منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-01-15 |
نویسنده: | مترجم: | کوشان غلامی | |
چکیده: | |||
بخش اول آلمان که نام رسمیآن جمهوری فدرال آلمان است در قاره اروپا واقع شده و از شمال با دریای شمال، دانمارک و دریای بالتیک، از شرق با لهستان و جمهوری چک، از جنوب با اتریش و سوئیس و از غرب با فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند هم مرز است. |
|||
فرهنگ کسبوکارآلمان آلمان دارای نظام سیاسی جمهوری فدرال دموکراتیک پارلمانی بوده و دارای ۱۶ ایالت است. این ایالتها میتوانند در برخی مسائل مستقل عمل کنند. آلمان هنگام جنگ فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۱ به عنوان یک دولت متحد شد. آلمان هم اکنون یکی از صنعتیترین کشورهای جهان است و به عنوان ثروتمندترین عضو اتحادیه اروپا موتور اقتصادی حوزه پولی یورو محسوب میشود. آمار کلی کشور آلمان مساحت: 357021 کیلومتر مربع (رتبه 63 در میان کشورهای جهان) جمعیت: 81 میلیون و 750 هزار نفر (رتبه 15 در میان کشورهای جهان) تراکم جمعیت: 229 نفر در کیلومتر مربع (رتبه 55 در میان کشورهای جهان) امید به زندگی: مردان 76 سال – زنان 82 سال درصد افراد باسواد: 99 درصد میزان طلاق در 1000 نفر: 4/2 نفر آمار اقتصادی واحد پول: یورو تولید ناخالص ملی: 2932 میلیارد دلار - سرانه 35930 دلار اشتغال: کشاورزی 2 درصد - صنعت 32 درصد - خدمات 66 درصد - بیکار 11 درصد صادرات عمده: وسایل نقلیه، ماشین آلات، مواد شیمیایی، وسایل الکتریکی، تکنولوژیهای مخابراتی مقاصد صادرات: فرانسه 11 درصد - آمریکا 9 درصد - انگلستان 8 درصد - ایتالیا 7 درصد - هلند 6 درصد - بلژیک 6 درصد - سایر کشورهای اتحادیه اروپا 26 درصد واردات عمده: محصولات مهندسی – حاملهای انرژی - تکنولوژی کامپیوتری منابع واردات: فرانسه 9 درصد - هلند 8 درصد - آمریکا 7 درصد - انگلستان 6 درصد - ایتالیا 6 درصد - چین 5 درصد - سایر کشورهای اتحادیه اروپا 31 درصد. آلمان بزرگترین اقتصاد اروپا را داراست و پس از آمریکا، چین و ژاپن، چهارمین قدرت صنعتی جهان است. از نظر درآمد سرانه دارای رتبه پنجم میباشد. بهبود اقتصادی این کشور پس از جنگ جهانی دوم «معجزه اقتصادی آلمان» خوانده شدهاست. بیشتر تولیدات آلمان تولیدات مهندسی به ویژه صنایع الکتریکی، مکانیکی، خودروسازی، مواد شیمیایی، منسوجات، صنایع هوافضا، مواد غذایی و وسایل نقلیه است. آلمان بزرگترین تولیدکننده انرژی بادی در جهان است. در سال ۲۰۰۲ میلادی آلمان پنجمین مصرفکننده انرژی در جهان بود و دو سوم انرژی اولیه به این کشور وارد میشد. در همین سال آلمان بزرگترین مصرفکننده الکتریسیته در میان کشورهای اروپایی بود و دولتمردان آلمان تامین نیمیاز انرژیهای مصرفی کشور از انرژیهای تجدیدپذیر را در دستور کار خود قرار دادند.آلمانی جزو گروه بزرگ زبانهای هند و ژرمنی است و در حوزه زبانهای ژرمنی قرار میگیرد. این زبان با دانمارکی، نروژی و سوئدی، هلندی و همچنین انگلیسی هم خانواده است. در آلمان به لهجههای گوناگونی صحبت میکنند که اغلب از لهجه و تلفظ مردم آلمان میتوان به منشا محلی آنها پی برد. چنانچه مثلا یکی از اهالی مگلنبورگ و یک بایری هر کدام با لهجه خود با یکدیگر سخن بگویند، به سختی یکی سخن دیگری را خواهد فهمید. فرهنگ کسب و کار در آلمان در این گزارش که به بررسی کشور آلمان اختصاص داده شده است، اطلاعات جامعی پیرامون فرهنگ تجاری و فضای کسب و کار این کشور ارائه میشود که میتواند یاریگر شما در تعامل موثرتر با مشتریان و شرکای آلمانی باشد. هرچند هر کدام از زیر ردهها بر یک زمینه خاص در فرهنگ کسبوکار در آلمان تمرکز دارد، بنابراین این بخشها به ترتیب چاپ مورد بررسی قرار میگیرند. ممکن است پس از مطالعه این بخش پیرامون فرهنگ کسب و کار آلمان، به مطالعه فرهنگ تجاری سایر کشورهایی که با آنها سر و کار دارید، احساس نیاز کنید. در آینده نزدیک این کشورها نیز مورد بررسی قرار خواهند گرفت. پیشینه کسب و کار در آلمان آلمان دارای تراکم جمعیت زیاد و منابع طبیعی بسیار کمیاست. پایه اصلی اقتصاد این کشور که مجبور است مواد اولیه تولیدات خود را وارد کند، بر مبنای صادرات کالا گذاشته شده است. در این کشور مواد غذایی، لوازم فنی، چشم پزشکی، الکترونیک، عکاسی و نظایر آن در حد وسیعی با خدمات بعد از فروش و آموزشهای لازم تولید و به جهان صادر میشود. رقابت جهانی در صادرات کالا و خدمات، لزوم نوآوری را برای آلمان، در مقیاس بزرگی الزامیکرده است. استفاده از روشها و تولیدات سایر کشورها در این کشور با اعمال تغییرات لازم و بهبود و تکمیل آن تا رسیدن به یک نتیجه نهایی مطلوب، بخش عمدهای از فعالیتها را تشکیل میدهد. بیست و پنج درصد صنایع آلمان دارای کارکنان بیشتر از 500 نفر است و این کشور در مقیاس زیادی از سرمایههای خارجی استفاده میکند. صنایع متوسط، دارای کارکنان بین 10 تا 499 نفر هستند و بیش از 59 درصد از شاغلین را در استخدام دارند که 50 درصد تولیدات ملی را بر عهده دارند. کارگاههای کوچک صنعتی 12 درصد تولیدات را به خود اختصاص دادهاند و 16 درصد شاغلین را تشکیل میدهند. در سالهای اخیر تغییر در ساختار مالکیت، نقش بزرگی را در بهبود سطح کیفیت صنایع آلمان داشته است هرچند ابرهای رکود نسبی اقتصادی و اجتماعی، بر موفقیت چشمگیر آلمان پس از جنگ سایه افکندهاند. اتحاد آلمان شرقی و آلمان غربی پس از جنگ سرد، توام با تشدید مزیت رقابتی کشورهای شرقی با نیروی کار ارزان، آلمانیها را وادار کرده است که نگاه دقیق تری به مدل اقتصادی این کشور داشته باشند. هم اکنون به شکل فزآیندهای، هم در میان سیاستمداران و هم در میان تجار و صاحبان بنگاهها، این احساس ریشه دوانده است که آلمان امروز میبایست خود را با واقعیات نه چندان مطلوب جهان مدرن وفق دهد. تغییری که در صورت رخداد، ناگزیر برای بسیاری دردناک خواهد بود. موفقیت آلمان پس از جنگ، تقریبا تا حد زیادی بدون توجه جدی به دانش مدیریت تجاری حاصل شده؛ در حالی که این دانش در انگلستان و حتی بیش از آن در ایالات متحده مورد توجه جدی بوده است. در آلمان عمده توجه به تحصیلات فنی دانشگاهی و نقش کلی آن در تجارت معطوف شده است. بنا بر این شرکتها معمولا ترجیح میدهند برای پستهای مدیریتی از مهندسان و متخصصان فنی استفاده کنند و نه حقوقدانان یا حسابداران. این قضیه از میزان احترامی که جامعه آلمان به مهندسان مبذول میدارد، نشات میگیرد. پشتکار و صلاحیت، ارزشمندترین ارکان در نزد کارکنان شرکتها و شاخصهای کلیدی عملکرد به حساب میآیند. سیستمهای تشویقی نظیر آنچه در شرکتهای انگلستان و ایالات متحده به کار گرفته میشود، در شرکتهای سنتی آلمان هنوز رایج نیست. ساختارهای فضای کسب و کار در آلمان در شرکتهای آلمانی بیشترین قدرت در اختیار عده محدودی از مدیران ارشد قرار دارد. شرکتهای بزرگتر دارای هیات رییسه (Aufsichtsrat) هستند که هیات مدیره (Vorstand) را تعیین میکنند. هیاتمدیره آخرین حلقه زنجیره تصمیمگیری در مسائل مربوط به خط مشی شرکتها در حوزه مدیریت است.اعضای هیات مدیره در حیطه مدیریتی کل شرکت، مسوولیت مشارکتی دارند و این بدان معنا است که رییس شرکت قدرت نفوذ شخصی کمتری نسبت به موارد مشابه در بسیاری کشورهای دیگر در اختیار دارد. میتوان گفت مدیریت در سطوح بالا، آکادمیک است. با این وجود در سطوح پایینتر از هیات مدیره شرکتها رویکردی شدیدا سلسله مراتبی دارند که در آن نقش و حیطه مسوولیت تکتک افراد به دقت تعیین و طبقهبندی شده است و این منجر به پیدایش رویکردی نظام مند در بیشتر حوزههای تجاری میشود، چنان که رویهها و التزام به نقشهای از پیش تعیین شده، حائز جایگاه والایی میگردد. این رویکرد نظاممند مزایا و معایبی دارد. جنبه مثبت قضیه این است که هر کسی جایگاه و وظایفی که از وی انتظار میرود را به درستی میداند و فرآیندی برای یاری رسانی او در جهت حصول فهرست مشخص از اهداف معین وجود دارد. از سویی انتقادی که همواره نسبت به صنعت آلمان به شکل عام و افراد درگیر کسبوکار به شکل خاص، مطرح بوده، این است که آنها انعطافناپذیر و در تغییر به تناسب موقعیت، کند هستند. کارآفرینی در آلمان قدرت نسبی آلمان را میتوان در سرمایهگذاری، برنامههای دولت و شرایط چارچوب کاری سیاسی و وضعیت زیربنایی فیزیکی آن کشور مشاهده کرد. انتقال دانش و تکنولوژی، برحسب تاثیر آلمان روی توسعه و ایجاد توسعه در شرکتهای جدید و در حال رشد، خنثی ارزیابی میشود. آلمان مقام متوسط را در میان 47 کشور توسعه یافته صنعتی و در حال توسعه دارا است و از این نظر، نه معایب قابل ذکر و نه مزایای قابل توجه در مقایسه با کشورهای دیگر دارد.تامین مالی برای ایجاد شرکتهای جدید و در حال رشد را میتوان یکی از جنبههای مثبت شرایط چارچوب کاری در آلمان به شمار آورد. آلمان از نظر ردهبندی سهولت تامین مالی رتبه خوبی را دارا میباشد. در این رابطه کشورهای دارای سرمایهگذاران قدیمیتر، بزرگتر و موثرتر، وضعیت بهتری در این طبقهبندی دارند. کارشناسان آلمان بهبود قابل ملاحظهای در چند سال اخیر در وضعیت آلمان شناسایی کردهاند و این تغییر مثبت منحصرا مربوط به سطح ویژهای از سرمایهگذاری در راهاندازی شبکه و تکنولوژی جدید بوده است. طبق اظهارات کارشناسان، جوانان، آزادی و قابلیت انعطاف بیشتری را در رابطه با استقلال شغل نسبت به چند سال گذشته پیدا کردهاند. کارشناسان احساس میکنند هنجارهای اجتماعی و فرهنگی در آلمان مانعی برای توسعه فعالیت کارآفرینانه محسوب میشود و این امر به دلیل تمایل قوی به سوی امنیت و تنفر از ریسک میباشد. تفاوتهای شروع کسبوکار در نواحی آلمان تفاوتهایی بین نواحی غربی و شرقی وجود دارد. به طور متوسط 58/3 درصد از افرادی که در ناحیه غربی مورد مطالعه قرار گرفتهاند، درگیر شروع یک کسب و کار بودهاند. از نظر آماری تفاوتی بین این رقم و عدد مربوط به ناحیه شرقی وجود دارد که کمتر از 35/2 درصد میباشد. مقدار متوسط حاصل از این دو عدد 34/3 درصد به صورت کلی برای آلمان، در نظر گرفته میشود. تفاوت موجود بین ناحیه شرقی و غربی در فضای حاکم بر شروع کسبوکار نیز بسیار زیاد است. شانسهای شروع کسبوکار تا حدی نامطلوب ارزیابی میشود و ترس از شکست در هنگام شروع کسبوکار و تعصبهای بیجا در مقابل کارآفرینان موفق در ناحیه شرقی بیشتر از غربی است. توصیههایی برای ارتقای کارآفرینی در آلمان توسعه اقتصاد ملی تحت تاثیر فعالیتهای کارآفرینانه میباشد. آلمان از نظر سطح فعالیت کارآفرینانه در میان 21 کشور GEM وضعیت متوسطی دارد و میزان فعالیت کارآفرینانه کلی آن 7/4 درصد میباشد. درک شانسهای شروع و بهبود تصویر فعالیتهای کارآفرینانه در ذهن عموم، از عوامل تاثیرگذار برای تغییر فرهنگ به شمار میرود. انتشار اطلاعات در مورد کارکنان موفق میتواند یک رهیافت تضمینکننده باشد. پذیرش کارآفرینان موفق و ناموفق یک شاخص مهم در فرهنگ کارآفرینی محسوب میشود. موانع مربوط به شکست و ترس از ریسکپذیری باید کاهش یابد. تلاشهای دولت برای ارتقا و رشد اقتصادی در آلمان باید شامل جنبههای مختلف کارآفرینی باشد. سیاستها باید به منظور دستیابی به یک سطح بهبود یافته از درک شانسهای موجود برای شروع کسبوکارها پایهریزی شود. کارآفرینانی که شکست خوردهاند باید شانسهای دیگری به آنها داده شود. عوامل انگیزشی را برای ترغیب افراد به سرمایهگذاری به ویژه در مراحل اولیه شروع کسبوکار ایجاد کنند. سطح فعالیتهای کارآفرینانه را از طریق ایجاد انگیزه در زنان برای حرکت به سوی استقلال افزایش داد. بر موضوع کارآفرینی در سطوح آموزشی ابتدایی و دبیرستان بیشتر تاکید کنند. این کار باعث ایجاد تغییرات اساسی در هنجارهای اجتماعی و فرهنگی میشود. در مجموع در آلمان 42 دانشگاه، مدرسه عالی فنی و انستیتوی داخلی وجود دارد (21 واحد دانشگاهی و 21 واحد مدرسه عالی فنی) که در آنها بحث کارآفرینی و مدیریت نوآوری مطرح میشود. نقش زنان در تجارت در آلمان هرچند زنان به شکل روزافزونی ردههای ارشد مدیریتی را تصاحب میکنند، عقب ماندگی آلمان در این زمینه نسبت به بسیاری کشورهای اروپایی قابل تامل است. تفوق پذیرش مهندسان در ردههای ارشد سازمانی و کمبود زنان تحصیلکرده در این شاخهها میتوانند دلایل عقب ماندگی آلمان در این زمینه باشند. اوضاع در حال تغییر است، ولی به آرامی... سبک مدیریت آلمانی از مدیران آلمانی انتظار میرود در زمینههای مرتبط حائز قابلیتهای فنی باشند و رهبری مقتدرانه و روشنی از خود نشان دهند. هرچند سرپیچی علنی از مافوق امری نادر است، اما این بدان معنا نیست که آلمانیها موجودات «بله قربان!» گویی باشند. زیردستان برای قابلیتهای فنی مافوق احترام قائلند و این بر میزان اشتیاق آنها برای اجرای دستورالعملها تاثیر میگذارد. (نتیجه حاشیهای جالب این امر آن است که هنگامی که از غیر آلمانیهای متخصص به لحاظ فنی، درخواست میشود که یک تیم آلمانی را اداره کنند، معمولا مشاهده میشود که غیرآلمانیها فاقد پیش نیازهای کلیدی برای جلب احترام تیم آلمانی هستند). مدیر میبایست مسوولیت را به اعضایی از تیم که صلاحیتهای فنی لازم را برای اجرای ماموریت دارند، واگذار کند. آن عضو تیم نیز به نوبه خود انتظار دارد آزادی عمل لازم برای انجام ماموریت را در اختیار داشته باشد؛ و هیچ دخالت و نظارتی بدون هماهنگی قبلی صورت نگیرد. بنابراین دستورالعملها میبایست شفاف، دقیق و از همه مهمتر خالی از ابهام باشند. برای مردمان کشورهایی که در فرهنگ آنها، مدیران روابط نزدیکتر و صمیمانهتری برقرار میکنند، روابط رییس و مرئوسی در آلمان ممکن است سرد و بی روح به نظر برسد. در سازمان هر چه افراد پستهای سازمانی بالاتری را احراز کنند، حس شرافت شغلی پر رنگتر و ملموستر میشود. روابط اجتماعی بین افراد معمولا در عرض هر سطح و بین افراد گروه مشاهده میشود و نه در طول سطوح مختلف سلسله مراتب. دستورالعملها میبایست شفاف، دقیق، و از همه مهمتر خالی از ابهام باشند. جلسات در آلمان به مانند تمامی فرهنگها، در آلمان نیز انواع گوناگونی از جلسات وجود دارند و افراد رویکردهای متنوعی نسبت به آنها نشان میدهند. با این وجود در مجموع میتوان آلمانیها را به عنوان برنامهریزانی توصیف کرد که مایلند با پیش آمادگی قابل توجهی در جلسات حاضر شوند تا بتوانند نقطه نظر خود را شفاف و با قاطعیت به بحث بگذارند. مردمان دیگر فرهنگها، ممکن است این حس قاطعیت، توام با ذات بسیار صریح و مستقیم مباحثات را حمل بر سخت گیری، فضل فروشی و حتی گستاخی نمایند. از آنجا که شرکتهای آلمانی، بیشتر به دنبال بهرهگیری از متخصصان (و نه همه چیز دانان) هستند، جلسات به دلیل حضور متخصصان برگزیده از همه حوزههای کاری مرتبط با موضوع بحث، شلوغ و بزرگ هستند. افراد معمولا فقط هنگامی که بحث به حوزه تخصصی آنها کشیده میشود صحبت میکنند و از آنها انتظار نمیرود پیرامون همه مباحث مطروحه اظهار نظر کنند. همچنین از آنجا که برای دستیابی به بهترین راه حل، بحث مستقیم و صریح مقبول و مورد پسند آلمانیها است، جلسات گاه پر حرارت به نظر میرسند. مردمانی که فرهنگ سرزمین آنها بیشتر سیاسی کارانه است تا مستقیم، غالبا به اشتباه این مباحثات را به مخاصمه تعمدی و علنی تعبیر میکنند. کار گروهی در آلمان احتمالا بهترین توصیف برای کار تیمی در آلمان بدین گونه است: مجموعهای از افراد که تحت رهبری یک مدیر مشخص، برای دستیابی به یک هدف مشخص کار میکنند. در ساختار تیم، هر فرد یک نقش مشخص و از پیش تعیین شده دارد و به آن متعهد است. به دلیل احتمال تداخل مسوولیتها، افراد نباید پا از حوزه از پیش تعیین شده خود فراتر بگذارند. مدیریت تیمهای با مسوولیتهای متداخل بسیار دشوار است؛ چرا که افراد ناگزیرند در یک فضای خلأ تصمیم بگیرند که میتواند بر جایگاه سلسله مراتبی آنها تاثیر مخربی داشته باشد. به همین دلیل تصمیماتی که در سطوح تیمهای پروژهای که در برخی بخشها مسوولیت مشابه دارند، ایجاد میشود، معمولا پس از قرائت گزارش اعضای تیم به مافوق مربوطه مورد بازبینی قرار میگیرند. در ساختار تیم، هر فرد یک نقش مشخص و از پیش تعیین شده دارد و به آن متعهد است سبکهای ارتباطی آلمانیها آلمانیها صداقت و روراستی را بر سیاسی کاری مقدم میدارند، چرا که اعتقاد دارند مساله اساسی واقعیت است و احساسات شخص نباید مانع از طرح واقعیات شود. برخی فرهنگها (مانند انگلستان، ژاپن، کره، و...) اینگونه صراحت و روراستی را به بیادبی تعبیر میکنند. با این وجود باید توجه داشت که در آلمان، بیپرده سخن گفتن نشانهای از احترام و یک اصل اساسی در جستوجوی راهکار صحیح مشکلات مشخص، به شمار میرود. همچنین صراحت در شیوههای ارتباطی، نمادی از عدم خود کوچکبینی و خود سانسوری محسوب میشود. گاهی به بازرگانان آلمانی برچسب گستاخی زده میشود و هرچند حقیقتا آلمانیها بابت دستاوردهای خود بسیار مغرورند، این برداشت گستاخی، بیشتر سوء تعبیری از شیوه صراحت بیان آنها است. آلمانیها ترجمانی مبتنی بر واقعیت از قابلیتهای خود دارند که لزوما به معنای گستاخی نیست. در این گونه موارد آلمانیها عمدتا صریح و صادق هستند؛ در حالی که برخی فرهنگهای دیگر در به کارگیری زبان به شدت مبهم عمل میکنند. در باب فقدان حس شوخ طبعی در آلمان بسیار گفتهاند. نمیتوان با اطمینان گفت آلمانیها فاقد حس شوخ طبعی هستند. آنها نیز مثل تمامی فرهنگها، شوخیهای خاص خود را دارند. تفاوت در جایگاه و شیوه بروز آنها است. در آلمان، شوخی زمان و محل خاص خود را دارد و جلسات کاری جدی، محل مناسبی برای مزاح کردن نیست. هر چه موقعیت جدیتر باشد، جدیت بیشتری مورد انتظار است. همچنین از خاطر نبرید که شوخی، مسافر چندان خوش فرجامی نیست. آن چه در یک فرهنگ خنده آور است، ممکن است در یک فرهنگ دیگر کاملا بیمعنی باشد. در آلمان، بی پرده سخن گفتن نشانهای از احترام و یک اصل اساسی در جستوجوی راهکار صحیح مشکلات مشخص، به شمار میرود. سبکهای پوششی در آلمان روی هم رفته آلمانیها در محیطهای کاری شیک و خوش پوش هستند، اما خود را به کت و شلوارهای آبی تیره و خاکستری تیره – که مطلوب نمایندگان تجاری انگلستان و آسیا هستند- محدود نمی کنند. در محیطهای تجاری مردان عمدتا ژاکت و شلوار اسپرت، همراه با پیراهن و کراوات بر تن میکنند؛ و زنان لباسهای شیک غیررسمی میپوشند. در برخی شرکتهای نوین فناوری، لباسها غیررسمی تر هستند، چنان که پوشاک جین، پوشش قابل قبولی به شمار میرود. در کل بهترین شیوه آن است که پیش از ورود به هر شرکت جدیدی، از قبل اطلاعاتی پیرامون سبکهای پوششی آن کسب کنید. گذران مفید اوقات فراغت از کار در آلمان از آنجا که آلمانیها شدیدا قائل به تفکیک زندگی شخصی از زندگی کاری هستند، بسیار غیرمعمول است که برای نهار به رستوران دعوت شوید. دعوت شدن به منزل یک نفر، از آن هم نادرتر است. مواقع صرف نهار در رستوران – یا در شرکتهای بزرگتر در سلف شرکت- عمدهترین زمان فراغت از کار است. صحبت پیرامون مباحث کاری در حین صرف غذا غریب نیست، هر چند بد نیست گهگاه موضوعات غیر کاری را نیز پیش بکشید. (ورزش معمولا موضوع مقبولی است) احیانا اگر به جایی دعوت شدید، مرسوم است که میزبان، هزینهها را بپردازد. متقابلا اگر شما نیز کسی را برای یک نهار کاری دعوت کنید، پرداخت صورتحساب بهعهده شما است. در آلمان در تمامی زمان صرف غذا از کارد استفاده میشود. غذا خوردن با یک دست در حالی که دست دیگر روی پا قرار گرفته باشد ( چنان که در آمریکای شمالی مرسوم است) برچسب معاشرتی نامطلوبی است. روی میز گذاشتن انعامی در حدود 10درصد پس از صرف غذا، متداول است. مواقع صرف نهار در رستوران یا در سلف شرکت، عمدهترین زمان فراغت از کار است |