منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-27 |
نویسنده: | امیررضا خسروشاهی | مترجم: | |
چکیده: | |||
چه لزومی برای زدودن صفرها برای چاپ اسکناسهای بزرگتر وجود دارد؟ آیا امکان چاپ اسکناسهای ۵۰ و ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومانی وجود ندارد و اگر ندارد به چه دلیل؟ آیا واقعا چاپ این اسکناسهای بزرگتر با واحد فعلی پول پرهزینهتر از متحول کردن بنیادی سیستم واحد پول ملی است؟ |
|||
زدودن چند صفر از پول ملی و لزوم ارائه گزارش تحلیل هزینه فایده مدتی است که موضوع زدودن چندین صفر از پول ملی به شکلی جدی مطرح شده و مورد توجه رسانهها و افکار عمومی قرار گرفته است. استدلالهای گوناگونی به سود یا به زیان این طرح از سوی موافقان و مخالفان آن مطرح میشود؛ اما به نظر میرسد آنچه که جایش در این میان خالی است، یک گزارش کارشناسی تحلیل هزینه فایده از سوی طراحان این طرح است؛ چرا که نمیتوان برای توجیه اجرای طرحی بزرگ با چنین ابعادی تنها به مطرح کردن گزارههایی کلی از فواید آن بسنده کرد، بدون مشخص کردن آنکه منافع ملی حاصل از آن دقیقا چقدر است و از طرف دیگر اجرای آن چه هزینههایی در پی دارد. از جمله مواردی که در دفاع از این طرح مطرح میشود میتوان تسهیل محاسبات مالی، ممکن شدن انتشار اسکناسهای بزرگتر، افزایش قدرت پول ملی، مهار تورم، افزایش میل به پسانداز یا کنترل تقاضا را نام برد. اما انتظار بر این است که هنگام طرح این موارد به طور دقیق مشخص شود که این آثار با چه مکانیزمی و به چه میزان موثرند. به عنوان مثال باید مشخص کرد که منظور از افزایش ارزش پول ملی چیست و چه تاثیری حقیقی در اقتصاد دارد. آیا کوچک بودن ریال در برابر واحدهای پولی سایر کشورها به اقتصاد کشور لطمهای زده است که با حذف ۴ صفر از ریال و برابری تقریبی ارزش دلار و ریال بهبودی حقیقی در اقتصاد کشور ایجاد شود؟ یا آیا این افزایش ارزش غرور ملی را به دنبال دارد؟ آیا این غرور چیزی جز توهم ناشی از ناتوانی در فهم مناسبات اقتصادی جهان نیست؟ در مورد تاثیر این طرح بر کاهش تورم نیز به همین شکل. مشخص نیست که تغییر اسمی واحد پول چگونه میتواند باعث کاهش سرعت افزایش قیمتها (تورم) گردد و کسی که چنین ادعایی دارد باید مشخص کند که مکانیزم این اثر چیست و نمونههایی نشان دهد که کشورها برای مهار تورم اقدام به حذف صفر کرده و موفق بودهاند. اینکه تغییر واحد پول ملی به افزایش میل به پسانداز منجر میشود (آن طور که رییس شورای عالی هماهنگی مدیران عامل بانکهای دولتی بیان کرده است) نیز ادعایی است که باید مبانی نظری و تجربی آن تبیین شود و دقیقا توضیح داده شود که چگونه با تغییر واحد، آحاد اقتصادی از لحاظ «روانی» به پسانداز بیشتر مایل میشوند. آیا فریب تغییر واحد را میخورند؟ و این فریب چگونه و تا چه اندازه عمل میکند؟ یا اساسا منظور از «کنترل تقاضا» چیست و تقاضا چرا باید کنترل شود و تغییر واحد پول چگونه به این کنترل تقاضا منتهی میشود؟ سادهتر شدن محاسبات مالی و ممکن شدن چاپ اسکناسهای بزرگتر، در مقایسه با موارد قبلی، توجیهات قویتری به نظر میرسند؛ اما همچنان جای پرسشهای بسیاری را باقی میگذارند. درست است که زدودن صفرها انجام محاسبات را سادهتر میسازد؛ اما در شرایطی که عملیات حسابداری و صندوقداری عمدتا توسط رایانه انجام میگیرد واقعا کاهش صفرها به چه میزان کار محاسبات را ساده میکند؟ گاهی حتی استدلالهایی مانند کاهش حجم حافظه مورد نیاز برای ذخیره ارقام مالی مطرح میشود که هر کارشناس رایانهای میتواند شهادت دهد که حجم مورد نیاز برای ذخیره ارقام متناسب با صفرهای آنها نیست و حتی اگر چنین مشکلی وجود داشته باشد راهحلهای فنی بسیار هوشمندانهتر و سادهتری برای آن موجود است و هیچ کشوری برای حل چنین مشکلی دست به تغییر واحد پول خود نزده است! یا چه لزومی برای زدودن صفر برای چاپ اسکناسهای بزرگتر وجود دارد؟ آیا امکان چاپ اسکناسهای ۵۰ و ۱۰۰ یا ۲۰۰ هزار تومانی وجود ندارد و اگر ندارد به چه دلیل؟ آیا واقعا چاپ این اسکناسهای بزرگتر با واحد فعلی پول پرهزینهتر از متحول کردن بنیادی سیستم واحد پول ملی است؟ گاهی به نظر میرسد که متولیان سیاست پولی از چاپ اسکناسهای بزرگ واهمه دارند و این اقدام را برای آبروی اقتصاد کشور مناسب نمیبینند. اما توضیح داده نمیشود که مبنای این ترس و پرهیز چیست. کاهش دائمی ارزش پول کشور ما که ناشی از تورم بالا است واقعیتی است که نمیتوان آن را کتمان و از مردم پنهان کرد. این طور نیست که اگر واحد پول تغییر داده شود و سپس اسکناسهای بزرگتر چاپ شود مردم متوجه این موضوع نشوند. اگر سیاستگذاران پولی واقعا به دنبال حل مشکل افت ارزش پول هستند باید در سیاستهای پولی تورمی خود تجدیدنظر نمایند، نه اینکه با تغییر واحد پول سعی کنند این مشکل را پنهان کنند. از طرف دیگر باید هزینههای این تحول اساسی را نیز در نظر گرفت. هزینههایی همچون طراحی و ضرب سکهها و اسکناسهای جدید و جمعآوری سکهها و اسکناسهای قدیمی، که فرآیندی چندساله و بسیار پرهزینه است، روزآمدسازی همه نرمافزارهای مالی نصب شده در بانکها، فروشگاهها و شرکتها، الخ برای سازگاری با واحد پول جدید که هزینههای آن نه تنها بر دولت بلکه بر بخش خصوصی نیز تحمیل میگردد، هزینههای حقوقی احتمالی مربوط به اعمال و اصلاح قراردادهای بسته شده در گذشته با واحد پول قدیمی، و احتمالا بسیاری هزینههای ریز و درشت پنهان دیگر که در نگاه اول شاید به چشم نیایند. خلاصه مطلب آنکه این توقعی منطقی از پیشنهاددهندگان طرح است که با ارائه گزارشی تفصیلی از هزینهها و فایدههای پیشبینی شده طرح حذف 4 صفر از پول ملی، افکار عمومی را قانع سازند که اجرای این طرح در شرایط فعلی اقتصاد ایران به صرفه و تضمینکننده منافع ملی است. یعنی انتظار میرود که ارقامی را به عنوان منافع و هزینههای این طرح به همراه روش محاسبه آنها به صورت شفاف اعلام کنند و اقدام خود را بر آن اساس توجیه کنند. اگر ادعا میشود که این طرح یک طرح ملی است پس باید توضیحات کافی برای قانع کردن مردم نیز ارائه گردد و حتی این موضوع به بحث و مناظره گذاشته شود، درغیر این صورت چه بسا دستاورد این طرح تنها هزینههایی گزاف و فایدههایی نه چندان قابل توجه برای اقتصاد کشور باشد. *دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه نورث وسترن [email protected] منبع: رستاک |