منبع: |
الف |
تاریخ: |
1389-12-16 |
مشوق های شبه رانتی در بودجه 90 2. یکی از تفاوتهای اصلی این سنخ از درآمدها با سایر درآمدهای عمومی این است که ذیحسابان سختگیری کمتری در جریان عملکرد این درآمدها دارند. 3. روند روبهرشد این نوع از درآمدها به گونهای است که از سال 1384 تا سال 1389 میزان درآمدهای اختصاصی حدود سه برابر شده است در حالیکه درآمدهای عمومی در این دوره تنها حدود 76 درصد رشد داشته است. با ملاحظه سهم حدود 10 درصدی این درآمدها از درآمدهای عمومی، میتوان نتیجه گرفت که دیگر نمیتوان بودجه عمومی دولت را از این سنخ از درآمدها خالی نمود. 4. در کنار رشد مقدار درآمدهای اختصاصی، گسترش تنوع دستگاههایی که مایلند از این نوع درآمدها بهرهمند شوند نیز حائز اهمیت است. برای مثال آخرین دستگاههایی که به خیل متقاضیان پیوسته است گمرک است. 5. دستگاههای دارای مجوز عمدتا دو دستهاند. اولا دستگاههای حاکمیتی یعنی دستگاههایی که دارای حق انحصاری فروش خدمت هستند، مثل اداره امور گذرنامه. ثانیا دستگاههای غیرحاکمیتی یعنی دستگاههایی که لزوما دارای حق انحصاری در بازار خدمت خود نیستند، مثل دانشگاهها و بیمارستانها. 6. البته لازم به ذکر است که همه درآمدهای حاصله این دستگاهها در زمره درآمدهای اختصاصی ایشان ثبت نمیشود. بنابراین در همه موارد درآمدهای اختصاصیِ دستگاهها درصدی از کل درآمدهای وی به حساب میآیند. 7. در اکثر این سنخ از درآمدها قانونگذار با اِعمال یک سیستم پاداش خاص، درصدی از "افزایش در درآمد حاصله" را در قالب درآمدهای اختصاصی به دستگاه اِعطا میکند. 8. اما از سویی درآمدهای اختصاصی عمدتا از دو محل "درآمدهای حاصل از فروش کالاها و خدمات" و "درآمدهای متفرقه" حاصل میشود. 9. حدود 90 درصد از درآمدهای اختصاصی در ذیل فصول امور دفاعی (زیرفصل دفاع 7 هزار میلیارد تومان[2] ) و امور آموزشی و فرهنگی و اجتماعی (زیرفصل آموزش 1300 میلیارد تومان و زیرفصل بهداشت و سلامت 5 هزار میلیارد تومان) طبقهبندی میشوند. 10. افزایش سهم درآمدهای اختصاصی از درآمد عمومی فرآیندی چالش برانگیز (چه در عرصههای حقوقی و شرعی و چه در عرصههای کارآیی و فنی) است. 11. مجوز تحصیل درآمدهای اختصاصی اگرچه عموما غیرموجه هستند، برای بعضی از نهادها مثل نهادهای آموزشی-پژوهشی تا حدی قابل توجیه است. 12. در میان دستگاههایی که از نگاه این نوشته دارای مجوز ناموجه هستند نهادهای حوزه بهداشت و سلامت مهمترین هستند. این نهادها به طور مستقیم با مردم در ارتباط هستند و آثار مخرب رویکردهای ایشان در حوزه تحصیل درآمدهای اختصاصی -که فارغ از نظارتهای نهادهای مسئول، مشغول تاراج هستند- بر رفاه عمومی آشکار است. 13. دادن مجوز کسب درآمدهای اختصاصی به دستگاهها در برخی موارد شبیه طنز است: سازمان امور مالیاتی طبق اهداف و اساسنامه موظف به کسب درآمدهای مالیاتی از عموم مردم است و برای رسیدن به این هدف، سالانه ردیف معین بودجهای دارد. اما قانونگذار به وی مجوز داده تا اگر از حدی بیشتر کسب کند، مطابق قاعدهای که مرضیالطرفین باشد درصدی را به خود آن سازمان اختصاص دهد. یا بعضی از نهادهای حاکمیتی مثل سازمان ثبت احوال که برای اهدافی تاسیس شدهاند و ردیف بودجهایِ مشخص دارند اما برای ارائه خدمات –عمدتا ناکارآی- خود در قالب یک بازار انحصاری قیمت تعیین میکنند. 14. البته لازم به ذکر است که مورد فوق در قالب مقولهای عمدهتر نیز قابل طرح است. دستگاههایی از جنس سازمان ثبت احوال و.. عمده مصارف خود را از طریق کسب درآمدهای عمومی (فروش خدمت) کسب میکنند. برای مثال سازمان هلال احمر یا سازمان سنجش و.. همگی عمده مصارف خود را از طریق فروش خدمات اساسی خود کسب میکنند. از این رو از منظر نکته فوق درآمدهای عمومی و اختصاصی دستگاههایی از این جنس فرق چندانی با هم ندارند. 15. لازم به ذکر است کمبود درآمدهای عمومی نمیتواند دلیل موجهی برای جواز این سنخ از درآمدها باشد. به فرض صحت توجیهات این سازمانها مبنی بر عدم کفایت مالی، تخصیص دهنده که نهاد مرکزی دولت باشد باید حداقل، درآمدهای لازم –که از فروش خدمات کسب میشود- را در چارچوب درآمدهای عمومی و نه اختصاصی تعریف کند. بگذریم که در این صورت مشکل شماره 14 همچنان به قوت خود باقی خواهد بود. 16.در نهایت چنانچه انجام وظایف اساسنامهای سازمانها با این روند رو به رشد منوط به مشوقهای مالی خارج از چارچوب شود، آینده خوبی در انتظار نظام اداری و سازمانی کشور نخواهد بود. |