منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-01-29 |
نویسنده: | میشائیل شومن | مترجم: | محمدحسین تاجورپور |
چکیده: | |||
برای ساخت یک اره برقی تقریبا به هیچ نوع تکنولوژی ویژهای نیاز نیست. فقط از مقداری فلز و پلاستیک تشکیل شده که با همان پیچ و مهرههای معمولی به هم وصل شدهاند. |
|||
بهبود موقعیت آلمان در اتحادیه اروپا چگونه آلمان چین اروپا شد چین سالها است اره برقی تولید میکند، اما این مساله باعث توقف یا کاهش فروش اره برقیهای «ساخت آلمان» شرکت اشتیل نشده. حتی با وجود این که محصولات این شرکت جزء گرانترینها در نوع خود در بازار هستند. در حقیقت 86 درصد از محصولات شرکت اشتیل که در کارخانههای پرهزینه آن در آلمان تولید میشوند، به خارج از آلمان صادر میشوند. چگونه شرکت اشتیل موفق به انجام چنین کاری شده؟ پاسخ به این پرسش بسیاری از اثرات مثبت و منفی اقتصاد احیا شده آلمان بر اروپا و جهان را نمایان میسازد. این شرکت که در جنوب آلمان و در نزدیکی اشتوتگارت واقع شده و به صورت خانوادگی مدیریت میشود، میتوانست بسیاری از تولیدات خود را به واحدهای با نیروی کار ارزان خود در برزیل یا چین منتقل کند، اما مدیریت این شرکت در خود این تعهد را ایجاد کرده که تولید بسیاری از محصولات تخصصی خود را در خانه یعنی آلمان حفظ کند. برخلاف تمایل آمریکاییها به برون سپاری تا حد ممکن، حدود نیمی از اجزای اره برقیهای آلمانی (از زنجیر تا میل لنگ) در کارخانههای زیر مجموعه اشتیل تولید میشوند که بسیاری از آنها در خود آلمان قرار دارند. همچنین به جای تعدیل نیروی کار در دوره رکود بزرگ اقتصاد جهانی (کاری که بسیاری شرکتهای آمریکایی انجام دادند)، اشتیل نیروی کار ماهر خود را با ارائه تضمین شغلی تا سال 2015 برای خود حفظ کرد. اشتیل در دوره رکود اقتصادی حتی کارکنان متخصص جدیدی را برای بخش توسعه محصول خود استخدام کرد. نتیجه محصولات بسیار با کیفیتی است که البته قیمت بالایی نیز دارند تا بتوانند با وجود هزینههای بالای تولید همچنان صرفه اقتصادی داشته باشند. (ارههای حرفهای شرکت اشتیل در خود آلمان با قیمت 2300 دلار به فروش میرسند.) اشتیل نشان میدهد که آلمان چگونه اقتصاد خود را احیا کرده و شاید آمریکا نیز به همین شکل بتواند وضعیت خود را بهبود ببخشد. شرکتهای خانوادگی و اغلب کوچک که ستون فقرات صنعت آلمان را تشکیل میدهند از قدیم بر بخش زمخت صنعت تمرکز داشتهاند: به جای تمرکز بر تولید تلفنهای هوشمند یا آیپد، بر تولید ماشینآلات و لوازم سنگین، برش فلزات همراه با مهندسی بسیار دقیق و با نظم تمرکز داشتهاند. در سالهای اخیر شرکتهای آلمانی با کمک اصلاحات آینده نگرانه دولت این بخش زمخت از صنعت را به شکلی از هنر تبدیل کردهاند و جلو افتادهترین و بیرقیبترین تولیدات صنعتی در میان اقتصادهای پیشرفته را از آن خود ساختهاند. اثبات این مدعا افزایش عظیم در صادرات آلمان است که رشک جهان پیشرفته را برانگیخته، صادرات آلمان در سال 2010، حدود 5/18 درصد افزایش داشته! این موج خروشان رشد باعث شده که آلمان زودتر از سایر کشورهای صنعتی از رکود بزرگ خارج شود. تولید ناخالص داخلی آلمان، 6/3 درصد در سال 2010 رشد داشته، در حالی که این رشد برای آمریکا 9/2 درصد بوده. همچنین در حالی که بیکاری در آمریکا و اکثر کشورهای اروپایی به بالاترین مقدار خود در چند دهه گذشته رسیده، نرخ بیکاری آلمان (بر اساس آمار سازمان همکاریها و توسعه اقتصادی OEDC) در دوره بحران یعنی از سال 2007 تا 2010 از 6/8 درصد به 9/6 درصد کاهش یافته! به گفته استفان کارلی مدیر مرکز رقابت سنجی جهانی در دانشکده کسبوکار سوئد IMD: «آلمان امروز بیش از هر زمان دیگری به یک وضعیت رقابتی بسیار خوب دست یافته». احیای آلمان نقش این کشور در اروپا را نیز دگرگون ساخته. کمتر از ده سال پیش آلمان یک اقتصاد عظیم، اما بیمار بود که با نرخ بیکاری بالا و رشد اقتصادی پایین دست و پنجه نرم میکرد. در همان زمان همسایههای آلمان مانند اسپانیا، انگلستان و ایرلند ستارههای دنیای مالی بودند و به آلمان به چشم عموی پیر و فرتوت خود مینگریستند که نمیتوانست عادتهای از مُد افتاده سوسیالیستی خود را کنار بگذارد و خود را با دنیای مدرن وفق دهد، اما بحران اقتصادی دقیقا عکس این مساله را ثابت کرد. زمانی که اسپانیا، ایرلند و سایر اعضای سابقا بلند پرواز منطقه یورو دچار بحران بدهی شده و قربانی سیاستهای پرریسک خود شده بودند، یک آلمان پایدار و اصلاح شده تبدیل به قدرتمندترین اقتصاد اروپا شد. بر اساس اطلاعات OEDC، در سال 2010، 60 درصد از رشد تولید ناخالص منطقه یورو به آلمان اختصاص داشته. عددی بسیار بالاتر از سهم این کشور در سالهای ابتدایی قرن بیست ویکم. اشتفان کامپتر نماینده پارلمان در وزارت دارایی آلمان میگوید: «ما از مرد بیمار اروپا به موتور محرک این قاره تبدیل شدهایم» البته این موتور محرک آلودگیهای زیانباری نیز ایجاد کرده. تولیدکنندگان آلمان در حالی روی دور تند صادرات قرار گرفتهاند که بقیه اروپا قابلیت رقابت با آنها را ندارند. حدود 80 درصد از مازاد تجاری آلمان از تجارت با سایر اعضای اتحادیه اروپا حاصل شده. هرچه بیشتر صنعت آلمان به پیش میتازد، دیگر کشورهای اروپا بیشتر حس میکنند که این پیشرفت آلمان به قیمت متضرر شدن آنها حاصل شده. این مساله اختلافها و جداییهایی را در اتحادیه اروپا ایجاد کرده، آن هم درست در زمانی که این اتحادیه کمتر از همیشه توانایی تحمل آن را دارد. «آلمان دارد موجب ناامیدی ما میشود»، آندره ساپیر از اعضای ارشد اتاق فکر بروکسل این سخن را مطرح کرده و ادامه میدهد: «آلمان دارد به سرعت جلو میرود، اما آنها چه کاری برای بقیه اروپا انجام میدهند؟» چین اروپا نقش آلمان در اقتصاد جهانی از بسیاری جهات به نقش چین شباهت دارد. هر دو غولهای عرصه تولید هستند که همزمان با فوایدی که برای دنیا دارند، نابسامانیها نیز ایجاد کردهاند. آلمان به دلیل ماشین نیرومند صادراتی خود مانند چین به مازاد حسابهای جاری دست یافته، آن هم هنگامی که همسایههایی چون اسپانیا که توان رقابت با آلمان را ندارند گرفتار کسری بودجههای عظیم شدهاند. این تفاوت عمده مرکز اصلی بحثها پیرامون بحران بدهی اروپا است. بسیاری از کشورهای همسایه، اقتصاد متکی به صادرات آلمان را به خاطر پریشان کردن اقتصاد منطقه سرزنش میکنند، درست مانند آمریکا که چین را مانع بهبود وضع اقتصادی خود میداند. اقتصاددانان این نگرانی را مطرح میکنند که اگر اقتصادهای اروپایی به یک توازن مطلوب نرسند منطقه ممکن است گرفتار رشدهای پایین شود. مسالهای که ممکن است بقای این اتحاد پولی (یورو) را به خطر بیندازد. درست همانند بحثی که واشنگتن در مورد چین میکند، شرکای اروپایی آلمان نیز اعتقاد دارند که برلین برای حمایت بیشتر از رشد منطقه، میبایست مدل توسعه خود را تغییر دهد. کمیسیون اروپا (بخش مدیریتی اتحادیه) از کشورهای دارای مازاد تجاری مانند آلمان خواسته که اقدام به تحریک مصرف داخلی کشور خود کنند تا به این طریق به اقتصاد کل اروپا کمک کرده باشند. وزیر دارایی فرانسه کریستین لاگارد از آلمان خواسته که «همدلی خود را ثابت کند» و به خاطر منافع اروپا در اقتصاد خود اصلاحاتی ایجاد کند. برلین اما معتقد است که صادرات آلمان نه فقط برای آلمان که برای کل اتحادیه اروپا مفید است. بسیار شبیه به نقش چین در آسیا، آلمان هم در مرکز شبکه تولیدکنندگان منطقه خود قرار دارد که صنایع صادراتی خود را با اجزا و منابع آنان تغذیه میکند. هرچه شرکتهای آلمانی بیشتر صادرات میکنند، بیشتر احتیاج به تهیه منابع از همسایگان خود دارند و در نتیجه باعث رشد اقتصادی در خارج از مرزهای خود میشوند. کامپتر به این نکته اشاره میکند که در حال حاضر واردات آلمان از دیگر کشورهای اروپایی سریعتر از صادرات آلمان به آنها رشد میکند (در سال 2010، 16.7 درصد در برابر 12.7 درصد بوده). «یک آلمان در حال رشد برای اقتصاد اروپا و جهان مفید به فایدهتر از یک آلمان با قدرت اقتصادی تحلیل رونده است». از دید ژرمنها پاسخ مشکلات اروپا کاهش صادرات آلمان نیست، بلکه اصلاح در اقتصادهای ضعیفتر اتحادیه جهت بهبود و رقابتپذیرتر شدن آنها است. مدل آلمانی این مساله بسیار حائز اهمیت است که آن زمان که اسپانیاییها و ایرلندیها و دیگر اروپاییان بدهی ایجاد میکردند، بیش از نیاز مسکن میساختند و حقوقهای بالا پرداخت میکردند، آلمانیها سرگرم محکم ساختن پایههای اقتصاد خود بودند. شرکتهای آلمانی هزینههای خود را کاهش میدادند و در عوض پول خود را در بخشهای تحقیق و توسعه سرازیر میکردند. آنها قوانین کار را کمی آزادتر کردند تا دست شرکتها برای استخدام و اخراج بازتر باشد. آلمان تنها اقتصاد مهم اتحادیه اروپا بود که از سال 2005 و بعد از آن هزینههای نیروی کار را کاهش داد. آلمان محصولات تولید خود از BMW گرفته تا لوازم بهداشتی «کارچر» را چنان با کیفیت تولید میکند که مصرفکنندگان حاضرند تنها به خاطر برچسب «Made In Germany» روی کالاها، هزینهای بالاتر پرداخت کنند. این مساله باعث شده که آلمان بتواند با وجود اقتصادهایی مانند چین در رقابت جهانی باقی بماند و حتی از رشد سریع آنها سود ببرد. در ده ماهه اول سال 2010 صادرات آلمان به چین 45 درصد رشد داشته. در حقیقت آلمان در کنار ژاپن تنها کشور مهم صنعتی است که صادرات در اقتصاد آن مهمترین نقش را ایفا میکند (این میزان از 33 درصد تولید ناخالص داخلی در سال 2000 به 41 درصد در سال 2009 رسیده). صنعت آلمان شاید پاسخ یکی از مهمترین پرسشهای اقتصادی کشورهای پیشرفته باشد: چگونه مزیت رقابتی تولیدات خود را در مقابل تولیدات کم هزینه کشورهای در حال توسعه حفظ کنیم؟ به قول برند ونور، مشاور کسبوکار آلمانی در مونیخ: «مسیری که آلمان پیموده یک نقشه راه خوب برای آمریکا و دیگر کشورها ست» مدیران و سیاستگذاران آلمانی راههای خلاقانهای جهت اطمینان از تداوم فعالیت و رشد کارخانهها در دوره رکود اقتصاد جهانی به کار بردند. شرکتهای آلمانی برعکس آمریکاییها به جای این که دست به تعدیل گسترده نیروی کار بزنند و کارکنان خود را اخراج کنند، در یک برنامه کوتاه مدت با کمک یارانههای دولتی توانستند نیروی کار خود را حفظ کنند. در اوج اجرا، این برنامه 4/1 میلیون کارگر را شامل میشد. مهندسان در مجتمع مواد شیمیایی BASF در لودویگشهافن، با تلاش فراوان توانستند ماشینآلات چند میلیارد دلاری شرکت را طوری تنظیم که کنند که با کم شدن میزان تولید کارخانه به نرمی و آهستگی به کار خود ادامه دهد. در زمستان سال 2008 در یکی از تاسیسات این شرکت که تقاضا برای اتیلن و سایر محصولات شیمیایی آن در کمتر از صد روز از 100 درصد به 14 درصد کاهش یافته بود، نمیشد دستگاههای بسیار گرم کارخانه را خاموش کرد؛ چرا که لولهها ممکن بود یخ بزند و خرابیهای بسیار پر هزینهای به بار بیاورد. مهندسین آن بخش تاسیسات را از طریق یک برنامه بازیافت پیچیده فعال نگه داشتند. به جای اخراج نیروی کار، مدیران به کارگرانی که عملا کاری برای انجام دادن نداشتند وظایف جدید محول کردند. برنهارد نیک، یکی از مدیران BASF معتقد است اقدامات انجام شده در طول رکود باعث شد که شرکت بتواند دوره بازیابی را سریعتر و بهتر طی کند. «مساله تنها همدلی و احساس یکی بودن در میان کارکنان نبود، حتی معمولیترین کارگران شرکت هم آنچنان مهارت بالایی در کارشان داشتند که کنار گذاشتن آنها در دوره رکود آسان نبود. با اخراج آنها ما افراد با مهارت بالایی را از دست میدادیم که در موقع احیای دوباره کارخانه مشکلات بزرگی ایجاد میکرد.» مدیریت بحران موفقیتهای آلمان سایر اروپاییها را تشویق کرده تا به کپیبرداری از اقدامات دولت برلین بپردازند. نیکولا سارکوزی رییسجمهور فرانسه با وجود اعتراضات گسترده سن بازنشستگی را 2 سال بالا برد؛ کاری که آلمان در سال 2007 انجام داده بود. در ژوئن نخستوزیر اسپانیا خوزه لوئیس رودریگوئز زاپارتو، اصلاح قانون کار را از پارلمان گذر داد تا مانند آلمان بتواند بیکاری بالای کشور خود را کاهش دهد، اما رسیدن به آلمان کار سادهای نیست. چون آلمان و کشورهای همسایه همگی از یک واحد پولی یعنی یورو استفاده میکنند، اقتصادهای ضعیفتر ناحیه نمیتوانند از سادهترین راه به دست آوردن دوباره امکان رقابت یعنی کاهش ارزش واحد پول خود (کاری که آمریکا برای کاهش کسری تراز تجاری خود با چین انجام میدهد) استفاده کنند و در عوض باید حقوق و هزینهها را پایین بیاورند. رفتار آلمان در قبال کشورهای حوزه یورو (که میگوید ضعیفها باید خود را قوی کنند)، در پاسخ آلمان به بحران بدهی اروپا نمود پیدا کرده. برلین که به نوعی حق وتوی غیررسمی بر تصمیمات اتحادیه اروپا دارد، شرکای به خاک افتاده خود را ملزم به اجرای برنامههای بسیار سخت جهت ایجاد اعتماد دوباره در سرمایهگذاران کرده و در عوض از اقدامات نجات مالی مشترک توسط اتحادیه اروپا و صندوق بینالمللی پول حمایت کرده، اما کاهش بودجهها و اقدامات ریاضتی که همراه با طرح نجات مالی اجرا شد، باعث برانگیخته شدن بیش از پیش سایر اروپاییها علیه آلمان شد. خوزه ایگناسیو توربلانکا، سرپرست دفتر ارتباطات خارجه شورای اروپا در مادرید میگوید: «آلمانیها ما را به عنوان باری اضافه بر دوش خود میبینند، آنها ترجیح میدهند که به مشکلات خودشان بپردازند و بگذارند سیستم خود به خود بهبود یابد.» بسیاری اقتصاددانان بر این باورند که حل بحران بدهی فقط با تزریق پول به دولتهایی که با استقراض امور خود را میگذرانند حل نمیشود، بلکه به یک اتحاد اقتصادی محکم نیز نیاز است، اما صدر اعظم آلمان آنگلا مرکل دائما در برابر پیشنهادهایی که موجب فداکاری بیشتر آلمان در قبال اتحادیه اروپا میشود (مانند طرح اوراق قرضه مشترک اتحادیه اروپا) مقاومت کرده و آنها را رد میکند. مرکل مجبور است طبق خواسته رایدهندگان آلمانی عمل کند و آنها نیز تمایلی ندارند که مالیاتشان صرف ولخرجیهای همسایگانشان شود، اما برخی از اعضا معتقدند مرکل با این کار، خودخواهانه منافع انتخاباتی خود را بر منفعت اتحادیه اروپا ترجیح میدهد. ژان کلود ژانکر، نخستوزیر لوکزامبورگ اخیرا آلمان را متهم کرده بود که «غیر اروپایی» رفتار میکند. نیاز به ایجاد توازن چنین انتقادهای گزندهای آلمانیها را آزرده کرده. کامپتر میگوید: «ما یورو را نه فقط یک ابزار اقتصادی که وسیلهای برای حفظ صلح و آزادی میدانیم، ما هر کاری برای پایداری آن انجام میدهیم.» اما آلمان باید کارهای بیشتری انجام دهد. راهحل مشکل آلمان برای اقتصاد جهان مشابه راهحلی است که برای مشکلاتی که چین ایجاد کرده ارائه میشود: هر دو کشور باید دست به تنظیمات و توازن دوباره بزنند و منبعی جدید برای رشد داخلی خود بیابند که اقتصاد جهانی را دچار انحراف و مشکل نکند. در مورد آلمان این یعنی که باید وضعیت رفاهی نیروی کار خود را بهبود ببخشد. لوکا راجکوویچ کارگر 49 سالهای که 25 سال از عمر خود را در خط مونتاژ لوازم برقی زیمنس در برلین گذرانده خوب میداند که وضعیت حقوقیاش ممکن است تا اندازه حقوق کارگرانی که در چین کار میکنند کاهش یابد. چرا که او و همکارانش پذیرفتهاند که در ازای تضمین حفظ شغل خود، افزایش حقوق کمی داشته باشند. اواخر سال او که مسوولیت دو فرزندش را نیز بر عهده دارد، خریدهای آخر سال را به تاخیر میاندازد تا حراجیها آغاز شوند. «ترجیح میدهم حقوقم کمتر افزایش یابد، اما در عوض دو سال دیگر بیکار نشوم.» تمام افراد طبقه متوسط آلمان چنین انتخابی کردهاند و نتیجه این شده که این قشر از جامعه آلمان به اندازهای که باید از رشد عظیم صادرات این کشور منتفع نمیشوند. مارکوس گرابکا، یکی از محققین سازمان تحقیقات اقتصادی آلمان در برلین تخمین میزند که درآمد قشر متوسط آلمان در یک دهه گذشته افزایش نداشته. حدود یک پنجم نیروی کار، گرفتار شغلهای ناامن و با حقوق پایین هستند و اغلب حقوق ناامیدکننده ماهیانه 550 دلار دریافت میکنند. بسیاری از عواملی که ماشین اقتصاد آلمان را تغذیه میکنند (مانند نیروی کار ارزان)، همزمان باعث فشار بر وضعیت رفاهی قشر متوسط این کشور میشوند. شاید راهحل در آزادسازی قوانین سختگیرانهای که بر بخشهای معطوف به امور داخلی اعمال شدهاند باشد.به ویژه بخشهای خدماتی مانند آموزش یا خردهفروشی که نسبت به صنعت و تولید کمبازدهترند. آزادسازی این بخشها باعث ایجاد شغلهای بیشتر با حقوق بالاتر میشود که قدرت خرید آلمانیها را نیز بالا میبرد. بارت فن آرک، اقتصاددان میگوید: «صادرات شاید غازی باشد که تخمهای طلا میگذارد، اما برای اینکه تمام اقتصاد بهتر عمل کند فقط صادرات کافی نیست.» برلین به خوبی از این حقیقت آگاه است. کامپتر میگوید: «ما آموختهایم که اصلاحات یک فرآیند ده ساله نیست بلکه یک چالش همیشگی است.» یک آلمان متعادل و متوازنتر (مانند یک چین متوازنتر) باعث حداقل شدن ضررهای این کشور و بیشینه شدن اثرات مثبت آن بر جهان میشود. برای مثال در آن حالت آمریکا میتواند تولیدات بیشتری به شرکتها و مصرفکنندگان آلمانی بفروشد، اما برای اینکه معجزه اقتصادی آلمان در امان باشد روحیه اصلاحی باید بر خارج از مرزهای این کشور نیز اثر بگذارد. در یک اروپای یکپارچه، آلمان در کنار همسایگانش و نه بدون آنها میتواند به بقای خود ادامه دهد. این یعنی آلمان باید اصلاحات در اروپا و مسوولیت خود در قبال آن را بپذیرد. آلمان قدرتمند امروز این فرصت را دارد که رهبر اروپا برای خروج از بحران باشد به شرطی که دولتمردان آلمان بخواهند از این موقعیت استفاده کنند. توربلانکا میگوید: «آنها میتوانند آیندهای خوب را برای همه رقم بزنند، اما انگار نمیخواهند چنین کاری کنند»، اگر این نظر رهبران آلمان عوض شود هم آلمان سود میبرد، هم اروپا و هم همه جهان. منبع: تایم |