منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-08-14 |
نویسنده: | راج کومار | مترجم: | سیمین راد |
چکیده: | |||
محبوبیت بنگاه اجتماعی، کسب و کار با ماموریتی اجتماعی، در حال نوسان است. دورههای ام.بی.ای درباره موضوع مزبور با تقاضاهای بیش از اندازه مواجه میشوند و تعداد بنگاههای اجتماعی در سرتاسر جهان در حال افزایش است. |
|||
کارآفرینی اجتماعی بنگاه اجتماعی: به یک شبکه نیاز دارد اما هنوز دشوار بتوان کسب و کاری موفقیتآمیز را آغاز کرد؛ بنیانگذاشتن بنگاهی اجتماعی که باید در مرکز تجاری به رقابت بپردازد و ایجاد تاثیری اجتماعی کند، کار دشوارتری است. به همین دلیل است که بنگاههای اجتماعی اندکی به مقیاس مالی قابل توجهی دست یافتهاند: دههها پس از بر پا شدن نخستین بنگاههای اجتماعی، اکنون بنگاههای اندکی هستندکه درآمد بیش از 1 میلیارد دلار در سال داشته باشند. برای مثال، بر حسب درآمد سالیانه، آمول دایری در هند درآمدی بیش از 1 میلیارد دلار، براک در بنگلادش درآمدی بیش از 200 میلیون دلار و بانک گرامین، باز هم در بنگلادش، درآمدی کمتر از 100 میلیون دلار داشتهاند. شاید بنگاههای اجتماعی اندک دیگری هم در این دسته باشند، اما بهطور مشخص بنگاههای زیادی وجود ندارند. بنا بر مقایسه، فقط در هند 124 کسب و کار سنتی سود-ده که بیش از 1 میلیارد دلار درآمد در سال داشته باشد، وجود دارند. دو واقعیت مهم درباره بنگاههای اجتماعی وجود دارند که باید از همان آغاز تصدیق کرد. با مدنظر قرار دادن این واقعیات میتوان به سمت هرچه موثرتر کردن بنگاههای اجتماعی گام برداشت. مدل تجاری بنگاههای اجتماعی کم بازده است واقعیت اول اینکه، بنگاههای اجتماعی در معرض زیاندهی در کسب و کار قرار دارند. هسته اصلی واقعیت اول به این خاطر است که تاثیر اجتماعیای که این بنگاهها به دنبالش هستند هزینهبر است. در پارهای موارد، ممکن است این امر بهاین دلیل باشد که بنگاههای اجتماعی نه سودمندترین، بل دشوارترین بازارهایی را که قرار است در آن کار کنند، برمیگزینند. و اگر راهی برای بازگرداندن سود بیابند، شغلهای سنتی از راه میرسند و همه را به جیب خودشان میریزند. برای مثال، یک کارآفرین اجتماعی ممکن است با برآوردن احتیاجهای یک بازار دشوار شروع به کار کند؛ همچون فقرای روستایی که کسب و کارهای کلان آن را بهکلی نادیده گرفته اند. در ابتدا، بنگاه اجتماعی میتوانست بهترین و کمهزینهترین راه حل برای مشتریانش در بازار مزبور را فراهم آورد، آن هم احتمالا با سرمایه «عرق ریزی و زحمت افراد» (و نه سرمایه مالی چندانی). اما درست وقتی تجارت رشد میکند و الگوی مورد بحث به اثبات میرسد، هزینههای ورود به بازار کاهش مییابد و رقابت آغاز میشود. به این ترتیب، بسیاری از این رقابتکنندگان بهتر میتوانند بودجهشان را افزایش دهند. یک نمونه مناسب صنعت خردهمالی است. در دشوارترین بازارها، معمولا ابتدا این بنگاههای اجتماعی هستند که راه کسب و کار را باز میکنند و وقتی بازارها بیش از پیش توسعه مییابند، بانکهای تجاری نیز بهتدریج مسلط میشوند. به علاوه، ممکن است رقیبهای جدید نیاز یکسانی برای رفع احتیاج یک کالای اجتماعی احساس نکنند. یک بنگاه اجتماعی ممکن است کسی را از بین جمعیتهای زیاندیده استخدام کند یا محصولات غیرآلایشی تولید کند. اما ممکن است چنین ابتکار عملهایی که پشتیبان ماموریتی اجتماعی هستند، به هزینههای بالاتر منجر شوند و بنگاه اجتماعی را در معرض زیان مالی قرار دهند. بنگاههای اجتماعی به صورت غیرمستقیم نیز اثرگذارند واقعیت دوم اینکه، دشوار بتوان به خودی خود تاثیری اجتماعی داشت. غالب تاثیر اجتماعیای که بنگاهها به دست میآورند، نتیجه اثرگذاری بر دیگر بنگاهها است تا مسیر آنها را پی بگیرند. وقتی بنگاهی اجتماعی نشان میدهد که یک محصول میتواند برای مثال با استفاده از سیاستهای کسبوکار عادلانه یا با تاثیر محیطی کمتری تولید شود، آنگاه کسب و کارها و مشتریها را به سمتی سوق میدهد که در مراکز تجاری توقع استانداردهای جدیدی داشته باشند. صنایع اغذیه آلی، ابزار آرایشی و صنایع مبتنی بر انرژی قابل تجدید همگی نمونههایی از مواردی هستند که پیشگامان بنگاههای اجتماعی در آن توانستند کسبوکارهای بزرگ را به سوی کسب استانداردهای اجتماعی و محیطی جدید سوق دهند. تشکیل شبکه جهت افزایش حوزه اثرگذاری نتیجه این دو فاکتور ــ یعنی زیان تطبیقی بنگاههای اجتماعی در مقابل کسبوکارها و این واقعیت که تاثیر اجتماعی بیشتر از خلال اثرگذاری بر دیگر بنگاهها حاصل میشود و نه از رهگذر عمل مستقیم ــ نشان میدهد که خود بنگاههای اجتماعی احتمالا، در معنای مالی کلمه، بهطور نسبی کوچک میمانند. حتی تجارتیترین بنگاههای اجتماعی نیز قرار گرفتن در میان 500 شرکت برتر مجله فورچون را مشکل و حتی غیرضروری میبینند. با فرض واقعیتهای طرحشده، بنگاههای اجتماعی به چه نحوی میتوانند تاثیرشان را به حداکثر برساند بدون آنکه نیاز باشد به مقیاسی مالی دست یابند که میتواند آنها را به بازیگرهای اصلی در کل بخشهای اقتصاد بدل کند؟ پاسخ به این پرسش در شبکهها نهفته است. جایی که ممکن است یک بنگاه اجتماعی در محدوده تاثیرگذاریاش محدود شود، شبکهای از بنگاههای اجتماعی میتوانند فرصتهایی را برای صرفه به مقیاس مناسب و تاثیر چشمگیر ایجاد کنند. آن بنگاههای اجتماعی که اغلب روی دشوارترین بازارها تمرکز میکنند، میتوانند در راستای به اشتراک گذاشتن فنآوری از شبکهها استفاده کنند، تا بهطور مشترک کالاها و خدماتی را برآورده کنند که منجر به استانداردهای اجتماعی بالاتر و بادوامتری میشود. پس شبکهها به بنگاههای اجتماعی و فردی یاری میرسانند تا در برابر کسب و کارهای بزرگتری به رقابت بپردازند که ساختارهای کمهزینهتری دارند. بنگاههای اجتماعی همچنین میتوانند از شبکهها استفاده کنند تا به مشتریان خویش آموزش دهند و استانداردهای بازار را تنظیم کنند. گروههای بزرگ اقتصادی میتوانند با استفاده از شبکهها با یکدیگر کار کنند و درباره تفاوتهای بین محصولاتشان (مثلا ارزانتر بودن کالاهایشان) با دیگر محصولات عرضهشده توسط دیگر بنگاهها به مصرفکنندگان خویش آگاهی برسانند. در نهایت، شبکهها میتوانند بر قواعد و سیاستهای مالیاتی اثر بگذارند؛ چرا که قدرت لابی کردن با نهادهای دولتی را دارند. بنگاههای اجتماعی باید از خلال شبکه با همدیگر همکاری و کار کنند، البته اگر امیدوار هستند که میتوانند مورد حمایت دولت قرار بگیرند تا از آنها همچون گروهی مجزا از بنگاههای سنتی پشتیبانی کند. برخی از این شبکهها نوظهور و توسعهنیافته هستند و برخی دیگر بسیار بیشتر رشد و توسعه یافتهاند. در نتیجه، آنهایی که میخواهند تاثیری اجتماعی داشته باشند باید علاوه بر کارآفرینیهای اجتماعی و فردی، بر همین شبکههای پایدار و مقاوم تمرکز کنند |