سال 2003 بیل سوان، استاد روانشناسی دانشگاه تگزاس در شهر آستین تصمیم گرفت پی ببرد که چگونه تنوع و گوناگونی کارمندان در گروه‌های کاری می‌تواند روی عملکرد کلی گروه تاثیر بگذارد. سوان و همکارانش برای بررسی این موضوع 400 دانشجوی رشته MBA را انتخاب کردند و آنها را به گروهای 4 تا 6 نفره با پیشینه‌های گوناگون تقسیم کردند. درطول دوره نیمسال اول، دانشجویان می‌بایست در این گروه‌ها با یکدیگر کار می‌کردند و در پایان نیمسال، عملکرد آنها اندازه‌گیری می‌شد.
تئوری مورد نظر بیان می‌داشت که افراد با پیشینه‌های متفاوت از قبیل، نژاد، سن، جنسیت یا جغرافیا ممکن است از بسیاری از جهات با مشکل مواجه شوندو اگرآنهامجموعه کاملی از دانش و تجربه را دارا باشند، نتیجه نهایی بهتری را دربر خواهد داشت. این نظریه همچنین ادعا می‌کند که به منظور غلبه بر تفاوت‌های موجود در پیشینه افراد، کارمندان باید کمتر بر هویت شخصی خود تأکید ورزند تا بتوانند خود را با اهداف گروه همسو کنند.
سوان متوجه شد که این نظریه تنها تا حدی درست است. بر اساس اظهارات سوان، گروه‌هایی که اعضای آن هویت و ویژگی‌های شخصی شان را آشکار می‌کردند نسبت به گروه‌هایی که اعضای آن شخصیت و خصوصیات خود را بروز نمی‌دادند، بسیار موفق‌تر عمل می‌کردند. در اصل، سوان متوجه شد که تنها زمانی تنوع، نوآوری را تقویت می‌کند که همراه آن باشد.
سوان اظهار کرد: «تحقیق ما نشان می‌دهد که آشکار کردن هویت و ویژگی‌های شخصی در گروه‌ها ظاهرا تاثیرات مفیدی دارد، زیرا کسانی که خود را ابراز می‌کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که احساس کنند دیگران آنها را می‌شناسند و درک می‌کنند، چرا که آنها در واقع بهتر شناخته و درک می‌شوند. احساس شناخته شدن باعث می‌شود افراد بتوانند به راحتی اظهار نظر کنند و این شرایط می‌تواند راه‌حل‌های خلاقانه تری را برای برطرف کردن مشکلات گروه فراهم آورد.»
بسیاری از شرکت‌ها می‌دانند که تنوع یکی از ارکان ضروری کسب و کار است، اما تنوع چیزی بیشتر از افزایش تعداد نمایندگی‌ها است. تحقیقات نشان می‌دهد که گروه‌های کاری متنوع، نوآوری را تقویت می‌کنند، بنابراین شرکت‌ها چگونه می‌توانند فرهنگی را پایه ریزی کنند که کارمندان احساس ارزشمندی کنند و مطمئن باشند که نظراتشان شنیده می‌شود؟ در اینجا، کارشناسان نشان می‌دهند که چگونه تنوع در درون یک شرکت می‌تواند به عنوان یک مزیت استراتژیک استفاده شود و نوآوری برتر، محصولات بهتر و در نهایت شرکت بهتری را به وجود آورد.
ترویج تنوع در محیط کار: فرهنگی که پذیرای تنوع و گوناگونی است.
بر اساس گفته‌های سیما لیبرمن، نویسنده و مشاور در زمینه تنوع در برکلی کالیفرنیا، قبل از آنکه سازمان بخواهد از مزیت محیط کار متنوع برخوردار باشد باید زیرساخت‌هایی فراهم شود که نه تنها از تنوع و گوناگونی حمایت کند، بلکه برای آن ارزش قائل شود.
فرهنگ حاکم برشرکت باید محیطی را فراهم کند که در آن تمام کارمندان احساس راحتی و ارزشمندی کنند و تشویق به ارائه نظرات خود شوند. وی گفت «شما نمی‌توانید تنها به آموزش تنوع بپردازید و نمی‌توانید فقط یک نفر را آموزش دهید. شما باید فرهنگ واحد و کاملی داشته باشید که قسمتی از ساختار و بدنه سازمان شما شود.»
با راه اندازی سازمانی که دارای تنوع در میان کارمندان است، فرصت‌هایی برای افراد فراهم می‌شود که بتوانند به شیوه‌ای معنادار در درون سازمان با یکدیگر تعامل داشته باشند. برای پروراندن و گسترش تنوع، می‌توان از یک نیروی کمکی نیز استفاده کرد. به عنوان نمونه، شرکت‌های بزرگی مثل کوکا کولا، گروه‌های مشابه و نزدیک به هم را برپا کردند که این گروه‌ها متشکل از تیم‌های میان سازمانی با اعضایی دارای پیشینه اجتماعی مشابه هستند. کارشناسان بر این باورند تشکیل چنین گروه‌هایی ممکن است به دلایل زیادی برای سازمان شما مفید باشد.
اول آنکه، چنین گروه‌هایی می‌تواند به کارمندان جدید، فرهنگ سازمانی را آموزش دهد و به آنها یاد دهد که چگونه در شرکت موفق باشند. دومین مزیت این است که این گروه‌ها به کارمندان راه‌هایی را نشان می‌دهد که روابط خود را گسترش دهند و با اعضای گروه‌های دیگر سازمان مرتبط شوند. از همه مهم‌تر آنکه این گرو‌ها می‌توانند به عنوان منابعی برای نیازهای بازاریابی شرکت‌تان استفاده شوند. با برپایی گروه‌های کوچک متمرکز، این گروه‌های مجاور می‌توانند اثربخشی فعالیت بازاریابی را بسنجند. لیبرمن گفت: «شما همیشه قادر هستید با کمک گرفتن از دانش و معلومات آنها، فعالیت بازاریابی خود را طراحی کنید.»
داشتن نیروی کار متنوع با فرهنگ قوی فردگرایی نه تنها اثرات عمیقی روی روابط داخلی کارمندان می‌گذارد، بلکه می‌تواند در به دست آوردن مشتریان جدید نیز کمک کند. استفان ریوز، مدیرعامل شرکت‌های Montage که شرکتی در زمینه مشاوره تنوع در فیلادلفیا می‌باشد، گفت: «تنوع و گوناگونی امکان دسترسی بیشتری را به شما می‌دهد؛ زیرا در واقع محیطی را ایجاد می‌کنید که مشتریانتان عوامل و عناصر متفاوتی را در سازمان می‌بینند و شما قادرید بهتر به آنها کمک کنید.»
بر اساس گفته‌های لیبرمن، این مثل یک موج مثبت یا احساسی است که به کارمندان کمک می‌کند از بودن در آنجا لذت ببرند. او گفت «گویی که این یک باشگاه اختصاصی است که همه می‌خواهند در آن عضو باشند. کارمندان این احساس را به مشتریان منتقل می‌کنند و آنان را به سوی خود جذب می‌کنند.»
منبع: Inc.com