منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-09 |
نویسنده: | یوری دادوش، ویلیام شاو | مترجم: | نگین خندان |
چکیده: | |||
فقرا میراثبر زمین خواهند بود |
|||
فقرا میراثبر زمین خواهند بود ... و این اتفاق در نسل بعد خواهد افتاد یک نسل پیش، کشورهای در حال توسعه صرفا وقتی به تیتر اول روزنامهها راه مییافتند که کشوری در آمریکای لاتین بدهیهایش را پرداخت نکرده یا وزیری سعودی هدف جدیدی برای قیمت نفت اعلام کرده باشد. آن زمان امپراتوری شوروی هنوز بر اروپای شرقی اربابی میکرد؛ چین و هند به روی مابقی دنیا تا حد زیادی بسته بودند و منازعه، بیماری و رژیمهای فاسد سکنه کشورهای زیرصحرای آفریقا را در فقر و انزوای اقتصادی فرو برده بودند، اما امروز، کشورهای در حال توسعه در حال راهبردن اقتصاد جهانی هستند. همین حالا چهار اقتصاد (چین، هند، روسیه و برزیل) از اقتصادهای عظیم هفتگانه، متعلق به کشورهای در حال توسعه هستند. سیسال رشد سالانه 10 درصدی، چین را از کشوری فقیر و متکی بر کشاورزی به غولی اقتصادی بدل کرده است؛ به دومین اقتصاد بزرگ جهان. ما در «یوگرناوت(1): چگونه بازارهای در حال ظهور به شکلدادن دوباره جهانیسازی مشغول هستند»، پیشبینی کردهایم در نسل بعد ژاپن و آلمان بسیار عقبتر از این کشورهای در حال توسعه خواهند ماند و ایالات متحده تنها کشور پیشرفتهای خواهد بود که در میان هفت اقتصاد عظیم جهان قرار خواهد داشت. مکانهای قدرت جدید، بهشکلی متناقضنما، نسبتا فقیر باقی خواهد ماند. GDP چین تا سال 2035 از GDP ایالات متحده فراتر خواهد رفت، اما درآمد سرانه چین تنها معادل نیمی از درآمد سرانه ایالات متحده خواهد بود. اقتصاد هند، سومین اقتصاد بزرگ جهان تا سال 2035 و سهبرابر اقتصاد ژاپن خواهد شد؛ اما درآمد سرانه آن فقط یک چهارم درآمد سرانه ژاپن خواهد بود. سربرآوردن کشورهای نسبتا فقیر بهعنوان بزرگترین اقتصادهای جهانی بیسابقه است. تنها میتوانیم حدس بزنیم که این پدیده کاملا قرن بیستویکمی بر مناسبات بینالمللی چه تاثیری خواهد گذاشت. آنچه بهطور قطع میدانیم، این است که نمایندگان مردم فقیر جایگاه بلندمرتبهای در مذاکرات بینالمللی خواهند داشت و به دنبال آن قسم کالاها و خدمات باکیفیتی خواهند بود که غرب بهطور طبیعی از پیش از آنها برخوردار است. اما از تاریخ اخیر میدانیم که چین، برزیل، هند، اندونزی و روسیه بهرغم روند صعودی اقتصادشان هنوز نسبت به کشورهای پیشرفته در معرض بیثباتی سیاسی، اقتصادی و مالی بیشتری قرار دارند و در حالی که ایالات متحده در مرکز بحران مالی اخیر بود، اما کشورهای در حال توسعه با کمبود بیشتری از لحاظ ساختارهای تنظیمی، شبکههای امنیت اجتماعی و در بیشتر موارد توانایی جبران کسری بودجه مواجهند؛ مواردی که برای تعدیلِ تاثیرات یک بحران ضروریاند. به همین دلیل، بحران جهانی بزرگ بعدی همان قدر احتمال دارد در کشورهای در حال توسعه پا بگیرد که در نیویورک یا لندن. این اقتصادهای عظیم در حال قرار گرفتن درون بازارهای مالی بینالمللی هستند، اما این اتفاق به این معنا نیست که آنها واجد نهادها یا ابزارهایی عملی هستند که از پس یک رکود اقتصادی برآیند. این کشورها واجد چشماندازی متفاوت در باب بازار کار و فداکاریهای ضروری برای محدود کردنِ صدمات زیستمحیطی هستند. در حالی که استانداردهای زیستمحیطی و کار در کشورهای در حال توسعه کمافیالسابق پایینتر از استانداردهای مربوطه در غرب هستند، اما، به خاطر داشتن این نکته حائز اهمیت است که استانداردهای کشورهای پیشرفته هنوز (با اینکه از کشورهای در حال توسعه کنونی بسیار ثروتمندتر هستند)، پایین باقی مانده است. البته این دلیل نمیشود که خطاهای گذشته را تکرار کنیم، اما به فراهم کردن بستری جهت حل مناقشات کنونی کمک میکند. هیچ کجا شکاف ادراکی و پتانسیل اختلاف، بیشتر از مباحثات بر سر تغییرات آب و هوایی نیست. کشورهای پیشرفته تاکنون بیش از سایرین در انتشار کربن در جو نقش داشتهاند و گرمشدن کره زمین را سبب شدهاند، اما امروز کشورهای در حال توسعه مسوول بیشترین میزان انتشار کربن هستند. عدمارتباط میان عللِ گذشته و آینده تغییرات آب و هوایی باعث شده هر یک از طرفین این تقسیمبندی اقتصادی [یعنی پیشرفته و در حال توسعه] حین مذاکرات بر سر این معضل به طرف دیگر اتهام بزنند. منطقی است بابت مسوولیت تاریخی کشورهای پیشرفته و ثروت بیشتر آنها، این کشورها قسمت عمده فداکاریها در جهت محدودکردنِ تغییرات آب و هوایی را بپذیرند، اما پیشرفت در این امر بدون مشارکتِ کشورهای در حال توسعهای که تولیدکنندگانِ عظیم کربن هستند، غیرممکن خواهد بود. توافقنامهای که میزان انتشار کربن را در کشورهای توسعهیافته تحت کنترل در آورد و نیز محدود کردنِ رشد آتی انتشار کربن در کشورهای در حال توسعه، راه برونرفت از فاجعهای جهانی خواهد بود. نهادهای کنونی بینالمللی که هنوز عمدتا مناسبات قدرت در پایان جنگ جهانی دوم را منعکس میکنند نیز گرفتار چالشی جدی در پذیرش این تغییرات ژئوپلتیکی هستند. جامعه بینالمللی با تاسیس جی-20 و تغییرِ حقوق رایدهی در صندوق بینالمللی پول، گامی در راستای صحیح برداشته است؛ اما این فقط شروع کار است. اگرچه این بازیگران جدیدی که آرامآرام در صحنه بینالمللی به پیشزمینه میآیند، نمونههای متقدمتری هم داشتهاند، اما آن نمونههای پیشین استثنایی بر قاعده بودهاند و نه خودِ قاعده. ایالات متحده و همپیمانانش باید راهی برای تطبیق یافتن با قدرت نظامی فزاینده و تاثیر سیاسی رو به افزایشِ قدرتهای نوظهور بیابند و این یعنی تاثیرشان در نهادهای کنونی را هر چه بیشتر کنند ــ یا تن به این خطر بدهند که قدرتهای نوظهور در این نهادها جایگاه خاص خویش را بیافرینند. اصلاحات آتی هر مسیری را بپیمایند، باز هم محصولِ مصالحهای جنجالی و پرچالش خواهند بود و نه اجماعی جهانی. عدمکامیابی مذاکرات تجاری در اجلاس دوحه و شکست مباحثات کپنهاگ بر سر تغییرات آب و هوا و نیز بدل شدن مجمع عمومی سازمان ملل به پراهمیتترین مرکز مجادلات، بیهودگی تلاشها را برای خشنود کردن همگان به شدت آشکار کرده است. در عوض، تعداد کافی از بازیگران باید توافق بینالمللی بر سر هر یک از موارد مورد بحث را به اجرا برسانند و سپس با بقیه به همکاری بپردازند. حکومتهای ایالات متحده و چین باید در برابر شهروندان خویش پاسخگو باشند، اما آنها علاوه بر آن، سهمی در یک سیاره به نام زمین و نیز سهمی در یک اقتصاد جهانی یکپارچه دارند. سیاستمداران این کشورهای عظیم، حتی به خاطر نفع شهروندان خودشان، باید عواقب تصمیماتشان برای جهان بهمثابه یک کل را در نظر بگیرند ـ به بیان دیگر، وجدانی جهانی را پرورش دهند که امروز بهطرز خطرناکی غایب است. اوجگرفتنِ کشورهای در حال توسعه جبهه شکوفایی و رونق را گسترش میدهد، اما در عین حال تنشهایی کلان میآفریند. این خطرها را باید هر چه زودتر تصدیق کرد [و حلشان را بر عهده گرفت] و الا صرفا پس از بحران غیرمنتظره دیگری به آنها خواهیم پرداخت. پاورقی 1- Juggernaut: نام بتِ کریشنا که نیروهای تخریبگر مهیبی دارد. این عنوان به هر دو سویه این نام ارجاع دارد: هم جهانسومی بودنِ تغییرات در جهانیسازی (بهخصوص اشاره به هند و چین بهعنوان قدرتهای اقتصادی بزرگ) و هم مخرب بودنِ آنها به زعم نویسندگان مقاله منبع: فارن پالیسی |