منبع: | دنیای ادقتصا | تاریخ انتشار: | 1387-08-08 |
نویسنده: | مترجم: | ||
چکیده: | |||
«مارک تورنتون» اقتصاددانی از مکتب اقتصاد آزاد (گرایش اتریش) که بحران مالی امروز را در سال 2004 پیشبینی کرد.مارک تورنتون، اقتصاددان آمریکایی و از اعضای مکتب اتریش در اقتصاد است. وی از مدافعان سرسخت بازار آزاد، مقررات زدایی و دولت حداقلی است. |
|||
اقتصاد حبابهای بازار مسکن مارک تورنتون مترجم: محمدرضا فرهادیپور، عطیه همدانی مارک تورنتون، اقتصاددان آمریکایی و از اعضای مکتب اتریش در اقتصاد است. وی از مدافعان سرسخت بازار آزاد، مقررات زدایی و دولت حداقلی است. دکتر تورنتون در سال 2004 با نوشتن مقالهای در زمینه خطر خیزی بخش مسکن در آمریکا، نسبت به ایجاد شدن یک حباب در این بازار هشدار داد و خطاب به فدرال رزرو و کنگره آمریکا اعلام کرد که اگر سیاست های نادرست این نهاد ادامه پیدا کند، اقتصاد آمریکا با بحران بزرگی مواجه خواهد شد. وی به روشنی وضعیت امروز اقتصاد آمریکا را پیش بینی کرده و روسای بانک مرکزی و دولتمردان آمریکا را از ادامه دخالتها در اقتصاد برحذر داشته بود. اما در زمان رونق مصنوعی هیچکس گوشش به این حرفها بدهکار نبود و صدای دکتر تورنتون خاموش ماند، تا امروز مقاله وی به یکی از مقالات مهم تبدیل شود. بنابر نظر دکتر تورنتون بحران کنونی چیزی نیست جز یکی از موارد شکست دولت و نه برعکس. او ثابت میکند که بازار آزاد مطلقا در ایجاد این بحران بیتقصیر است. مارک تورنتون در سال 2004 وضعیت کنونی بحران مالی آمریکا را پیشبینی کرده بود مارک تورنتون ( اقتصاددان آمریکایی متعلق به مکتب اتریشی است. این اقتصاددان تاکنون مطالبی در مورد بازار آزاد مواد مخدر، حبابهای اقتصاد، اقتصاد جنگ داخلی آمریکا و مالیه عمومی نوشته است. وی مدرک دکترای خود را از دانشگاه ابرن (Aburun) در سال 1989 دریافت کرده است و فعالیتهای سیاسی بیشماری نیز در حزب لیبرتارینها در ایالات آلاباما داشته است. او از سال 2004 به بحث حباب در بازار مسکن آمریکا پرداخته و اکنون که این حباب به سایر بخشهای اقتصادی سرایت کرده است، خواندن و مرور اندیشههای او در سال 2004 بسیار جالب و روشنگر است. همچنین خواندن مقاله حاضر از این زوایه مطلوب است که سیاستگذاران به اهمیت مطالب گفته و نوشته شده توسط اقتصاددانان پیببرند و آنها را بهتر درک کنند. هیچ چیز به اندازه حباب بازار مسکن، شکست دولت و بحران مسکن را توضیح نمیدهد. سیاستهای دولت قیمت مسکن را بسیار فراتر از دسترسی اقتصادی خریدارانی قرارداده است که میخواهند برای اولین بار خانه بخرند. اما همانطور که نرخهای بهره افزایش یافت و قیمتهای مسکن کاهش، خریداران متوجه سرمایهگذاری بد خود شدند که نمیتوانستند برای مدت طولانی آن را تحمل کنند. آنچه با تلاش دولت برای بهبود چشمانداز مالکیت مسکن از طریق اجرای سیاست «پول آسان» شروع شد، نتایج پیشبینی نشده و ناخواستهای داشت که باعث میشود خیلی از آمریکاییها برای بقیه دوران زندگیشان از لحاظ اقتصادی دچار مشکل شوند. (سیاست پول آسان توسط بانک مرکزی- فدرال رزرو- اجرا میشود که براساس آن نرخهای بهره کاهش و عرضه پول افزایش یافته است و اخذ اعتبار آسان شده که خصوصا شامل وامهای سازمانهای اعتباری دولتی مانند فانی می(Fannie Mea) و فردی مک (Freddie Mac) میباشد که گرفتن وامهای رهنی مسکن را آسانتر میکنند). در زمان تشکیل حباب بازار مسکن، مالکان مسکن به ویژه مالکان جدید که در مرحله اوج حباب بازار مسکن، اقدام به خرید مسکن میکنند، متضرر میشوند. این زیان به دلیل وجود بیکاری به نیروی کار و همچنین به سرمایهداران از طریق کاهش ارزش سرمایه صاحبان سرمایه، بهویژه در صنایع مربوط به مسکن فشار وارد میکند. حباب بازار مسکن در سطح اقتصاد کلان، باعث ایجاد رکود و کسادی در کل اقتصاد میشود. تاثیر حباب بازار مسکن بر روی ساختوساز، مصالح و مبلمان خانه، خرید و فروش املاک و تجارتهای رهنی نیز پدیدار میشود. علاوه بر موارد فوق، مردم از آثار روانی این موضوع نیز آسیب میبینند. قبل از ایجاد حباب در بازار مسکن، اکثر افراد با خیال افزایش قیمت مسکن، از تصمیم موفقیتآمیزشان مطمئن، شاد و دارای اعتماد بهنفس بودند، اما وقتی حباب در بازار مسکن ظاهر میشود، ناامید میشوند و اعتماد به نفسشان را در تصمیمگیری از دست میدهند. در واقع، آنها اعتماد خود را به سیستم از دست میدهند؛ یعنی اعتماد خود را به سیستم سرمایهداری از دست میدهند و نسبت به سیاستهای اصلاحات جدید که ساختار و امنیت استقلال و آزادی سیاسی آنها را تغییر میدهد، بدبین و مظنون میشوند. به همین دلیل، ملتهای زیادی آزادیهایشان را در تغییر برای امنیت از دست میدهند. به دلیل آشوب اقتصادی، روسیه تسلیم کمونیسم و آلمان تسلیم سوسیالیسم ملی شدند. در امریکای قرن بیستم، بحرانهای اقتصادی توجیهی برای پذیرش اصلاحاتی مانند ایجاد بانک مرکزی (یعنی فدرال رزرو)، برنامه اقتصاد «منشور جدید» فرانکلین روزولت، جنگ سرد و حتی اسکناس بیپشتوانه در اوایل دهه هفتاد بود. ترس از تروریسم بعد از حادثه 11 سپتامبر نیز منجر به انتقال بیش از اندازه قدرت به دولت به قیمت محدودیت آزادیهای فردی شد. دلیل اینکه بحرانهای اقتصادی باعث ترس و از دستدادن آزادی میشوند، این است که مردم عموما نمیدانند چه چیزی باعث ورشکستگی و بروز بحران اقتصادی میشود و معمولا نمیدانند که از ابتدا یک حباب در بازار وجود داشته است. در واقع زمانی که حباب در بازار اتفاق میافتد، مردم تکذیب میکنند که مشکلی وجود دارد و معتقدند که شرایط به حالت عادی برخواهد گشت. اغلب شهروندان خیلی کم در مورد اینکه چه چیزی باعث عملکرد خوب اقتصاد میشود فکر میکنند، (Austrian business cycle theory (ABC)) اما بهسادگی سیستم موجود را میپذیرند و برای بهتر شدن آن تلاش میکنند. هدف این مقاله این است که نشان دهد که این «سیستم» چگونه کار میکند، چرا حباب در بازار ایجاد میشود، چرا نهایتا این حبابها میترکند و پیامدهای اقتصاد کلان این حبابها چیست؟ در اینجا از فهم اقتصادی حبابها برگرفته از تئوری سیکل تجاری اتریشی(Austrian business cycle theory (ABC)) برای تشریح وضعیت جاری حباب بازار استفاده میکنیم و نشان میدهیم که بحران مسکن نتیجه شکست سیاستهای دولت است- شکست غیر قابل اجتناب بوروکراسی دولتی (یعنی فدرال رزرو) به منظور مدیریت عرضه پول و نرخهای بهره در شرایط وجود رفتار عقلانی اقتصادی. اگرچه مشابه این استدلال را میتوان برای حبابهای تاریخی از جنون گل لاله (Tulip mania) در هلند قرن 17 گرفته (مراجعه شود به French 2006) تا حباب دات کام تِک (dot.com tech) در اواخر دهه 1990 (مراجعه شود به کالاهان و گریسون 2003) و همینطور حبابهای آینده نیز مورد استفاده قرار داد. چه چیزی باعث ایجاد حباب در بازار مسکن میشود؟ اقتصاددانان و افکار عمومی سه دیدگاه در مورد حبابها مطرح میکنند. اندیشه غالب افکار عمومی و اقتصاددانان مدرن، شامل عقاید مطرح در مکتب شیکاگو و طرفدارانِ اقتصاد طرف عرضه، تکذیب وجود هرگونه حباب است و معتقدند آنچه به عنوان «حباب» مطرح میشود، در واقع نتیجه عوامل «واقعی» (Real) است. دیدگاه دوم که از سوی کینزینها و طرفداران فایننس رفتاری (Behavioral Finance) حمایت میشود، بیانگر این مطلب است که حبابها بهدلیل عوامل روانیای که در عبارت «بسیار غیرعقلانی بودن (irrational exuberance)» خلاصه میشود، ایجاد میشوند. دیدگاه سوم متعلق به مکتب اتریشی است، که معتقد است حبابها متشکل از تغییرات واقعی و روانیای هستند که از دستکاری سیاستهای پولی ایجاد میشوند. این دیدگاه مزیتهای پیشرفتهای دارد و دلیل اقتصادی حبابها را مشخص میکند. با آگاهی از دلایل اقتصادی ایجاد حبابها میتوان سیاستهایی اتخاذ کرد که مانع از ایجاد حبابها در آینده شوند. اکثر مردم با اکثریت اقتصاددانان موافقند که چیزی به نام حباب در بازار مسکن وجود ندارد، آنها معتقدند که قیمتهای مسکن «هرگز کاهش نخواهند یافت». به نظر میرسد اقتصاددانان طرف عرضه و اقتصاددانان مکتب شیکاگو معتقدند که اعلان وجود حباب در بازار یک نوع توهین به انسان اقتصادی (homo economicus) - انسان عاقل اقتصادی- است چراکه آنها این موضوع را بهعنوان بیان یک سری نقایص روانی در افراد میدانند که نیاز به دخالت دولت دارد. همچنین یادآوری میکنند که اگر علت یا علل عقلانی برای بروز حبابها در بازار مسکن یا هر نوع حباب دیگری وجود داشته باشد تا آنجا که به این موضوع مربوط است، حتی اگر مردم باور کنند که آن یک حباب بوده، میتوانند از طریق فروش خانههایشان در قیمتهای متورم (افزایش یافته) سود ببرند و حباب را از بین ببرند، قبل از اینکه قیمتها بیش از حد متورم شده و منفجر شود. به علاوه اگر حبابهای بازار مسکن، بنیادهای غیر عقلانی داشته باشند، در نتیجه بدون شک انسان اقتصادی عاقل میتواند از طریق مشخص کردن انگیزههای نادرست روانی که باعث ایجاد حباب شدهاند، سود ببرد. اگرچه اختلافات زیادی میان اعضای این گروه وجود دارد، اما این موضوع به خوبی توسط دو اقتصاددان بانک فدرال رزرو نیویورک توضیح داده شده است که اخیرا مسائل مربوط به وجود یک حباب سفتهبازی (speculativ bubble) در بازار مسکن آمریکا را مورد بررسی قرار داده اند. در ابتدا مککارتی و پیچ (McCarty and Peach (2004, 2)) متوجه شدند که حباب بازار مسکن - اگر این حباب وجود داشته و تمایل به انفجار داشته باشد- اثر زیانباری بر روی اقتصاد دارد، اما نهایتا به این نتیجه رسیدند که چنین حبابی وجود ندارد و چنین ترسهایی، بیپایه و اساس هستند. آنها نوشتند: «نتیجه اصلی ما این است که شواهد گسترده ارائه شده در مورد وجود یک حباب، قانعکننده نیست؛ چراکه پیشرفتهای بازار مسکن در دهه گذشته را نادیده میگیرد. به ویژه کاهشهای چشمگیر نرخهای بهره رهنی (mortgage interest rates) اسمی و نیروهای جمعیتی باعث ایجاد تقاضای مسکن، ساختوساز و افزایش ارزش مسکن در طول این دوره شد. (2004،2) علاوهبراین آنها هیچ بنیانی برای نگرانی درباره هرگونه سقوط شدید قیمتهای مسکن نیافتند. در گذشته وقتی امریکا وارد به رکود میشد یا دورههای نرخهای بهره اسمی بالا را تجربه میکرد، متوجه شدند که هر کاهش قیمتی تعدیل میشود و آن کاهشهای مهم که فقط به صورت منطقهای اتفاق میافتند، پیامدهای زیانباری بر روی اقتصاد ملی ندارند. این در اصل دیدگاه آلن گریناسپن (رییس سابق هیات مدیره بانک فدرال رزرو) و بن برنانکی (رییس فعلی بانک فدرال رزرو) است. به ویژه، گرین اسپن از احتمال وقوع حباب در بازار مسکن مطلع بود، اما دلایل زیادی داشت که نشان میداد حباب در بازار مسکن وجود ندارد و اگر هم حباب وجود داشته باشد مشکل عمدهای تلقی نمیشود. وی معتقد بود: «پیشرفت بازار مسکن نگرانیها را در مورد امکان ایجاد یک حباب در قیمتهای مسکن افزایش داده است. با این حال، این مقایسه که این امر موجب افزایش قیمتها و ترکیدن حباب قیمتی سهام میشود، صحیح نبوده و ناقص است. اول، برخلاف بازار سهام، خریدوفروش در بازار مسکن باعث تحمیل هزینههای مبادله پایه میشود و هنگامی که اکثر مسکنها فروخته شدند، فروشنده باید از لحاظ فیزیکی تغییر مکان دهد. چنین عملی اغلب مستلزم هزینههای روانی و مالی مهمی است و همین امر مانعی آشکار برای تحریک حباب قیمتی از طریق سفتهبازی در مسکن است. بنابراین، درحالی که گردش مالی بازار سهام بیش از 100درصد در سال است، گردش مالی مالکیت مسکن کمتر از 10درصد در سال است، تقریبا هیچوقت فندکی برای به آتش کشیدن بازار وجود ندارد. دوم، فرصتهای اربیتراژ در بازارهای مسکن محدودتر از بازارهای اوراق بهادار است. چرا که خانهها در مناطق مختلف ویژگیهای بسیار متفاوتی دارند که باعث میشود تا جانشین هم نباشند. و بازار ملی مسکن به عنوان مجموعهای از بازارهای مسکن کوچک محلی درک میشود. حتی اگر یک حباب در بازار محلی رو به گسترش باشد، لزوما استنباطهایی برای ظهور حباب در سطح ملی و به شکل عمومی وجود ندارد (2002).» همانطور که حباب در حال رسیدن به اوج (پیک) خودش است، گریناسپن پذیرفت که یک سِری «سر و صداهای موازی» در بعضی از بازارهای محلی مسکن وجود دارد، اما در کل وی متوجه شد که شرایط در بازار مسکن «محرک» است. وی در اولین سخنرانی خود بعد از ترک فدرال رزرو اعلام کرد که «وضعیت رونق فوقالعاده» در بازار مسکن تمام شده است، اما خطری وجود ندارد و قیمت مسکن کاهش نخواهد یافت (برونو، 2006). رییس جدید فدرال رزرو، بن برنانکی احتمال «رشد کاهشی در قیمتهای مسکن» را پذیرفت، اما قاطعانه اعلام کرد که اگر این اتفاق بیافتد، او نیز نرخهای بهره را کاهش میدهد. برنانکی معتقد است که بازارهای رهنی با ثباتتر از گذشته هستند. دومین دیدگاه در مورد حبابهای بازار مسکن و بهطور کلی حبابها این است که حبابها وجود دارند، اما اساسا توسط عوامل روانی بهوجود آمدهاند. طرفداران این ایده عبارتند از اقتصاددانان کینزی و طرفداران فایننس رفتاری مانند رابرت شیلر (Robert Shiller). براساس این دیدگاه چرخههای تجاری در واقع جزر و مدی ناشی از هوشیاری و احساسات فوقالعاده زیاد انسانها هستند. اگرچه عوامل واقعی نقشی را در ایجاد حبابها ایفا میکنند، اما عوامل علیتی مهم برای تغییر مسیر چرخههای تجاری عوامل روانی هستند. رونقها گسترش پیدا میکنند، بهدلیل اینکه افراد نسبت به شرایط موجود مطمئن میشوند و پس از آن نیز اعتماد آنها به اقتصاد تشدید میشود. علاوهبر این اعتماد سرمایهگذاران بیشتر شده و تحملشان برای ریسکِ بیشتر افزایش مییابد. افزایش سود و قیمت داراییها منجر به رفتار «سفتهبازی (speculative)» میشود که در آن تصمیمات اقتصادی براساس قوانین و قواعد گذشته اتخاذ نمیشود، اما با شجاعت و بهمرور وارد «یک قلمرو» جدید میشوند. در وضعیت گسترش حباب هیجان سرمایهگذاری تشدید میشود. در نتیجه به هر دلیلی مردم اعتمادشان را به بازار از دست میدهند و سرمایهگذاران جدید ناامید میشوند. در این شرایط گزارشها و آمارهای اقتصادی ناخوشاید خواهند بود و اخبار مربوط به فسادهای مالی به کرات در رسانهها شنیده میشوند. بسیاری از سرمایهگذاران فکر میکنند که چنین تغییری موقتی است اما هر چه میگذرد نتایج بدتر میشود و قیمتها کاهش مییابند و پروژههای سرمایهگذاری بهتعویق افتاده، متوقف و یا لغو میشوند. رفتار بازار حاکی از یک سرنوشت بد است و اقتصاد وارد دوران رکود میشود. پروفسور شیلر و حباب بازار سهام پروفسور رابرت شیلر، در ابتدا بهدرستی ایجاد حباب در بازار سهام و سپس حباب در بازار سرمایه را پیشبینی کرد و معتقد بود که علل نهایی وقوع آن اغلب روانی است. وی مانند کینزینها وجود عوامل واقعی را در ایجاد حباب تکذیب نمیکند؛ اما به منظور تمرکز بر عوامل روانی آنها را کم اهمیتتر جلوه میدهد. وی سه عامل مهم را در ایجاد حباب در بازار مسکن نام میبرد. اول، افزایش ریسک و آشوب و آشفتگی در دنیا از زمان وقوع حباب در بازار تکنولوژی و حملات تروریستی 11 سپتامبر باعث انتقال سرمایهها بهسمت سرمایهگذاریهای با کیفیت و باامنیت شد، مثلا منزل شخصی. دوم، رشد ناگهانی ارتباطات جهانی باعث افزایش تقاضای هیجانانگیز برای زندگی در یکی از شهرهای مدرن مانند پاریس، لندن، نیویورک و سان فرانسیسکو شده است. سومین عامل روانشناسانه، سرایت سفتهبازی است که در پشت هر حبابی نهفته است. یک افزایش قیمت باعث افزایش قیمت بعدی خواهد شد و این واقعه از یک شهر به شهر دیگر منتقل میشود و فرآیند افزایش قیمتها از خود تغذیه میکند. شیلر معتقد است که دو عامل اول اثرشان باقی میماند، اما عامل سوم برای همیشه دوام نمیآورد. یک بار قیمتها کاهش مییابد و همین امر باعث سرایت این سرایت نزولی قیمتها و یک ایجاد مسیر نزولی میشود که سالها ادامه دارد قبل از اینکه این فرآیند دوباره معکوس بشود. کراگمن (Paul Krugman) (نماینده کینزینها) وقوع حباب در بازار مسکن را پیشبینی نکرد، اما در نهایت متوجه شد و پذیرفت که اقتصاد در چنین وضعیتی قرار دارد و همین امر باعث ایجاد یک مشکل بزرگ در اقتصاد آمریکا میشود. نظریه کراگمن در مورد تب ساختمانسازی و قیمتهای نامعقول مسکن این است که تب سفتهبازی در بین کسانی رواج یافته است که سفتهباز نیستند، اما کاملا با حبابهای ایجاد شده قبلی در بازار آشنایند. همچنین درست است که پدیده بازرگانان روز سهام تکنولوژی اواخر دهه نود را به حبابهای فعلی بازار مسکن ربط دهیم. سوال واقعی این است که: علل بروز رفتار غیرعقلانی چیست؟ کراگمن معتقد است که در وضعیت ایجاد حباب در بازار مسکن، این حباب ناشی از انتظارات بازگشت (سود) سرمایه است. وقتی که افراد تمایل دارند بهدلیل کاهش در نرخهای رهن، مبلغ بیشتری را برای مسکن هزینه کنند، تعدادی مسکن ساخته می شود، اما قیمت مسکنهای موجود نیز افزایش مییابد. و اگر مردم فکر کنند که قیمتها دوباره افزایش مییابند، تمایل بیشتری برای صرف هزینه در بازار مسکن دارند، دوباره قیمتها بالاتر میروند و ... در نهایت افزایش سریع قیمتها باعث ایجاد سودهای بزرگ سرمایهای میشود. این یک تعبیر زیبا از حباب بازار مسکن است. تاکید کراگمن برروی تغییرات بیاساس و ناگهانی در سلیقه و تقاضا است، هنگامی که افراد تمایل بیشتری برای صرف هزینه بر روی مسکن دارند. با مروری بر این تحلیلها متوجه میشویم که عامل واقعی تغییر تقاضا برای مسکن- که به دلیل کاهش نرخهای رهن اتفاق افتاده است- نسبت به هر چیزی که باعث شکلگیری این حباب شده است، کمتر مورد توجه قرار میگیرد. کراگمن هر چه بیشتر تلاش میکند که واکنش اقتصاد را در مورد حبابها عقلانیتر جلوه دهد بیشتر شبیه اقتصاددانان اتریشی طرفدار نظریه سوم و آخر میشود. در واقع کراگمن دنبالهرو پلمککالی (Paul McCulley) (یک اقتصاددان کینزی) است که معتقد است کاهش نرخ بهره منجر به قیمتهای بالاتر مسکن و ترقی ساختمان و هزینه بیشتر مصرفکنندگان برای ساختمان با اخذ وام و استقراض بیشتر میشود و صریحا بانک فدرال رزرو را مقصر میداند. مشکل راهحل درمانی کینزینهایی مانند کراگمن و مککالی این است که سیاستهای پولی و مالی احتیاطی آنها اوضاع را بدتر میکند و حتی اگر این سیاستها بهخوبی کار کنند، یک معما برای اقتصاددانان کینزی بهوجود میآید؛ چرا که یک اقتصاد با ثبات بالا، سرمایهگذاران را نسبت به ریسک بیحساسیت میکند و باعث میشود آنها غیرعقلایی رفتار کنند و در نتیجه یک پیششرط برای شکلگیری حبابها ایجاد میشود. حتی آلن گریناسپن با آن روش پیچیدهاش بیان میکند که «دورههای طولانی با پوشش ریسک پایین سر و کار ندارد.» دیدگاه مکتب شیکاگو و کینزینها دیدگاه اول (مکتب شیکاگو) به دنبال حذف عوامل روانی ایجاد حباب به منظور تمرکز صِرف برروی عوامل واقعی است و دیدگاه دوم (کینزینها) برعکس دیدگاه اول است. دیدگاه سوم معتقد است که تغییراتی در عوامل واقعی و روانی بازار در طول دوره حبابها وجود دارد که هر دو ناشی از چرخههای تجاری هستند - یعنی دخالت فدرال رزرو در سیاستگذاریهای اقتصادی. این دیدگاه نسبت به حبابها بر پایه تئوری چرخههای تجاری اتریشی است (از این به بعد به آن تئوری چرخههای تجاری اتریشی میگوییم). این بینش، دیدگاه اقلیت اقتصاددانان مکتب اتریشی و بعضی از طرفداران این مکتب است. براساس تئوری چرخههای تجاری اتریشی، اگر بانک مرکزی سیاستهای پولی انبساطی را اجرا نکند، حبابهایی مانند حباب سهام تکنولوژی در اواخر دهه 90 یا حباب بازار مسکن که هم اکنون آن را تجربه میکنیم، گسترش نخواهند یافت. اگر فدرال رزرو سیاست انبساطی پولی اجرا کند، حباب در اقتصاد اتفاق میافتد. اگر پول جدیدی که بر اثر سیاست انبساطی پولی وارد بازار میشود بهسمت مسکن سرازیر شود، حباب در بازار مسکن تشکیل میشود. اقتصاددانان اتریشی معتقدند که منابع اضافی که در بازار مسکن توزیع میشوند، منابعی هستند که در جای دیگری در اقتصاد قابل دسترس نیستند و در نتیجه درحالیکه منابع بیشتری نسبت به حالت عادی در بازار ساختمانسازی توزیع می شوند، منابع کمتری در دسترس سایر بخشهای اقتصادی مانند تولید است که هزینههای بیشتری را برای تولید به همراه دارد، مانند نیروی کار و مواد اولیه و بههمان اندازه تولید کمتری را موجب میشوند. این عدم توزیع سازگار منابع میان صنایع و سایر بخشهای اقتصادی است که سبب میشود در برخی بخشها ورشکستگی اعلام شود یا ناگزیر از انجام اصلاحاتی بشوند. در وضعیت ایجاد حباب در بازار داراییهای واقعی، قیمت مسکنهای موجود افزایش مییابد. این حباب، هزینه ساختمانسازیهای جدید را تامین میکند و در نتیجه دستمزد کارگران ساختمانی افزایش مییابد و نیروی کار مجددا بین ساختمانسازی و صنایع وابسته توزیع میشود. این حباب، قیمت مواد ساختمانی و زمین را نیز افزایش میدهد. ساختمانسازی و صنایع وابسته به ساختمانسازی، بخشهایی از اقتصاد هستند که بیشترین بیکاری و بزرگترین کاهش دستمزد و قیمت در زمان ورشکستگی غیرقابل اجتناب در آنها رخ میدهد. خصوصیت ویژه روش اتریشی این است که نیازی نیست که قیمتها بهشکل یکسان در کل بازار افزایش یابند، یا اینکه لازم نیست قیمتها تا حد نهایی در همه بازارها افزایش یابند. خیلی از مشکوکین به حباب در بازار مسکن به افزایش کمتر قیمتها در بخش مرکزی کشور نسبت به نواحی ساحلی اشاره میکنند، اما قیمت فقط یک بُعد از قضیه حبابها است – کَمیت نیز میتواند در ماورای سطوح بادوام افزایش یابد. در واقع، میشود حباب را در جایی که قیمتها یکسان هستند، مفهومسازی کرد و بنابراین کل تعدیل حباب در کمیت آن پدیدار میشود. اگر تعداد مسکن را دو برابر کنیم و قیمتها نیز آشکارا تغییر کنند، با تعداد زیادی مسکن برای مردم روبهرو میشویم و کل نیروی کار و مصالحی که برای تولید این کالاها (یعنی مسکنها) بهکار رفتهاند محدود میشوند و برای بهکار رفتن در نیازهای ضروریتر بعد از انفجار حباب در دسترس نیستند و همین موضوع نشان میدهد که ساخت مسکنهای غیر ضروری سرمایهگذاری مناسبی نبوده است. فرانک شوستاک (Frank Shostak) معتقد است که حباب، ناشی از سیاست پولی انبساطی است. «به عبارت دیگر در غیاب تزریق پول، اینگونه اتفاقات حادث نمیشوند.» نتیجه تزریق پول به اقتصاد این است که توزیع نادرست منابع گسترش مییابد و بدینوسیله فعالیتهای غیرتولیدی و نامولد نسبت به فعالیتهای تولیدی افزایش می یابند و از آنها پیشی میگیرند. یک سال بعد شوستاک بیان کرد که به احتمال قوی حباب بازار مسکن آمریکا تقریبا به ابعاد خطرناکی نزدیک شده است. «درحالیکه این هشدار زودهنگام یک مشکل برای سرمایهگذاران در بازار سهام ساختمانسازی بود، مشکلات پیشبینی زمان وقوع و بزرگی حبابها و چرخههای تجاری برروی پیشبینی همه پیشبینیکنندگان تاثیر میگذارد و اصولا هشدار شوستاک با هدف قضاوت در مورد سیاستهای دولت بود. در واقع او معتقد است که سیاستگذاران اشتباه میکنند که میخواهند هر مشکلی را سریعا تصحیح کنند و گمان میکنند که وضعیت در بازار مسکن را بدتر نمیکنند. کریستوفر میر (Christopher Meyer) (بانکدار طرفدار اقتصاددانان اتریشی) معتقد است که همیشه یک حباب در ساختن دنیایی شامل بانکداری ذخیرهای و پول بدون پشتوانه (fiat currency) وجود دارد و در نتیجه این امر بازار مسکن با تشکیل حباب در آمریکا و هر جای دیگر تحت فشار قرار میگیرد. من در اوایل سال 2004 تشکیل یک حباب در حال پیشرفت را به سرمایهگذاران خبر دادم و مخصوصا گفتم که این ایده خوبی نیست که رهنها را افرایش بدهید: «زمان خوبی برای دستیابی به وام برابر با سرمایهگذاری در بازار داغ سهام تکنولوژی نیست. ما در حال روبهرو شدن با یک حباب در بازار مسکن هستیم.» من این موضوع را بعدا هم در همان سال دنبال کردم (تورنتون، 2004) همراه با یک سری بررسیهای جزئیتر از حباب در بازار مسکن و متوجه شدم که: «علائم دور جدید بازار مسکن در همهجا وجود دارد. ساختمانسازی در نرخهای بیسابقه در حال وقوع است. رکوردهای جدیدی برای قیمت داراییهای واقعی در کل کشور بهوجود آمده، علیالخصوص در سواحل غربی و شرقی. افزایش قیمتهای مسکن و نرخهای بهره پایین باعث میشود که صاحبخانهها رهنها و داراییهای بهدست آمدهشان را بهمنظور افزایش مخارج و کاهش پرداخت ماهانه، دوباره سرمایهگذاری کنند! خیلی عالی است اگر این موضوع حقیقت داشته باشد». با تشخیص دوره جدید تشکیل حباب مشکل این است که این حقیقت تاریخی که بازار مسکن و ساختمان و ساختمانسازی در حالت کلی چرخههای منظم شکوفایی و رکود را همراه با افزایش و کاهش قیمتهای خانههای مسکونی، تجاری، صنعتی و کشاورزی از سر گذراندهاند، غفلت میشود. به علاوه نرخهای تصرف و اجاره املاک، ساختمانهای جدید و سرنوشت بنگاههای ساختمانی و سفتهبازان زمین ما را به یاد تاریخ حبابها در بازار مسکن میاندازند. در واقع، از لحاظ آماری، شروع مسکنسازی، شاخص مهمی از وقوع چرخههای تجاری است و ساخت مسکن همگام با ادوار تجاری است. (یعنی ساخت مسکن مسلما مربوط به تغییرات در کل اقتصادکلان است، اما فراتر است). حتی شاخص آسمانخراش (Skyscraper Indicator) نشان میدهد که ساخت یک آسمانخراش بلند از پیش حاکی از تغییرات منفی بسیار بد در عرصه اقتصاد است |