منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-23 |
نویسنده: | پاتریک فرنچ | مترجم: | سعید شجاعی |
چکیده: | |||
هند جزو کدام دسته کشورها قرار میگیرد، کشوری که در آن واحد به طرز شگفتانگیزی ثروتمند و به طرز ناامیدکنندهای فقیر و بیچاره است؟ |
|||
طبقه متوسط هند قدرتمندتر میشود هم ثروتمند و هم فقیر در ماه مه دولت هند اعلام کرد که 5 میلیارد دلار برای کمک به کشورهای آفریقایی اختصاص خواهد داد و هدف از این کار را کمک به این کشورها در دستیابی به اهداف توسعهای خود بیان کرد. مانموهان سینگ گفت: «ما راهحل تمام مشکلات را در اختیار نداریم، اما برخی تجارب در زمینه ملتسازی (Nation-building) داریم که خوشحال میشویم در اختیار کشورهای دیگر قرار دهیم.» در این میان باید به بریتانیا حق بدهیم که از این دست و دل بازی سینگ دلخور باشد. این کشور در حال حاضر سالانه بیش از 450 میلیون دلار کمک به هند اعطا میکند و طبق برنامه قرار است حداقل تا چند سال آینده این کمکها ادامه داشته باشد. اقتصاد بریتانیا گرفتار رکودهای پیدرپی شده در حالی که رشد تولید ناخالص داخلی هند بیش از 8 درصد در سال است. همه اینها باعث شده انگلیس در موقعیت بسیار عجیبی قرار بگیرد. این کشور مجبور است برای اعطای کمک به دومین اقتصاد آسیا از نظر میزان رشد اقدام به فروش اوراق قرضه کند، در حالی که کشوری که این کمکها را دریافت میکند خود به جمع کشورهای اعطاکننده کمک پیوسته است. اکثر مطبوعات بریتانیا این سیاست را خوش نمیدارند و استدلالشان هم این است که چون هند دارای برنامه فضایی بوده و در این کشور تعدادی میلیاردر هم پیدا میشود نیازی به کمک ندارد، به خصوص وقتی که انگلیس دیگر واقعا وسعش به اعطای این کمکها نمیرسد. (وقتی حزب کارگر سال گذشته پس از انتخابات عمومی قدرت را ترک کرد، وزیر دارایی وقت، لیام بیرن، برای جانشینش یک یادداشت یک سطری روی میز کارش بر جای گذاشته بود که میگفت: «با عرض تاسف هیچ پولی در کار نیست.» البته این یک لطیفه بود، اما در عین حال واقعیت هم داشت. با در نظر گرفتن تمام تعهدات از یک سو و از سوی دیگر پرستیژ بینالمللی که اعطای کمک مالی به کشورهای دیگر با خود به همراه میآورد، انگلیس هنوز خود را یک کشور اعطاکننده کمک میداند. بخشی از این دیدگاه ناشی از وجود یک احساس گناه استعماری است: نخست وزیر انگلیس، دیوید کامرون، اخیرا از «احساس وظیفه در رابطه با کمک به دیگران» و «بار اخلاقی مهم» این کار سخن به میان آورد. این موقعیت بیانگر لزوم تغییرات اساسی در نگرشها و انتظارات غرب است. با خیز اقتصادی که در منطقه آسیا اتفاق افتاده است، غرب باید کمکم بپذیرد که دیگر نمیتواند مانند چند قرن گذشته استیلا و برتری خود را حفظ کند. تشخیص اینکه کدام کشور فقیر و کدام کشور ثروتمند است، روز به روز مشکلتر میشود و اصطلاحاتی مثل «جهان جنوب» و «جهان سوم» باید شدیدا مورد تجدید نظر قرار بگیرند. این حقیقت که بخش قابل توجهی از جمعیت کشورهایی مثل چین، برزیل و هند در حال حاضر دارای قدرت خرید همطراز با مردم «غرب» هستند یکی از مواردی است که باید در این رابطه لحاظ گردد. در سال 1951 دیپلمات آمریکایی، بیل بولیت، در مجله Life شرایط هند را اینگونه توصیف کرد: «کشوری بسیار پهناور با 357 میلیون نفر جمعیت. با وجود در اختیار داشتن منابع طبیعی بسیار و مردانی قوی، هند نه قادر به سیر کردن شکم خود است و نه توانایی دفاع از خودش در مقابل تهدیدات جدی را دارد. یک هندی به طور میانگین 27 سال زندگی میکند و درآمد سالانهاش 50 دلار است. حدود 90 درصد هندیها بیسواد هستند. زندگی آنها غرق در کثافت و آلودگی و ترس از قحطی است.» اما امروز دیگر نمیتوان به این راحتیها چنین قضاوتی راجع به هند داشت. قطعا فقر هنوز یک مشکل حاد است، اما در کنار این پدیده، شاهد نمونههایی شگفتانگیز از ثروت و توانایی مالی هستیم. در حال حاضر امید به زندگی یک هندی در بدو تولد 67 سال بوده و همچنان نیز در حال افزایش است. شاید لازم است به گونه دیگری بیاندیشیم و هند را کشوری به شمار آوریم که به طور همزمان به دو صورت وجود دارد: ثروتمند و فقیر. مهمترین تغییر در دو دهه اخیر، از آغاز آزادسازی اقتصادی عبارت از تحول در تفکرات و دیدگاههای طبقه متوسط هند بوده است. با اینکه دوران حکومت اقتصاد کنترل شده و «permit raj» (یعنی زمانی که تصمیمات مهم منوط به تایید بوروکراتها بودند) ثبات خود را داشت، اما از سویی دیگر این شرایط باعث به هدر رفتن فرصتها و استعدادهای افراد میشد. به این ترتیب طبقه متوسط اغلب ترجیح میداد بخت خود را در جوامع دیگر خارج از مرزها که شایستهسالاری بیشتر جریان داشت، امتحان کند. اما طبقه متوسط هند، امروز شانس جدیدی را برای شکل دادن به سرنوشت خویش پیدا کرده، به گونهای که پیش از این ممکن نبوده است. حالا دیگر شما میتوانید با استفاده از وام مسکن صاحب خانه خودتان شوید تا مجبور نباشید در قالب یک خانواده بزرگ با همه فامیل خود زیر یک سقف زندگی کنید؛ میتوانید ماشینی غیر از آمباسادور یا فیات بخرید؛ میتوانید به سفر خارج از کشور بروید و ببینید که مردم کشورهای دیگر چگونه زندگی میکنند؛ میتوانید همینطور که کنترل تلویزیون را در دست گرفتهاید گزارش قبول رشوه و رسوایی جنسی در مورد سیاستمداران را رد نموده و به قسمت بعدی سریال کدبانوهای وامانده (سریالی پرطرفدار محصول شبکه ABC آمریکا، م.) یا کائون بانیگا کروریپاتی، اقتباس هندی برنامه معروف چه کسی میخواهد میلیونر باشد؟ نگاه کنید. افرادی که در خارج از مرزها در زمینه کسبوکار به واسطه شایستگیهای خود موفقیت کسب کردهاند، مثل مدیرعامل پپسی ایندرا نویی، قهرمانان ملی به حساب میآیند. در طول قرن بیستم، ثروتمندان جهان از آمریکا، اروپا، کشورهای عربی و بعضا شرق آسیا بودند. با رسیدن به سال 2008، از هشت نفر اول لیست ثروتمندترین افراد در دنیا چهار نفر هندی بودند و سال 2011 اولین سالی است که در آن تعداد میلیاردرهایی که اهل گروه کشورهای برزیل، روسیه، هند و چین (BRICs) هستند از اروپا هم بیشتر شده است. پیش از این ثروتمندهای هند حاکمان اشرافزاده یا اعضای خانوادههای بزرگ صاحب کسبوکارهای نساجی یا تولیدی دیگر بودند. اینها مجموعههای بستهای بودند که به انباشت ثروت میپرداختند، اما از زمان اجرای سیاستهای آزادسازی اقتصادی بخش عمدهای از گروه جدید میلیاردرها که ثروت خود را از طریق فعالیت در حوزههایی مثل ساختوساز، املاک و مستغلات، فولاد و تکنولوژی به دست آوردهاند، دیگر به مجموعه درهم تنیده خانوادههای ثروتمند تعلق ندارند. به عبارتی یک طبقه اجتماعی سطح بالا با سرعت چشمگیری در حال شکلگیری است که به طبقه ثروتمندان سنتی هند متصل نیست. وقتهایی هم پیش آمده که این ثروت باعث برانگیختن خشم و نارضایتی شدید شود. مثل وقتی که موکش آمبانی، سرمایهدار اهل بمبئی، گرانترین خانه دنیا را در 27 طبقه بنا کرد که شامل سه طبقه باغ، چند استخر شنا، یک «اتاق خنک» (که میتوانید در آن بارش برف مصنوعی را تجربه کنید)، سه جایگاه فرود هلیکوپتر، شش طبقه پارکینگ و اتاقهای متعدد برای استراحت خدمه، محافظان و همراهان میهمانان میشود. لاکشمی میتال، ملقب به سلطان فولاد که ساکن لندن بوده و در حال حاضر ثروتمندترین فرد در بریتانیا است، تنها هندی است که از آمبانی ثروتمندتر است. در سال 2006، اقدام Mittal Steel برای خرید Arcelor، بزرگترین تولیدکننده فولاد در اروپا، واکنشهای منفی زیادی را در اروپا به همراه داشت، اما بهرغم ابراز نارضایتی صریح مدیر آرسلور، گای دولی، از اینکه مجموعهاش به دست یک عده هندی میافتاد، لاکشمی میتال در این میان برنده شد و هم اکنون آرسلور میتال بزرگترین شرکت فعال در زمینه فولاد در دنیا است. با وجود تحولات اخیر که به برخی از آنها نیز اشاره شد، هنوز چیزی حدود یک چهارم جمعیت هند تقریبا هیچ بهرهای از تحولات اقتصادی این کشور نبردهاند. آنهایی که خارج از این مجموعه اقتصادی در تپهها و جنگلها زندگی میکنند به هیچ عنوان در منافع حاصل از این رشد ملی سهیم نبودهاند. به قول مارک تولی، خبرنگاری که حدود 50 سال به تهیه گزارش در مورد هند مشغول بوده است، آنقدر برای مردم فقیر هند اشک تمساح ریخته میشود که میتواند باعث طغیان رود گنگ شود. امروزه با افزایش نابرابری، بحث در مورد مساله فقر در هند، دامنه و عمق آن و راههای تسکین آن بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. سورجیت بهالا، مدیر یک شرکت مطالعات اقتصادی و مدیریت داراییها در دهلی نو، گفته است که در مورد جمعیت فقیر هند خیلی مبالغه شده است. طبق تحلیل وی، یک «تخمین محافظهکارانه» حاکی از این است که سطح فقر در هند در سال 1999 زیر 12 درصد بوده است و امروز حتی از این هم کمتر است، اما وقتی یک نفر برای اولین بار به هند قدم میگذارد بلافاصله متوجه این مساله میشود که بسیاری از مردم به طرز دردناکی به فقر دچارند و این گفته که اینها تنها حدود 10 درصد کل جمعیت هستند، حرفی مضحک و بیمعنی است. اما در سوی دیگر قضیه نیز آنهایی که از سیاستهای اقتصادی لیبرال و اثرات جهانیسازی خوششان نمیآید، دست به دامن آمارهای شبههناک میشوند. عموما ادعا میشود که 77 درصد هندیها با درآمد روزانه کمتر از 20 روپیه (تقریبا 50 سنت) زندگی میکنند، اما نکته ظریفی در این مدعا نهفته است. این آمار اولین بار در یک گزارش در سال 2007 توسط اقتصاددان چپ، آرجون سنگوپتا، منتشر شد که طبق ادعای وی بر مبنای دادههای سازمان ملی مطالعات نمونهای هند (NSSO)، که یک سازمان رسمی است، تنظیم شده بود. اگر دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم که سنگوپتا در محاسباتش از هزینه مصرفی سرانه ماهانه میانگین برای سال 2004 و 2005 استفاده کرده است که برای مناطق روستایی 559 روپیه و برای مناطق شهری 1052 روپیه بوده است، اما مفسرانی که این دادهها را در سطح گستردهای منتشر کردهاند به این اشاره نکردهاند که ارقام هزینه مصرفی جمعآوری شده توسط NSSO همیشه در سطح پایینی بوده (احتمالا به خاطر اظهارات کمتر از واقعیت آماردهندگان) و همچنین به سختی میتوان این دادهها را در کنار این حقیقت قرار داد که سایر شاخصهای مصرف در هند طی چند سال گذشته به طور مستمر در حال افزایش بوده است. چند هفته قبل کمیسیون برنامهریزی دولت هند اعلام کرد که 8/41 درصد جمعیت روستایی و 7/25 درصد جمعیت شهری هند هماکنون با درآمد روزانه 20 روپیه یا کمتر گذران زندگی میکنند. از این خبر دو برداشت متفاوت میتوان داشت. یکی اینکه میزان فقر در هند طی شش سال گذشته به کمتر از نصف رسیده است یا اینکه (احتمال این یکی بیشتر است) ارقام بیان شده از سوی سنگوپتا اشتباه بوده و اساسا نباید بدون بررسی وسیع و دقیق منتشر میشد، اما کسب دادههای دقیق در مورد فقر و تفسیر صحیح آنها کاری دشوار است. یک مشکل دیگر هم این است که معمولا حکومتهای محلی در هند در مورد سطح فقر در مناطق خود مبالغه میکنند تا بتوانند پول بیشتری را از دهلی نو جذب کنند. در هر صورت حتی ارقام محتاطانه نیز حاکی از این است که بخش قابل توجهی از جمعیت هند با فقر شدید دست و پنجه نرم میکنند. بحث در مورد اینکه اساسا آیا آزادسازی اقتصادی کاری مثبت یا منفی برای هند بوده عمدتا در خارج از این کشور جریان دارد. در خود هند، این بحث در اواخر دهه نود میلادی خاتمه یافت، یعنی زمانی که معلوم شد نرخهای رشد حتی از آنچه سیاستگذاران اصلاحات اقتصادی انتظارش را داشتند نیز بیشتر شده است. حالا دیگر همه احزاب سیاسی عمده بر این عقیدهاند که بازگشت به دوران برنامهریزی متمرکز سوسیالیستی یک اشتباه است. همین چند دهه قبل، در سالهای دهه 70 میلادی، رشد تولید ناخالص داخلی سرانه به کمترین میزان خود در 100 سال گذشته رسیده بود. حال سوال کلیدی این است که چگونه شکاف ایجاد شده بین فقیر و غنی را کمتر کنیم؟ البته دولت هند طی سالهای اخیر گامهایی در زمینه پیادهسازی برنامههای حمایت اجتماعی برداشته است، اما این اقدامات بسیار به کندی پیش میروند و فساد و حاکمیت ضعیف در مرکز همچنان مشکلاتی هستند که به قوت خود باقی ماندهاند. در کوتاهمدت اشکالی ندارد که کشورهایی مثل بریتانیا به پروژههای کمک مالی خود ادامه دهند، ولی هند توان مالی اجرای برنامههای فقرزدایی خودش را دارا است، اما اینکه کی تصمیم به این کار خواهد گرفت مساله دیگری است. منبع: فارین پالیسی |