابداری مالی شماره 144(FAS144) تحت عنوان «حسابداری کاهش ارزش داراییهای درازمدت» نیاز دارند. آنها تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه را برای تجزیه و تحلیلهای بودجهبندی سرمایهای، ارزشیابی سرمایه سهام، محاسبه شاخصهای اندازهگیری عملکرد مالی همانند ارزش افزوده اقتصادی و سود باقیمانده، نیز نیاز دارند. بنابراین یک واقعه پیشرو برای حرفه¬ایهای مالی و حسابداری شرکت، استفاده از چندین روش تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه و انتخاب میانگین ساده آن تخمینهاست. همچنین به خاطر اینکه فرایند تخمین میانگین موزون هزینه سرمایه، ماهیت انتزاعی دارد، توصیه می¬شود، هرجا از چنین تخمینهایی در مدلهای تصمیم مدیریتی استفاده میشود، از تجزیه و تحلیل حساسیت نیز استفاده شود.
|