منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-01-14 |
نویسنده: | مترجم: | مائده اربابزاده | |
چکیده: | |||
هنگامیکه به نوآوری میاندیشیم، اغلب نوآوری در محصول به ذهنمان میرسد. اما نوآوری در فرآیند، بازاریابی و مدیریت نیز، لازم است. |
|||
خلاقیت و نوآوری در سازمانها هنگامیکه به نوآوری میاندیشیم، اغلب نوآوری در محصول به ذهنمان میرسد. اما نوآوری در فرآیند، بازاریابی و مدیریت نیز، لازم است. در اصل هیچ بخشی در سازمان نیست که از وجود نوآوری و خلاقیت بهرهمند نشود. با این وجود در بسیاری از سازمانها، پتانسیل خلاق و نوآور همانند یک اتومبیل فراری نشسته در گاراژ شده است؛ نیرویی شگرف، اما بیاستفاده. تفاوت میان خلاقیت و نوآوری چیست؟ خلاقیت، تولید فکر وایده را به همراه دارد، در حالی که نوآوری بر تبدیلایدهها به تولیدات واقعی و تغییرات و راهحلها در تجارت تاکید دارد. اجزای اصلی در نوآوری سازمانی کدامند؟ 1- وجود اعتماد و حمایت در سازمان لازم است. اگراین دو عنصر در سازمان نباشد و افراد در حمایت از تفکر خلاق همکاران خود بی میل باشند، شانسی برای نوآوری وجود ندارد. اگر افراد با یکدیگر روراست نبوده، نسبت بهایدههای یکدیگر حسادت ورزند، به بدی از یکدیگر سخن گفته، چاپلوسی یکدیگر را نمایند و به ویژه علاقهای به همکاران خود نداشته باشند، شکی نداشته باشید که به طور حتم تمام آن خلاقیت و نوآوری خاموش خواهد شد. 2- همواره میلی به انجام ریسک و قبول شکست به عنوان تجربهای برای یادگیری وجود دارد. ترس از شکست، یکی از سختترین موانع در راه خلاقیت است. چنانچه افراد بدانند که احتمال زیادی برای شکست وجود دارد و به فرصتهای آینده آنان لطمه وارد مینماید، به ندرت وارد عرصه خلاقیت میشوند. این ترس میتواند ناشی از احتمال وجود یک تنبیه واقعی همچون از دست دادن شغل گرفته تا سادهتر از آن، مورد تمسخر قرار گرفتن باشد. 3- نوآوری میبایست چالشهای عمده و توانایی بسط دادن فکر را به همراه داشته باشد. یک فکر کنترل شده عموما نمیتواند خلاق باشد. سازمانهای کمی هستند که ظرفیت فکری اعضای خود را واقعا گسترش میدهند و بسیاری از آنها تمایل دارند تا وظایف ناچیزی که نیاز کمی به درونداد خلاق دارد را به کارمندان خود محول نمایند. آیا افراد سازمان شما واقعا به چالش کشیده میشوند ؟ 4- این تصور که ایدههای خوب تنها از آن ماست، در سازمانها بسیار به چشم میخورد. تاریخ نشان میدهد که درصد بالایی از نوآوریها، خارج از آن حیطههای دانشی است که ما تصور مینماییم. همواره باید آماده پذیرش تفکرات دیگران بود. 5- لازم است در سازمان به جای گرایش به پاسخگویی و عکسالعمل، نوعی گرایش خلاق وجود داشته باشد. افراد در یک سازمان خلاق، نگرشی مثبت نسبت به همه چیز دارند. آنها به جای آنکه برای فرار از باخت بازی نمایند، برای برد بازی میکنند. آنها آینده خود را خلق مینمایند، نه آنکه از گذشته خود محافظت کنند. اگر اولویت سازمان شما در حل واکنشی مشکلات است، امکان کمی برای هرگونه خلاقیتی وجود خواهد داشت. 6- شوخ طبعی مثبت باید به عنوان منبعی مهم در نظر گرفته شود. اگر برخی اوقات، افراد خارج از کاری که انجام میدهند، تنوع یا خندهای نداشته باشند، باید با خلاقیت خداحافظی نمود. در بسیاری از موارد افراد نیاز دارند تا راحت باشند و کارهای احمقانه و خنده دار انجام دهند. خبر خوب این است که توانایی استفاده از شوخ طبعی و مزاح به عنوان یک منبع، صرف نظر از کمک به خلاقیت، فواید بسیار دیگری نیز دارد. 7- افراد باید نسبت به کار خود، شور و اشتیاق داشته باشند. جایی که شور و اشتیاق نباشد، خلاقیت نیز وجود ندارد. برای افراد دشوار است که از انرژی خلاق خود، در ارتباط با اموری که آنها را به وجد نمیآورد، کمک بگیرند. اشتیاق با داشتن دیدگاهی محرک، قابل دسترس و عینی، همراه با میزان مناسبی از اعتماد به نفس به وجود میآید. 8- تکنیکهای شبیه سازی تفکر خلاق، همراه با توانایی استفاده از آنها به شیوه خودانگیخته، باید فراگرفته شوند. راههای جالبی برای شبیهسازی تفکر خلاق و وارد نمودن افراد به قلمرو خلاقیت وجود دارد. اعتماد به مشاوران خبره در امر خلاقیت، برای ایجاد بهترین ظرفیت فکری در شما و همکارانتان، اغلب میتواند راهحل خوبی باشد. 9- باید دانست که خلاقیت و نوآوری چیزی نیست که با ضربه کلیدی روشن و خاموش شود. محیط نیز میبایست خلاقیت را در همه جهات به همراه داشته باشد. محیط پیرامون باید خلاق به نظر آید، خلاق احساس شود و خلاق بوییده شود. حتی وارد شدن به چنین محیطی، میتواند افراد را سرزنده نماید. 10- کارها باید بدون هرگونه قضاوتی انجام گیرند. صحبت کردن خیلی آسانتر از عمل کردن است! بسیاری از ما به نظر میآید نوعی تمایل ذاتی نسبت به ارزیابی داشته باشیم. سخت است که بدون فکر در مورد درستی یا نادرستی مطلبی، به آن گوش فرا دهیم. تمرین زیادی لازم است تا اطلاعات را حقیقتا بدون هیچ گونه ارزیابی و خوب و بدی، دریافت نماییم. چگونه میتوانیم رفتاری به دور از هر گونه قضاوت را در سازمان خود داشته باشیم؟ 11- فرآیند خلاق/نوآور باید توانایی کشف آینده را داشته باشد. اطلاعاتی در مورد گرایشها، محرکها، انواع تکنولوژی و قابلیتهای در حال ظهور، میتوانند خوراک قویای برای ایدههای فردا باشند. رفتن به سمت امکانات قوی فردا خیلی بهتر و موثرتر از فرار کردن از مشکلات امروز است. 12- ترس از عدم موفقیت نیز سد دیگری در مقابل خلاقیت و نوآوری است. افراد باید بدانند که اگر خلاقیت را در خود رشد دهند، شغل خود را از دست نداده و آیندهشان را به خطر نمیاندازند. آنها نیاز دارند تا در بیان پیشنهادها و ایدههای خود در محیط کار، احساس امنیت و آزادی نمایند. 13- محیط پیرامون میبایست فرصتهایی را برای انجام کارههایی غیر از کارهای روتین و روزمره افراد و زمانی را برای پرداختن آنها به آنچه علاقه دارند، فراهم نماید. قانون اتصال بیان میدارد که هیچ گاه چیز جدیدی خلق نمیشود، بلکه امور به شیوههای خلاق تر دوباره ترکیب میشوند؛ پس نوآوری شامل یافتن آن ترکیبات جدید در محیطی خلاق میباشد. 14- هماهنگی مناسبی میان فرد، بازخورد تیم و اعتبار ایده و تفکر خلاق باید وجود داشته باشد. اگر افراد احساس نمایند که اعتبار خلاقیت آنها به تیم دیگری داده میشود، عقبنشینی مینمایند. خلاقیت اغلب امری ظریف و شخصی است و وجود یک محیط تیمی قوی، برای افرادی با خلاقیت بالا که میل دارند توسطایدههایشان شناخته شوند، میتواند ناامید کننده باشد. 15- به وعدهها باید ارزش داد. اگر میگوییم کاری را انجام میدهیم، حتما باید انجام دهیم. ممکن است کمی عجیب به نظر آید؛ ولی در اکثر سازمانها، وعدهها ارزشی ندارند و از قلم میافتند. اگر قرار باشد نوآوری اتفاق افتد، این رویه باید تغییر نماید. در محیطی که وعدهها معنایی ندارند، شانس کمی برای خلاقیت و نوآوری پایدار وجود خواهد داشت. عمل به تعهدات در سازمان شما به چه میزان است؟ 16- جریان بازی از اطلاعات در سازمان لازم میباشد. مدیریت کتاب باز( خواندن کتابهایی با ارزش و بهروز نمودن اطلاعات)، دانش و اطلاعات لازم را برای استفاده از قابلیت خلاقیت و نوآوری به افراد داده و نیز باعث میشود تا افراد بخواهند ایدهها و خلاقیت خود را آزاد نمایند. قابلیتی که اغلب افراد از خود بروز میدهند، ارتباط قوی با میزان اطلاعاتی دارد که به آنها داده شده است. 17- جو فیزیکی نیز لازم است تا خلاق باشد. اکثر محیطهای سازمانی بیش از اندازه تصفیه شدهاند؛ در حالی که رشد تفکر خلاق بیش از هر چیز، در پی ارتباط با مسائل پیرامونایجاد میشود. محیطهای کاری باید کمتر قوانین و محدودیتها و بیشتر امکانات موجود را در ذهن افراد تداعی نمایند. 18- برای دستیابی به خلاقیت و نوآوری لازم است تا جایگاه خود را در هر یک از موارد گفته شده ارزیابی کرده و بهاین فکر نمایید که چگونه تغییر کنید. کار سادهای نیست؛ اما ارزش تلاش کردن را دارد. این مساله در مورد کسب و کار نیز میتواند صدق نماید. برای مثال، موضوع جو، تنها به سالم بودن هوای داخل فروشگاه نمیپردازد. آیا نوعی فراخواندن به نظر نمیآید؟ آیا اگر شخصی به درون فروشگاه نگاه نماید، بهاین معنا نیست که نظرش جلب شده و قصد دارد به داخل آمده و اجناس شما را از نزدیک ببیند؟ آیا موزیکی در حال پخش شدن هست؟ حتی اگر مشتریای در فروشگاه نباشد، آیا محیط خوشحال به نظر میآید یا بیروح؟ اگر به این مسائل خوب بیاندیشید، خواهید دید که به هیچ وجه پیش پا افتاده نمیباشند. همیشه به مشتریانی که وارد میشوند، لبخند بزنید و به آنها خوشامد بگویید. به آنها بدون در نظر گرفتن ظاهر و اخلاقشان توجه نمایید. این مساله به ویژه در ارتباط با مشتریای که از محصول خریداری شده خود در یک یا دو روز پیش یا حتی یک هفته پیش، ناراضی است، بسیار مهم است. این موارد ضروری نیستند، بلکه حیاتی میباشند. مهم نیست چگونه آنها را به کار میبرید؛ اما اگر هر کدام از آنها را از قلم انداخته یا حذف نمایید، مشتریان ناخودآگاه بیاعتماد و بدبین میشوند. پس تلاش نمایید تا هر زمان میتوانید، در تمامی این موارد مهم، به بهترینها دست یابید؛ چرا که اگر امیدی به باز نگاه داشتن درهای خود به سوی مصرفکنندگان دارید، این مساله یک امر مهم به شمار میرود. |