منبع: | http://www.tadbirandish.persianblog.com | تاریخ انتشار: | 1390-11-30 |
نویسنده: | دکتر علی جهانخانی | مترجم: | |
چکیده: | |||
تحلیلگران اوراق بهادار براى تعیین ارزش سهام عادى از روشى که موسوم به روش تحلیل بنیادى است، استفاده مى کنند. تحلیل بنیادى داراى مراحلى به شرح زیر است: |
|||
عوامل موثر در تحلیل بنیادی از زبان دکتر علی جهانخانی تحلیلگران اوراق بهادار براى تعیین ارزش سهام عادى از روشى که موسوم به روش تحلیل بنیادى است، استفاده مى کنند. تحلیل بنیادى داراى مراحلى به شرح زیر است: ۱- تحلیل اوضاع اقتصادى کشور ۲- تحلیل صنعتى که شرکت در آن واقع شده است. ۳- تحلیل شرکت همان گونه که قبلاً اشاره شده بود، ارزش سهام بر اساس میزان سودهاى آینده و اطمینان از تحقق آنها تعیین مى گردد. با توجه به این که اوضاع اقتصادى کشور در آینده تاثیر مهمى بر میزان سودآورى شرکت ها خواهد داشت، ضرورى است که ابتدا اوضاع اقتصادى در حال حاضر و روند تغییرات آن در آینده، مورد تحلیل قرار گیرد. تحلیل اقتصادى شامل بررسى شاخص هاى مهم اقتصادى از قبیل: نرخ رشد تولید ناخالص ملى و اجزاى تشکیل دهنده آن، تورم، عرضه پول، نرخ بهره، نرخ ارز، میزان تراز پرداخت هاى کشور، نرخ بیکارى، کسر بودجه دولت و سیاست هاى پولى و مالى دولت است. هدف از این بررسى ها علاوه بر تعیین وضعیت فعلى اقتصاد، پیش بینى روند رشد فعالیت هاى اقتصادى در کشور است. مرحله دوم، تحلیل بنیادى بررسى صنعت مورد نظر است. هدف از این بررسى، تعیین موقعیت فعلى صنعت و روند رشد آینده آن است. سهامداران اصولاً براى شرکت هایى که در صنایع رو به رشد فعالیت مى کنند و سودآورى مطلوبى دارند، ارزش بیشترى قائل هستند. عوامل مطلوب صنعت در تحلیل اساسى عبارتند از : ۱-تقاضاى رو به رشد براى محصولات آن صنعت. ۲- برخوردارى از مزیت نسبى به گونه اى که محصولات مشابه خارجى نتوانند تهدید جدى براى نفوذ در بازار داخلى باشند. مزیت نسبى مى تواند ناشى از وجود مواد اولیه ارزان و فراوان در داخل کشور، وجود نیروى کار ارزان و ماهر و... باشد. ۳- محدود بودن کالاهاى جانشین براى محصولات آن صنعت، براى مثال آلومینیوم مى تواند، جانشینى براى آهن باشد بنابراین در صورت کاهش قیمت کالاى جانشین، مصرف کنندگان ممکن است آن را جانشین محصولات صنعت آهن کنند. هر چه تعداد کالاهاى قابل جانشینى محدودتر باشد، موقعیت بازار آن صنعت قوى تر خواهد بود. ۴- وابستگى کم به مواد اولیه خارجى و پایین بودن میزان ارزبرى. با توجه به نوسان پذیرى درآمدهاى ارزى کشور، صنایعى مى توانند ثبات تولید بیشترى داشته باشند که وابستگى ارزى آنها کم باشد. چنین صنایعى حتى در صورت کمبود ارز نیز قادر به ادامه فعالیت خود هستند. ۵- دخالت محدود ارگان هاى دولتى در تعیین قیمت و چگونگى توزیع محصولات صنایع. تجربه نشان داده است صنایعى که قیمت محصولات آنها را دولت تعیین مى کند، به علت عدم تغییر به موقع قیمت محصولات، غالباً با زیان روبه رو مى شوند، لذا سرمایه گذارى در چنین صنایعى با ریسک بیشترى همراه است. ۶- ثبات فروش و سودآورى صنایعى که کالاهاى مصرفى تولید مى کنند، اصولاً بیشتر از صنایعى است که کالاهاى واسطه اى و سرمایه اى تولید مى کنند. لذا ریسک سرمایه گذارى در سهام شرکت هاى تولیدکننده کالاهاى مصرفى کمتر از سهام شرکت هاى تولیدکننده کالاهاى واسطه اى و سرمایه اى است. ۷- استراتژیک بودن محصولات صنعت. بعضى از صنایع، محصولاتى تولید مى کنند که دولت براى آنها اولویت بیشترى قائل است، بنابراین تداوم تولید این محصولات مورد حمایت دولت قرار مى گیرد. چنین حمایتى باعث مى شود که حتى در وضعیت کمبود ارز، این صنایع امکانات لازم را به دست آورند و به تولید خود ادامه دهند. • مرحله سوم تحلیل شرکت تحلیلگر پس از انتخاب صنعت مناسب باید شرکتى را از میان شرکت هاى موجود در آن صنعت انتخاب کند. عواملى که در انتخاب شرکت مورد توجه قرار مى گیرند، عبارتند از: ۱- موقعیت رقابتى شرکت: در هر صنعتى ممکن است ده ها شرکت وجود داشته باشد، اما تنها یک یا چند شرکت عمده هستند که بخش عمده بازار را در دست دارند. بررسى موقعیت رقابتى هر شرکت شامل میزان فروش، رشد و ثبات فروش و سهم بازار آن شرکت مى شود، مقدار فروش شرکت در مقایسه با سایر شرکت ها، میزان رهبرى آن را نشان مى دهد. ۲- کیفیت مدیریت شرکت: موفقیت هر شرکت مرهون کیفیت مدیریت آن است. مدیریت، محصولات جدید به وجود مى آورد، بازارهاى جدید مى آفریند، طرح هاى سودآور را اجرا مى کند و سرانجام، شرکت را در رقابت براى بقا رهبرى مى کند. هر چند مدیریت از اهمیت زیادى برخوردار است، تعیین کیفیت آن کار آسانى نیست. براى تشخیص توانایى مدیریت معمولاً از دو نوع اطلاعات استفاده مى کنیم: نوع اول: اطلاعاتى است که به خصوصیات و ویژگى هاى فردى ارتباط دارد مانند میزان تحصیلات، تجربه، موفقیت هاى قبلى پشتکار و علاقه مندى. نوع دوم: اطلاعاتى است که چگونگى اعمال مدیریت را در طول زمان ارزیابى مى کند. این بررسى شامل موارد زیر است: الف) وجود برنامه ریزى استراتژیک در فعالیت هاى سازمان ب) توانایى حفظ موقعیت رقابتى شرکت (روند رشد فروش شرکت) ج) توانایى توسعه شرکت و بهبود موقعیت رقابتى آن د) توانایى حفظ حاشیه سود ه) توانایى بهبود و کارآیى عملیات و) توانایى تامین مالى ز) توانایى ما با کارمندان و اتحادیه هاى کارگرى ح) توانایى به کارگیرى روش هاى جدید ۳- تحلیل کارآیى عملیات: کارآیى عملیات شرکت، یکى از عوامل اساسى در سوددهى شرکت است. کارآیى بر اساس معیارهایى همچون: درصد استفاده از ظرفیت تولیدى، تولید سرانه، فروش سرانه، سد سرانه، نسبت فروش به حجم دارایى ها، سنجیده مى شود. این تحلیل باید هم به صورت روند زمانى انجام شود و هم به صورت مقایسه با سایر شرکت هاى مشابه. ۴- تحلیل بدهى هاى جارى و بلندمدت: هدف از این تحلیل، بررسى توانایى مالى شرکت در پرداخت به موقع بدهى هاى سررسید شده آن است. در این تحلیل باید نسبت هاى نقدینگى از جمله نسبت جارى، نسبت سریع و نسبت هاى بافت مالى از جمله نسبت کل بدهى به کل دارایى، نسبت حقوق صاحبان سهام به کل دارایى ها، نسبت پوشش هزینه بهره، مورد بررسى قرار گیرند. ۵- تحلیل سود آورى: هدف از این تحلیل بررسى روند سودآورى شرکت در طول زمان است. در این تحلیل نسبت هاى حاشیه سود، نرخ بازده سرمایه گذارى، نرخ بازده حقوق صاحبان سهام، نسبت سود نقدى به قیمت هر سهم، نسبت درآمد هر سهم به قیمت آن بررسى مى شود. http://www.tadbirandish.persianblog.com/ |