منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-23 |
نویسنده: | مترجم: | رویا مرسلی | |
چکیده: | |||
شاید شما در زمینه مدیریت صاحب سبک باشید. اما آیااین سبک همان طور که میخواستید هست؟این سوال بی اهمیتی نیست. یک سبک مدیریت، هویت و وجه تمایز شما را میرساند و متضمن ارزشهایی است که توسط شما ارائه شده است. |
|||
ایجاد سبک مدیریت در پنج قدم اگر برای سمتی که در آن هستید، یا سمتی که میخواهید داشته باشید سبک مدیریت نادرستی داشته باشید، کار شما نمیتواند تاثیر لازم را داشته باشد. داشتن یک سبک رهبری، به شخص اجازه میدهد تا تمام کارهای بزرگ و موثری را انجام دهد، که برای مدیریت لازم است و بتواند در میان کارکنان به خوبی درک شود که همین موضوع باعث میشود یک مدیر به خلق حداکثر ارزشهایی که در توانش هست بپردازد. به علاوه، انتخاب یک سبک مدیریت به شما کمک میکند تا بتوانید به خوبی تمرکز نمایید. اگر دقیقا مشخص کنید که میخواهید با چه ویژگی شناخته شوید، آسانتر میتوانید کارها و پروژههایی را که در سبک شخصی شما تعریف نشده کنار بگذارید و در عوض بر فعالیتهایی متمرکز شوید که با تصویر شما در سازمان هماهنگ است. بااین وصف چگونه میتوان یک سبک مدیریت ایجاد کرد؟ من و همکار نویسنده ام دیو اولریش، پنج مرحله را در باباین موضوع ارائه میدهیم. 1- قصد دارید طی سال آینده به چه نتایجی دست یابید؟ اولین کاری که باید انجام دهید این است که از خود بپرسید «طی 12 ماه آینده، نتایج مهمی که میخواهم در محل کار ارائه دهم، چیست؟» منافع چهار گروه زیر را مد نظر داشته باشید: • مشتریان • سرمایهگذاران • کارمندان • سازمان زمانی من و دیو با یکی از مدیران اجرایی بسیار با استعداد و زحمتکش که او را دراینجا تریشیا مینامیم کار میکردیم. کارآیی بسیار قابل توجه و موفقیتهای او در نقشهای مختلفی که در سازمانایفا میکرد (او مسوول حسابرسی، مهندس فرآیندها و مدیر خدمات مشتریان بود) باعث شد که او به سمت مدیر عاملی ارتقا یابد که بهاین ترتیب، مسوولیت بزرگترین و مهم ترین کارهای شرکت بر عهده او قرار میگرفت. از آنجا کهاین اولین سمت بزرگ او در زمینه رهبری بود و لازم بود که با مجموعهای از انتظارات پیچیده در سازمان روبهرو شود، به خوبی میدانست که برای هدایت دیگران نیاز به تفکر و کنکاش بیشتری دارد. خلاصه، او میدانست که نیاز به یک سبک رهبری جدید دارد و از ما خواست تا دراین رابطه به او کمک کنیم. ما از تریشیا خواستیم تا کارش را با تمرکز بر انتظارات مشتریانی شروع کند که به آنها خدمات ارائه میشد و بر موضوعاتی که نقاط قوت او تلقی میشد و کارمندان از آن آگاه بودند متمرکز نشود. درایجاد سبک مدیریت، فقط نتایج مهم هستند. با وجوداینکه نشان دادن استعدادهای ذاتی بخش مهمیاز تعیین سبک مدیریت محسوب میشود، اما روشن کردن انتظاراتی که از شما وجود دارد باید نقطه شروع کار باشد. 2- میخواهید با چه ویژگیهایی شناخته شوید؟ تریشیا میدانست که تصور عموم از او یک فرد فنی و سختکوش، اما در عین حال سرد و غیرصمیمی است. او میدانست کهاین ویژگیها جزئی از سبک مدیریت او محسوب میشود، اما او نیاز به داشتن تصویر واضحتری از ویژگیهای یک مدیرعامل داشت. بااین فکر، تریشیا تصمیم گرفت شش معیار را برگزیند که بین ویژگیهای طبیعی او و آنهایی که برای سمت جدیدش خطر آفرین بود، تعادلایجاد کند. سپس شش معیاری که انتخاب کرده بود را با رییسش، دوستانش و برخی از کارمندان بسیار معتمدش در میان گذاشت. او به سادگی از آنها میپرسید «آیااینها همان ویژگیهایی هستند که یک شخص به عنوان مدیرعامل باید از خود نشان دهد؟» پاسخهای آنها به او کمک کرد تا آنقدر لیست خود را بازنگری کند تااینکه در نهایت به ویژگیهای زیر دست یافت: • دارای حس همکاری • اندیشمند • مستقل • خلاق • نتیجه گرا • استراتژیست 3- هویت خود را تعریف کنید گام بعدی، ترکیب کردناین شش کلمه به سه عبارت دو کلمهای است که نشانگر هویت مطلوب شما باشد. این کار باعث میشود که تعریف عمیقتر و منسجمتری از خودایجاد کنید: موضوع فقطاین نیست که میخواهید با چه ویژگی شناخته شوید، بلکه مهم این است که چه کارهایی باید انجام دهید تا به آنجا برسید. به عنوان مثال، حرکت آرام، با حرکت خستگیناپذیر تفاوت دارد. وقتی سعی میکنید این شش ویژگی را با هم ترکیب کنید سبک رهبری شما متبلور میشود. تریشیا این شش شاخص را به صورت زیر با هم ترکیب کرد: • خلاق بودن با حفظ استقلال • داشتن حس همکاری با دیگران به صورت اندیشمندانه • نتیجه گرا بودن به صورت استراتژیک تریشیا این نتیجه را در ارتباط با چند نفر از همکارانش امتحان نمود و آنچه دریافتاین بود که (خلاق بودن با حفظ استقلال و نتیجه گرا بودن به طور استراتژیک) به همراه آنچه او میتوانست توسط کوشش سازمان یافته یعنی (همکاری با دیگران به صورت حساب شده و اندیشمندانه) انجام دهد، همان سبک مدیریت او را تشکیل خواهد داد. تریشیا خوشحال بود که بااین کار هم توانست بفهمد در حال حاضر چگونه رهبری است و هم اینکه میخواهد در آینده چه ویژگی مدیریتی داشته باشد. 4- عبارت سبک مدیریت خود را بسازید سپس آن را امتحان کنید. دراین گام، یک عبارت سبک مدیریت بسازید و دو قسمت آن را با عبارت «برای اینکه» به هم ربط دهید. یعنی عبارت زیر را پر کنید: من میخواهم با ویژگیهای ... شناخته شوم برای آنکه بتوانم ... را ارائه نمایم. عبارت سبک مدیریت تریشیا چنین بود: «من میخواهم با ویژگیهای خلاق بودن با حفظ استقلال و نتیجهگرا بودن به طور استراتژیک شناخته شوم برای آنکه بتوانم سودآوری قابل توجهی برای شرکت ارائه نمایم.» پس از آنکه عبارت سبک مدیریت خود را تهیه نمودید، سه سوال زیر را از خود بپرسید و بررسی کنید آیا عبارت شما نیاز به تجدید نظر دارد: • آیا هویت این سبک میتواند به بهترین وجه تشریح کند من چه کسی هستم و چه کاری میتوانم انجام دهم؟ • آیا هویت این سبک همان چیزی است که از نظر سازمانی و از دید سهامداران ارزش ایجاد میکند؟ • با نشان دادن این سبک از خود، چه خطراتی را میپذیرم؟ آیا میتوانم با این سبک زندگی کنم؟ پس از این تمرین، تریشیا خوشحال بود که به سبک مدیریت خاص خودش دست یافته که متناسب با نقش او در سازمان و تحقق اهداف سازمان است. 5- به هویت سبک خود واقعیت ببخشید. برای اطمینان از اینکه سبک مدیریت که با آن شناخته میشوید در فعالیتهای روزانه شما نیز نمود دارد، این موضوع را با افراد نزدیک به خود چک کنید. آیا آنها نیز شما را همانطور میبینند که شما میخواهید آن گونه باشید؟ اگر میگویید انعطاف پذیر و در دسترس هستید، آیا نظر بقیه هم همین است؟ بعد از آنکه تریشیا سبک مدیریت خود را مشخص کرد، آن را با بقیه در میان گذاشت؛ او به بقیه گفت که به عنوان مدیر سعی در تکامل خود دارد و از آنها خواست به او به خصوص درباره تلاشهایش برای بهبود حس همکاری با دیگران فیدبک بدهند. تریشیا معتقد است تمرین ساختن سبک مدیریت و داشتن انضباط روزمره جهت تحقق آن، باعث شد که او بر مهم ترین چالشهای نقش جدید خود در سمت فعلی متمرکز باقی بماند. برای اطمینان از اینکه سبک مدیریت شما ایستا نیست، باید همواره در جهت تکامل آن در پاسخ به انتظارات مختلفی که در زمانهای گوناگون در زندگی حرفهایتان با آن مواجه هستید تلاش کنید. در محیطهای کاری شاهد بودهایم که رهبرانی که خود آگاهی داشته اند و در جهت تکامل سبک مدیریت شان گام برداشته اند، بیشتر احتمال داشته که موفقیت درازمدت کسب نمایند و از زندگی کاری خود لذت بیشتری ببرند. منبع: HBR |