منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-01-15 |
نویسنده: | مترجم: | هاشم اطیابی | |
چکیده: | |||
شرکت جنرال موتورز پس از سالها کاهش سهم بازار و متضرر شدن و دریافت چندین میلیارد دلار کمک مالی از سوی دولت آمریکا، دوباره به شرکت وابسته به عموم مردم تبدیل شده است. |
|||
آیا جنرال موتورز با واگذاری اولین سهام خود به مردم، شهرت پیشین خودرا باز مییابد؟ بخش اول شرکت جنرال موتورز پس از سالها کاهش سهم بازار و متضرر شدن و دریافت چندین میلیارد دلار کمک مالی از سوی دولت آمریکا، دوباره به شرکت وابسته به عموم مردم تبدیل شده است. این شرکت خودروسازی که سرمایه خود را طی هفته گذشته در واگذاری اولین سهام خود به عموم، حدود 20 میلیارد دلار افزایش داده است، نسبت به سالهای گذشته، شرایط بهتری دارد و انتظار میرود به سودآوری برسد. با این همه شرکت جنرال موتورز جدید هنوز هم باید با بازار سرسخت جهانی به رقابت برخیزد. از این رو سوالی که باقی میماند این است که آیا شرکت جنرال موتورز جدید میتواند نسبت به شرکت جنرال موتورز قدیم، بهتر عمل کند؟ Knowledge@Wharton این سوال و سوالات دیگر در این خصوص را از استاد مدیریت وارتون، جان پل مکدافی، پرسیده است. تحقیقات جان پل مکدافی در بخش اتومبیل، متمرکز است. متن ویرایش شده گفتوگو با ایشان به شرح زیر است: Knowledge@Wharton: شرکت جنرال موتورز توانست با واگذاری اولین سهام خود از طریق فروش سهام در جنرال موتورز جدید، مبلغ 20 میلیارد دلار به دست آورد. این رویداد چگونه به این شرکت کمک میکند در سطح جهانی با شرکت فورد و کرایسلر و سایر خودروسازان بزرگ در سرتاسر جهان رقابت کند؟ جان پل مکدافی: شرکت جنرال موتورز پیش از این هم در سطح جهانی در حال رقابت بوده و در این راه نیز به موفقیتهای چشمگیر دست یافته است. این شرکت طی سالهای اخیر، بیشتر موفقیت خود را در خارج از آمریکا به دست آورده تا در داخل کشور. واگذاری اولین سهام جنرالموتورز، قبل از هر چیز به زدودن این تصور از اذهان کمک میکند که جنرال موتورز شرکتی است که به مشکل برخورده و به کمک مالی دولت نیاز دارد. این مساله افکار را متمرکز مرحله دیگری از این رویداد میکند که آنها تمایل زیادی به بازگو کردن آن دارند. به این ترتیب که: آنها شرکت نوظهوری هستند و به سمت تولید محصولات بسیار جذابتر برای مشتریان خود به پیش میروند. آنها در سطح جهانی خوب عمل میکنند و مجددا استقلال کامل خود را به دست خواهند آورد. تصور میکنم این بزرگترین منفعت باشد _ منفعتی که از تصور مشتریان حاصل میشود ... و شاید این مساله دلگرمی و تقویت روحیه کارکنان جنرال موتورز را در پی داشته باشد. Knowledge@Wharton: آیا تزریق پول نقد به خودی خود آن هم در این مقیاس میتواند کمک خاصی به این شرکت کند؟ مکدافی: این مساله به دولت باز میگردد... قبل از واگذاری اولین سهام، 61 درصد شرکت جنرال موتورز در اختیار دولت آمریکا قرار داشت و در حال حاضر این میزان به حدود 33 درصد کاهش پیدا کرده است. این تغییر بزرگی است و بزرگترین پیامد حاصل از واگذاری اولین سهام شرکت به حساب میآید. سایر سهامداران نیز نسبت به فروش اندکی از سهام خود اقدام کردهاند که از این میان میتوان به دولت کانادا، Uniter Auto Workers و Canadian Auto Workers اشاره کرد. اتحادیهها با این کار از بهداشت (خدمات پزشکی) و صندوقهای بازنشستگی خود پشتیبانی میکنند. Knowledge@Wharton: چرا دولت آمریکا هنوز هم بخش قابل توجهی از جنرال موتورز را در اختیار دارد؟ منطقی که در پس این رویداد وجود دارد چیست؟ مک دافی: این مساله به کمک دولت به صنایع مربوط میشود که تصور میکنم دقیقا همان موضوعی است که جنرال موتورز از بابت آن احساس خوشایندی ندارد. اما این کمک در آن زمان، کاملا حیاتی بود و در غیر این صورت جنرال موتورز به احتمال قوی مشمول فصل هفتم، یعنی ورشکسته و منحل میشد. دولت، این مساله را نه به عنوان بحران یک شرکت بلکه در واقع به عنوان بحران صنعتی تلقی نمود. جنرال موتورز و کرایسلر در بدترین شرایط قرار داشتند _ اگر آنها شکست میخوردند، بخش اعظمی از پایه عرضه از بین میرفت و ساخت اتومبیل توسط شرکت فورد و بسیاری از خودروسازان خارجی که در آمریکا سرگرم ساخت خودرو هستند غیرممکن میشد. این صنعتی است که وابستگی متقابل بسیار زیادی به پایه عرضه دارد و از این رو برای جلوگیری از فاجعه صنعتی - که طبق برآوردهای مختلف به طور بالقوه به از بین رفتن بیش از سه میلیون فرصت شغلی میانجامید-دولت تصمیم گرفت وارد عمل شده و جنرال موتورز و کرایسلر را نجات دهد. دولت با این کار، مجموعهای از تحولات را در آنها ایجاد کرده و آنها را از آستانه ورشکستگی سریع نجات داد تا بتوانند در قالب شرکتهای جدیدی ظهور پیدا کنند. این سوال را فقط برای بیان مجدد موضع شما در برابر کمک دولت مطرح میکنیم که آیا این اقدام دولت از تمامی جهات ممکن _ برای اتحادیهها، خود شرکتها و سهامداران، اقدام مناسبی بود؟ مک دافی: خوب، هیچ کس از بابت این اقدام دولت، خرسند نیست و الزامی برای انجام این کار حس نمیکند. نگرانی زیادی هم به لحاظ سیاسی از این بابت وجود دارد که دولت، شرکتهایی که احتمال سقوط و ورشکستگی آنها زیاد است را نجات میدهد. پیامد منفی حاصل از کمک دولت، موجبات نگرانی شدید جنرال موتورز را فراهم آورده است. به نظر من این مساله ممکن است هر صد سال یک بار یا هر هفتاد و پنج سال یک بار اتفاق بیفتد. رکود بزرگ اقتصادی که در آن قرار گرفتیم مشابه رکود بزرگ سالهای 1935-1929 است. آن زمان، آخرین باری بود که اقدامی مشابه یعنی دخالت دولت در بخش خصوصی صورت میپذیرفت. بنابراین مایل نیستم این قبیل رویدادها، شکل عادی به خود بگیرد. اما فکر میکنم این اقدام تحت این شرایط، موجه باشد. البته شرکت فورد، هیچ وجهی را از دولت دریافت نکرد. این کار از جهاتی به نفع شرکت فورد تمام شد و البته بدهی بیشتری برای آنها به جای گذاشت. با تبدیل شرکت جنرال موتورز و سرانجام شرکت کرایسلر به شرکتهای خصوصی، بازپرداخت این کمکها به دولت صورت میگیرد. آیا همه این پولها به دولت باز خواهد گشت؟ پاسخ این سوال هنوز مشخص نیست. هفته گذشته سهام این شرکت به مبلغ هر سهم 33 دلار به فروش رسید. جنرال موتورز برای بازگرداندن کامل این کمک باید هر سهم را به قیمت 53 دلار به فروش میرساند. هنوز هم اختلاف زیادی وجود دارد. هم جنرال موتورز و هم دولت احساس میکردند که فروش هر چه سریعتر مقداری از سهام (موجودی) خود لازم است تا به این ترتیب وانمود کنند که دولت، تمایل ندارد به کسب و کار با یک شرکت خصوصی ادامه بدهد و جنرال موتورز به هیچ وجه تمایل ندارد همیشه تحت حمایت دولت باشد. Knowledge@Wharton: به فورد و کرایسلر اشاره کردید. خود شرکت فورد موتور به دولت اصرار کرد تا به دو شرکت جنرال موتورز و کرایسلر کمک کند، مگر این طور نیست _آیا این اقدام به خاطر تسری احتمالی این مساله روی تمامی تامینکنندگان صنعت خودرو بوده است؟ مکدافی: این موضوع درست است. فورد حس کرد که اگر جنرال موتورز و کرایسلر با شکست روبهرو شوند، آن وقت ادامه کار تولید خودروها برای این شرکت دشوار خواهد شد. به همین خاطر به دولت اصرار کردند برای این موضوع چارهاندیشی کند. Knowledge@Wharton: ارزش (سهام) شرکت فورد تا به امروز (22 نوامبر 2010 _ یکم آذر 1389) حدود 56 میلیارد دلار و ارزش (سهام) شرکت جنرال موتورز حدود 51 میلیارد دلار است. آیا به نظر شما با توجه به نقاط قوت نسبی فورد و جنرال موتورز، این مساله درست به نظر میرسد؟ مک دافی: خوب، این مشخصه یقینا نشاندهنده وارونگی قضیه است. شرکت جنرال موتورز طی قرن گذشته، به جز سالهای اولیه صنعت خودرو، شرکت بزرگتری بود و ارزش (سهام) این شرکت نسبت به ارزش (سهام) شرکت فورد بیشتر بود. این موضوع بیانگر این واقعیت است که جنرال موتورز در حال حاضر به شرکت بسیار کوچکتری تبدیل شده و فورد نیز اخیرا پاسخ بسیار مثبتی را از بازار سهام دریافت کرده است. [این پاسخ] نه تنها به این خاطر داده شده است که فورد وجوهی را به عنوان کمک از دولت دریافت نکرده بلکه به این خاطر که [شرکت فورد] به طرقی خود را احیا کرده به طوری که توانمندیهای فعلی این شرکت در حال حاضر آشکار است. این توانمندیها شامل موارد زیر است: تولید چندین محصول بسیار قوی و جدید؛ سطوح کیفی بالا و پایدار و قابل مشاهده در سرتاسر خط تولید؛ تمرکز مجدد روی تمامی خودروها، نه فقط بر روی کامیونها و خودروهای شاسی بلند و [تاکید] بر بالا نگاه داشتن سود حاصل از ساخت خودروها به میزان کافی برای حفظ شرکت در موقعیت مالی پایدار. فورد اخیرا دست به اقدامات زیادی زده و به این ترتیب به نظر میرسد از قیمت سهام خود به سود رسیده باشد و بخش اعظم این سود [در نتیجه] تغییر دیدگاه و مشاهدات مشتریان بوده است. Knowledge@Wharton: سالها است که همه شرکتهای خودروسازی در آمریکا در مورد کیفیت خودروهایشان با مساله شهرت و اعتبار دست به گریبان بودهاند. به نظر من در حال حاضر کیفیت خودروها به مراتب بهتر شده است. اما آیا فکر میکنید جنرال موتورز باز هم برای ادامه کار با این مساله مواجه خواهد بود یا خیر؟ آیا جنرال موتورز برای متقاعد کردن مشتریان خود مبنی بر این که این شرکت نه تنها سیر قهقرایی نداشته بلکه خودروهای خوب، مورد توجه، با کیفیت و قابل اطمینان تولید میکند باید اقدام خاصی انجام دهد؟ مک دافی: خوب این مساله در نظر مشتریان بیشتر جلوه میکند و تاثیرات عقبماندگی از حیث شهرت نیز وجود دارد. یقین دارم این موضوع ناکامی بزرگی برای جنرال موتورز به حساب میآید و شرکت فورد هم شاید پیش از این با مشکلات مربوط به کیفیت محصولات و تصورات حاصل از این مساله در ذهن مشتریان خود مواجه بوده باشد. حفظ ثبات در تمامی محصولات، کار دشواری است. بدیهی است که بخش اعظمی از محصولات دارای قطعاتی هستند که از تامینکنندگان مختلف در سرتاسر جهان وارد میشوند و از این رو تمامی این قطعات را نمیتوان تحت کنترل خود درآورد. مدیریت این زنجیرههای تامین، بسیار کار پیچیدهای است اما این آزمونی است که تمامی خودروسازان باید در آن شرکت کنند. شرکت کرهای هیوندای، کیفیت محصولات خود را بهبود بخشید تا آن جا که این امر، تاثیر شگرفی بر فروش این شرکت بر جا گذاشت. سهم بازار این شرکت در طول بحران به لحاظ درصدی از هر شرکت دیگری بیشتر بوده و تا به امروز ادامه دارد. این موضوع به رقابتی تشبیه میشود که در آن هر کس تلاش میکند سریعتر حرکت کند تا از دیگران عقب نماند. آیا تصور میکنید جنرال موتورز، خودروهای جدیدی را در دستور کار خود داشته باشد که بتواند در سالهای آتی، مشتریان را شگفتزده کند؟ دوم آن که آیا این شرکت در حال حاضر خودروهایی - مثل ولت (Volt) یا کروز (Cruze) _ را در اختیار دارد که احتمالا بتواند نظر افراد را نسبت به این شرکت، تغییر داده تا دوباره خودروهای ساخت جنرال موتورز را مورد توجه قرار دهند؟ مکدافی: از این جهت تعدادی از مدلهای جنرال موتورز دارای آینده بسیار درخشانی بوده و تقریبا تمامی ردهها یا فضاهای مختلف را شامل میشوند. از بدو ساخت محصولات زیر مجموعه بیوک، همچون لاکروسی که مورد توجه هستند، تغییرات جزئی اتفاق افتاده است. این محصولات، مشتریان وفاداری داشتند و محتاطانهتر با آنها برخورد میشد. چیز واقعا تازهای در خط تولید بیوک وجود نداشت. البته بیوک در یکی از کنایههای بینالمللی جالب درباره برندها، مدتها پرفروشترین برند جنرال موتورز به حساب میآمد. آنها خودروهایی با طرح ضربدری هستند و در حوزهای قرار داشتند که شرکتهای آمریکایی آهنگ حرکت خود را برای حرکت به سوی آنها کند میکردند و آن ماشینهای شاسیبلند بود. اکینوکس که سر و صدای زیادی به راه انداخته، فروش بسیار خوبی دارد. شما از ولت و کروز نام بردید. کروز [که خودرویی جمع و جور و دارای دو صندلی عقب و جلو میباشد] با محصولات تویوتا و هوندا به سختی رقابت میکند و بررسیهای بسیار خوبی روی آن انجام میپذیرد. و البته ولت، وسیله نقلیه جدید الکتریکی است که از اندک طراحی منحصر به فرد برخوردار است و همه چشم انتظار دیدن آن هستند. بازار شایعه در مورد این محصول یقینا، داغ، قیمت آن بالا و میزان تقاضا نامشخص است. اما این خودرو به جنرال موتورز کمک میکند تا به عنوان شرکت سازنده محصولاتی مطرح شود که همگام با آخرین پیشرفتهای فناوری به پیش میروند. فکر کنم لازم است به این کار ادامه بدهند. این مساله تاحدی به موضوع کیفیت (محصول) شباهت دارد: رد کوچکی از محصولات جدید و هیجان انگیز [شرکتی را به مسیر تازهای سوق میدهد]. اما باید در نظر داشت که با ارائه محصولات جدید میتوان به این نیروی حرکتی تداوم بخشید. Knowledge@Wharton: در مورد مساله مالکیت جنرال موتورز باید گفت که شریک سرمایهگذاری مشترک اصلی این شرکت در شانگهای با عنوان سائیک موتورز (SAIC Motors)، حدود 1 درصد از سهام جنرالموتورز را خریده است. معانی ضمنی این مساله چیست؟ این مساله چه مطالبی را درباره رابطه آنها بازگو میکند؟ مکدافی: خوب این مساله بیانگر آن است که آنها رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند. این رابطهای است که طی سالهای متمادی وجود داشته و احتمالا طی این مدت از انتقال دانش اولیه و تخصص فناوری به شریک چینی در قبال دستیابی به بازار نیز فراتر رفته است. شرکت چینی اقدام به تولید تعدادی از خودروهای خود کرده و این مساله به شماری از حوزههای دیگر نیز تسری یافته است. این موضوع را در عبارات بزرگتر نمادین همچون «شرکت چینی در حال خرید کمپانی آمریکایی دارای نشان اختصاصی است» مشاهده نمیکنم. این مساله واقعا بسیار بزرگتر از آن چیزی است که به طور معمول مشاهده میکنیم. تصور میکنم میتوان گفت که این نوعی رأی اطمینان بوده و همچنین نشانه همکاری است که برای مدتی داشتهاند و هنوز هم ادامه دارد. Knowledge@Wharton: البته واگذاری سهام اولیه شرکت جنرال موتورز، شایعههای زیادی را درباره این شرکت به وجود آورده است، اما واقعا چه چیزی تغییر کرده است؟ قطع نظر از مالکیت دولتی که بخشی از آن را تشکیل میدهد، جنرال موتورز جدید با جنرال موتورز قدیمی چه فرقی دارد؟ منظورم به لحاظ شرایط داخلی این شرکت است مثل مدیریت و شاید ساختار مدیریتی و نوع مدیریت. آیا پس از تبدیل شرکت قدیمی به شرکت جدید، چیزهای مهمی تغییر کرده است؟ مکدافی: در نتیجه این ورشکستگی، چیزهای زیادی تغییر کرده است. جنرال موتورز، برندهایی همچون پونتیاک، هامر و سترن را کنارگذاشته است. آنها کارخانههای زیادی را بستند. در حال حاضر جنرال موتورز قدیم در قالب شرکت جداگانهای به فعالیت میپردازد و به تدریج، کل اموال موجود در آن به هر طریق ممکن به فروش میرسند. پس آنها با یک حرکت نزولی مقداری از داراییهای خود که دارای کمترین میزان بهرهوری بوده یا چندان مفید نبودند را از ترازنامه خود خارج کردند. البته مدیر نیز چندین بار عوض شد. پس از پایان ورشکستگی، یک بار مدیر عامل عوض شد. خب در ابتدا فریتز هندرسون مدیر عامل موقت بود و زمان زیادی در این سمت باقی ماند و اندکی بعد رییس اد ویتاکری، بازنشست شد و الان هم دانکرسون در این سمت مشغول به کار است. تعدادی از اعضای هیات مدیره جدید نیز عوض شدند و با انتصاب اعضای جدید هیات مدیره، صاحبان جدید که در میان آنها شاغلین سازمانهای دولتی و اتحادیهها بودند، اداره و کنترل آن را به دست گرفتند. فکر کنم به تمامی تغییرات جدید اشاره کرده باشم. تمامی این موارد سرپوشی بر این واقعیت است که جنرال موتورز توانسته است به مرور زمان و در حوزههایی همچون ساخت، طراحی محصول و مدیریت تامینکنندگان به پیشرفتهایی دست پیدا کند. هدف از اقدامات یاد شده، ادامه حرکت به سوی رشد و پیشرفت بود. از این رو این آمیزهای از مزایایی که پیش از این وجود داشته و تا اندازهای به واسطه بحران مالی و صنعتی و ورشکستگی، کنار گذاشته شده بودند، سبب ایجاد نوعی سازماندهی مجدد شد که غالبا در تدابیر محرمانه و مبتنی بر برابری مشاهده میشوند و پس از آن بود که تغییرات مدیریتی زیادی به عمل آمد تا شرکت را به مسیر جدیدی هدایت کنند. آیا جنرال موتورز با واگذاری اولین سهام خود به مردم شهرت پیشین خود را باز مییابد؟ راهی برای درک این موضوع وجود دارد که آیا در حال حاضر، مدیریت به گونهای متفاوت برای نزدیک شدن به بازار فکر میکند؟ سابقا به این صورت بود _ راجع به این موضوع مطمئن نیستم _ که جنرال موتورز و دو خودروساز دیگر، اصولا محصولی تولید میکردند که با نیازهای خطوط تولید خودشان مطابقت داشت و امیدوار بودند مشتریان کافی هم برای آنها وجود داشته باشد؛ اما واضح است که این کار، نتیجه مطلوبی در پی نداشت. راهی برای درک این مساله وجود دارد که آیا مدیریت ارشد به طور جدی به مسائلی همچون ظهور آنها در کل مجموعه کسب و کار، میزان تغییر عملکرد آنها در سطح جهانی و در مقایسه با رقبایشان، خواستههای مشتریان و مواردی از این دست تغییر کرده است یا خیر. آیا تا به حال به این مسائل پیبردهایم؟ مکدافی: در این مورد فقط میتوان به صحبتها و نقلقولها اشاره کرد و به مجموعه گستردهای از شاخصها چشم دوخت؛ اما یکی از آن مسائلی که به نظر میرسد در سطوح تولید واقعیت داشته باشد، ارائه تخفیفهای زیاد و ایجاد انگیزههای لازم برای فروش محصولات و باقی ماندن در سطوح بالا است. پیش از این جنرال موتورز از این قبیل اقدامات، زیاد انجام میداد. جای بحث است که در بسیاری از کارخانههای آنها، به واسطه تسهیلات غیرقابلانعطاف ساخت و همچنین هزینههای کاری و هزینههای به جا مانده مرتبط با آنها، هزینههای اولیه ثابت وجود داشت. این موضوع مطرح میشد که چرا آنها باید کارخانهها را پر نگاه دارند و بعد برای فروش آنها به ایجاد انگیزه بپردازند؛ اما زمانی که تقریبا هیچ سودی از محصولاتتان عایدتان نشود، حتی فروش آنها به ضرر نیز، راه چاره به حساب نمیآید. تا اینجا مشاهده میکنیم که تمرکز بیشتر، روی تعداد کمتری از خودروهایی است که در سطح گستردهتری بازاریابی میشوند و آنها ایجاد انگیزه میکنند تا به این وسیله بتوانند قیمتهای فروش را در سطح بالاتری نگاه دارند. تمام اقدامات انجام شده در جهت برندسازی و ایجاد شهرت، حول مساله کیفیت و فناوریهای جدید، بهانهای هستند برای حفظ قیمتها در سطح بالا. کاهش اختیارات فروش کالا (حق واسطهگری) در عین حال که مساله بحثبرانگیزی است، تا حدودی منشا مسائل (دیگر) نیز هست. این مساله همچنین به آن معنا است که آنها واسطههای زیادی در اختیار ندارند تا نزدیک به یکدیگر رقابت کرده و مشتری جذب کنند. از این رو این رویداد به کاهش قیمتها نیز کمک میکند. Knowledge@Wharton: دیدگاه والاستریت نسبت به جنرال موتورز چگونه خواهد بود؟ آیا جنرال موتورز احساس میکند اعمال فشار به فاصله زمانی هر سه ماه یک بار میتواند منافع پیدرپی به همراه داشته باشد. آیا سرمایهگذاران سازمانی، به این شرکت فرصت خواهند داد تا از ورشکستگی رهایی پیدا کند و به این ترتیب مجالی پیدا کند تا روی پاهای خود ایستاده و به بعضی از مسائل بپردازد یا خیر؟ فکر میکنید آن رابطه به چه شکلی به پیش برود؟ مک دافی: تردید دارم که اوضاع بهتر شود و تعامل باز با جنرال موتورز، فرصت نسبتا کوتاهی را در اختیار این شرکت قرار خواهد داد. آنها باید به دنبال راههایی برای اثبات خود باشند. جنرال موتورز میتواند چند کار انجام دهد و احتمال دارد این شرکت، سرمایهگذاران را برای مدتی راضی نگاه دارد. این شرکت باید حرکت تدریجی را به سوی بازار اتومبیل ایالات متحده آغاز کرده و به سطوح دیرین فروش خود نزدیکتر شود. این میزان فروش که در زمان بحران حدود 15 میلیون در سال بود به 9 میلیون تنزل پیدا کرد، یعنی 40 درصد افت فروش، آن هم ظرف مدت دو ماه. به نظر میرسد فروش امسال این شرکت به حدود 12 میلیون بالغ شود. روند تاریخی در حجم جایگزین _ به عبارت دیگر، تعداد افرادی که خودروهای خود را امسال عوض میکنند _ به حدود 13 میلیون خواهد رسید. البته ماشینی که بتوانید در صورت نیاز، آن را برای مدتی نگاه دارید و این کاری است که افراد زیادی انجام میدهند. همزمان با بازگشت فروشها، احتمال آن میرود که به زودی 13 میلیون فروش انجام پذیرد. بعد از آن ممکن است به 14، 15 میلیون فروش هم دست پیدا کنیم. برای جنرال موتورز، فورد، کرایسلر و تمامی شرکتهای حاضر در بازار آمریکا مهم است که بخشی از آن فروشها را نصیب خود کنند. همچنین جنرال موتورز در اقتصادهای نوظهور که رشد بیشتری وجود دارد به خوبی فروش میکند. از این رو این موضوع در ایالات متحده، نوعی بهبود به شمار میآید، اما این رشد، چندان چشمگیر نخواهد بود. در اقتصادهای نوظهور همچون چین، برزیل، روسیه و هند رشد، زیادی وجود دارد و جنرال موتورز در این بازارها از جایگاه خوبی برخوردار است. تصور میکنم اوضاع فروش در آمریکا و فروش جهانی و محصولات قوی برای مدت کوتاهی بهبود پیدا کند. البته آنها باید _ به ویژه با جریان محصولات موفق جدید _ به پیش بروند و فکر میکنم آنها باید مدیریت خوب حوزه جهانیشان را نشان داده و راههایی را برای منافع خود بیابند. منبع: Knowledge@Wharton منبع: Knowledge@Wharton |