منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1389-01-30 |
نویسنده: | دنیای اقتصاد | مترجم: | |
چکیده: | |||
لودویگ فون میزس نوشت: «بیشتر کسانی که بنیادهای علم اقتصاد را بنا کردهاند هرگز در یک زمان نزیستهاند. |
|||
پیشگفتار کتاب اصول علم اقتصاد نوشته منگر لودویگ فون میزس نوشت: «بیشتر کسانی که بنیادهای علم اقتصاد را بنا کردهاند هرگز در یک زمان نزیستهاند.» یکی از این کسان، کارل منگر است (1840تا 1921): استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه وین و بنیانگذار مکتب اتریشی اقتصاد. کتاب نوآور «اصول علم اقتصاد» منگر که در سال 1871 منتشر شد، نه تنها مفهوم تحلیل نهایی را خلق کرد بلکه رویکرد بنیادی جدیدی در تحلیل علم اقتصاد ارائه کرد که هنوز هسته نظریه اتریشی ارزش و قیمت را شکل میدهد. برخلاف معاصرانش چون ویلیام استنلی جونز و لئون والراس که به صورت مستقل مفاهیم خودشان را از مطلوبیت نهایی در طول دهه 1870 پرورش دادند، منگر رویکردی استنتاجی و غایتشناسانه را پی گرفت که در بسیطترین معنا «انسانگرایانه» بود. منگر در عین حالی که در ترجیح معاصرانش یعنی استدلال محض با آنها شریک بود، بیشتر علاقهمند توضیح کنشهای واقعی مردم واقعی بود تا نمایش مصنوعی و مدلسازیشده واقعیت. علم اقتصاد برای منگر مطالعه انتخاب غایتمند انسان است، مطالعه رابطه میان وسایل و اهداف. او رسالهاش را این طور شروع میکند «همه چیز تحت قانون علت و معلول است.» «این اصل اساسی هیچ استثنایی نمیشناسد.» جون و والراس علت و معلول را به نفع تعینهای همزمان کنار گذاشتند: فن مدلسازی روابط پیچیده به مثابه نظامی از معادلات همزمان که در آن هیچ متغیری «علت» دیگری نیست. رویکرد آنها، رویکرد استاندارد اقتصاد معاصر شده است و تقریبا از سوی همه اقتصاددانان جز پیروان کارل منگر پذیرفته شده است. منگر در پی توضیح قیمتها به عنوان نتیجه کنشهای متقابل غایتمند و اختیاری فروشندهها و خریدارانی بود که هر کدام با ارزشگذاریهای ذهنی خود از فایدهمندی کالاها و خدمات مختلف (چیزی که ما امروز مطلوبیت نهایی مینامیم، اصطلاحی که بعدها توسط فردریک فون وایزر وضع شد) هدایت میشدند؛ بنابراین مبادله حاصل تلاشهای عمدی مردم برای افزایش رفاهشان است و نه یک «میل درونی به معامله و تهاتر» آن طور که آدام اسمیت گفته است. مقادیر عینی کالاهایی که مبادله میشود-به بیان دیگر قیمتهای آنها - با ارزشهایی مشخص میشود که افراد به واحدهای نهایی این کالاها نسبت میدهند. وقتی یک فروشنده و خریدار داریم، مبادله کالاها تا وقتی هر یک از طرفین نسبت به آن توافق دارد، ادامه مییابد و این توافق تا وقتی برقرار است که هر طرف به موقعیت بهتری نسبت به قبل میرسد. در بازاری با حداکثر خریداران و فروشندگان، قیمتها نشاندهنده ارزشگذاری خریداری است که حداقل تمایل به خرید و ارزشگذاری فروشندهای است که حداقل تمایل به فروش دارد، آنچه بوهم - باورک «جفتهای نهایی» مینامد. صرفنظر از ساختار عینی بازار، مبادله اختیاری تا وقتی ادامه مییابد که منفعتش به صورت آنی تحقق یابد. توضیح منگر از تشکیل قیمتها، هسته اقتصاد خرد اتریشی را میسازد. رویکرد منگر «علی-واقعنگرانه» نامیده شد که تا حدی برای تاکید بر تفاوتهایش با جریان غالب یعنی رویکرد نئوکلاسیک بود. علاوه بر تمرکز بر روابط علی، تحلیل منگر واقعنگرانه است به این معنا که به دنبال پرورش مدلهایی از روابط فرضی اقتصادی نیست، بلکه به دنبال توضیح قیمتهای واقعی است که هر روز در بازارها پرداخت میشود. اقتصاددانان کلاسیک توضیح داده بودند که قیمتها حاصل عرضه و تقاضا است، اما آنها این نقص را داشتند که نظریه ارزشی اقناعکننده که خواست خریداران برای پرداخت قیمت کالاها و خدمات را توضیح دهد، نداشتند. اقتصاددانان کلاسیک با رد ذهنی بودن ارزش، تمایل داشتند تقاضا را تقریبا بیاهمیت تلقی کنند و بر شرایط «بلندمدت» فرضی تمرکز کنند که در آن خصوصیات «عینی» کالاها - مهمترینشان، هزینه تولید-تعیینکننده قیمتها بود. اقتصاددانان کلاسیک همچنین تمایل داشتند که عوامل تولید را به دستههای گسترده تقسیم کنند-زمین، کار، سرمایه - و این موجب شد که ناتوان از توضیح قیمت واحدهای گسسته و ناهمگن این عوامل شوند. منگر دریافت که قیمتهای واقعی که برای کالاها و خدمات پرداخت میشود، نمایشدهنده یک سری خصوصیات «ذاتی» عینی نیست بلکه در عوض کاربردی است که واحدهای کالاها و خدمات میتوانند داشته باشند که همانطور که مشاهده میشود در ذهن خریداران و فروشندگان است. «اصول علم اقتصاد» به عنوان مقدمهای بر یک اثر چند جلدی فرضی نوشته شده بود. متاسفانه آن جلدهای بعدی هرگز نوشته نشد. منگر مفهوم هزینه فرصت را به وضوح توسعه نبخشید، تحلیلش را چنان توسعه نبخشید که قیمت عوامل تولید را توضیح دهد و نظریهای برای محاسبات پولی نپروراند. این پیشرفتها بعدا توسط شاگردانش به دست آمد، کسانی چون اوگن فون بوهم-باورک، فردریک فون وایزر، جی. بیکلارک، فیلیپ ویکستید، فرانک ای. فتر، هربرت جی. داونپورت، لودویک فون میزس و اف. ای.هایک. به هر حال بسیاری از اندیشههای مهم در تحلیلهای منگر به صورت تلویحی نهفته است. مثلا تمایزی که او میان کالاهای «مرتبههای» بالاتر و پایینتر میگذارد و به جایگاهشان در زنجیره موقتی تولید باز میگردد، هسته نظریه سرمایه اتریشی را شکل میدهد؛ یکی از مشخصترین و مهمترین عناصر آن. در حقیقت منگر در سراسر تحلیلش بر گذر زمان تاکید ویژهای دارد، تاکیدی که هنوز راهش را به نظریهپردازی جریان غالب علم اقتصاد باز نکرده است. در حالی که بسیاری از رسایل معاصر علم اقتصاد پرطمطراق و خستهکننده است، کتاب منگر حتی امروز بسیار راحت خوانده میشود. نثر او واضح، تحلیلش منطقی و نظاممند، مثالهایش روشن و آگاهیبخش است. «اصول علم اقتصاد» مقام مقدمهای عالی بر تفکر اقتصادی را برای خود حفظ کرده است و برای متخصصان، بیانیه کلاسیک اصول مرکزی مکتب اتریشی است. آن طور کههایک در مقدمهاش بر کتاب منگر مینویسد، اهمیت مکتب اتریشی «کاملا بر بنیادهایی سوار است که توسط این مرد بنا گذاشته شده است.» اما درحالی که منگر در میان همه به عنوان موسس مکتب اتریشی شناخته شده است، این طور نبوده است که رویکرد علی-واقعنگرانه او به تشکیل قیمتها همیشه مهم تلقی شود؛ حتی در میان اقتصاددانان اتریشی معاصر. مثلا کارن واگن نظریه قیمت منگر را اساسا نئوکلاسیک میداند و مدعی است که سهم اتریشی متمایز او «ارجاعات متعدد او به مسائل دانش و جهل، بحثهای او در مورد ظهور و عملکرد نهادها، اهمیت بند بند کردن فرآیندهای تعدیل و ارجاعات متعدد او به پیشرفت انسان» است. این موضوعات که توجه زیادی را در دوره «احیای مکتب اتریشی» در دهه 1970 جلب کرد، در کتابی از منگر با عنوان «تحقیق در روش علوم اجتماعی با ارجاع خاص به اقتصاد» مشهود است که در سال 1883 منتشر شد. به هر حال این موضوعات از کتاب «اصول علم اقتصاد» بسیار دور است. کتابی که مکتب اتریشی را تاسیس کرد و بر ماهیت ارزش، مبادله و قیمت تمرکز دارد و نه عدمتعادل، دانش ضمنی یا ذهنیگرایی افراطی. دیگر خصیصه بارز کارل منگر این است که در آلمان بروز کرد، در حالی که رویکردی که پس از آن در جهان آلمانی زبان غلبه یافت، مکتب تاریخی آلمانی «جوانتری» بود که از تحلیل نظری به نفع رویکردی قیاسی ایدئولوژیکی تاریخی اجتناب ورزید. فاضلترین اقتصاددانان نظری، متفکران کلاسیکی چون جی. ای. میل تا حد زیادی برای نویسندگان آلمانی زبان ناشناخته بودند. آنچنان کههایک مینویسد: «در انگلستان پیشرفت نظریه اقتصادی متوقف شده بود. در آلمان، نسل دومی از اقتصاددانان تاریخی رشد کرده بودند که نه تنها هیچ گاه با نظام نظری به خوبی پرداخته شده موجود آگاه نبودند، بلکه آموخته بودند که از تفکر نظری به هر صورتی که باشد اجتناب کنند به این بهانه که اگر مضر نباشد، لااقل بیفایده است.» رویکرد منگر (که از سوی رهبر مکتب تاریخی آلمان، گوستاو اشمولر، مغرورانه نادیده انگاشته شد و تنها به صورت «اتریشی» از آن نام برده شده است) منجر به رنسانسی در اقتصاد نظری در اروپا و بعدها در ایالاتمتحده شد. کوتاه سخن آن که مفاهیم هستهای اقتصاد اتریشی معاصر-کنش انسانی، وسایل و غایات، ارزش ذهنی، تحلیل نهایی، فردگرایی روششناختی، ساختار زمانمند تولید و غیره- همراه با نظریه اتریشی ارزش و قیمت که قلب تحلیل اتریشی را شکل میدهد، همه از اثر نوآورانه منگر آغاز شد. آن طور که ژوزف سالرنو نوشته است: «اقتصاد اتریشی همیشه اقتصاد منگری بوده است و تا همیشه چنین خواهد ماند.» |