منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-03-30 |
نویسنده: | توماس سوول | مترجم: | یاسر میرزایی |
چکیده: | |||
بسیاری از امور خواستنی بدون توجه به این واقعیت بسیار بنیادی اقتصاد که منابع ذاتا محدودند و استفادههای بدیل دیگری نیز دارند، حمایت میشوند. |
|||
زاویه مغالطه ناتمامیت کیست که مخالف سلامتی، امنیت و فضای باز باشد؟ اما همه این امور ناتمام هستند، در حالی که منابع نه تنها محدودند بلکه استفادههای ارزشمند بدیلی نیز دارند. مهم نیست که چه قدر از سلامتی حمایت شده است، بیشتر هم میتوانسته بشود. مهم نیست که امور چه قدر امن هستند، میتوانستند امنتر باشند و مهم نیست فضا چه قدر باز است، بازتر هم میتوانسته باشد. به همین وضوحی که دیده میشود، حمایتها، جنبشها، قوانین و سیاستهایی هستند که از تعهدی بیحد و حصر به نفع مقدار بیشتری از هر کدام از این امور حمایت میکنند، بدون هیچ اشارهای به محدودیت یا وجود هیچ اصل تعیینکننده حدود و کمترین توجهی به هر استفاده بدیل از منابع؛ برخی مردم میخواهند آن منابع را تنها وقف آن چیزهای کنند که خواسته خودشان و مورد حمایت خودشان است. مطمئنا سلامتی امری مطلوب است و بسیاری از مردم خوشحال میشوند که ببینند میلیاردها دلار صرف تحقیقات بر روی سرطان میشود، اما آیا کسی هست که بخواهد نصف درآمد ملی خرج محو کردن حساسیتهای پوستی شود؟ کنترل جرائم بیشک مطلوب همه است، اما آیا کسی هست که بخواهد نصف درآمد ملی خرج محو کردن هر گونه دزدی از مغازه شود؟ وقتی هیچ کس این چنین معاملات خاصی را حمایت نمیکند؛ چه طور است که تقاضاهای بیحد و حصر برای فضای باز، کنترل جرم، سلامتی بهتر یا پاکی هوا و آب، این چنین حمایت میشود بیآن که محاسبات هزینه و فایده شود؟ به همین دلیل این تقاضاها ناتمام هستند چه از نظر مقدار پولی که برای آنها نیاز است و اغلب چه از نظر مقدار محدودیتهایی که برای تحمیل این تقاضاها بر سر آزادی مردم میآید. تقاضاهای ناتمام، فرمانی در جهت گسترش بی حد و حصر بروکراسی دولتی با بودجه و قدرت بیش از حد گسترش یافتهاش است. تخمینهای بی قید و بند تغییری خاص در مغالطه ناتمامیت ایجاد میکند. مخالفتهای هر روز گزندهتر به ساختن خانهها، بزرگراهها یا حتی سیستمهای آب و فاضلاب مبتنی بر این عقیده است که اینها موجب جذب مردم بیشتر، ترافیک بیشتر و شهرنشینی بیشتر میشود که خود موجب هموار شدن مسیر نابودی سریع محیط سبز است، اما نه تنها ما با عرضه نامحدود مردم مواجه نیستیم، بلکه هر کسی که از جایی به جای دیگر مهاجرت میکند، اگر چه مقصد را شلوغتر میکند، اما مبدا را نیز خلوتتر میکند. بنابراین در مورد مساله خراب شدن محیط سبز، این کاملا تخمینی نادرست است اگر کشوری را که بیش از نه دهم زمینهایش توسعه نیافته است، گرفتار این مساله بدانیم. تخمینهای بیقید و بند به مسایل زیست محیطی محدود نمیشوند. قاضیان تصمیمگیرنده در مورد مساله ضدتراست این ترس را پیش کشیدند که یک کسب و کار رو به رشد در خود نطفه انحصارگری دارد. در یک نمونه برجسته از این مساله، وقتی شرکت تولید کفش برون میخواست با فروشگاههای کفش کینی ادغام شود، دادگاه عالی ایالات متحده این اتحاد را شکست چون اگر شرکت برون زنجیره کینی_که یک درصد بازار کفش آمریکا را در دست دارد_ را به دست میآورد، بازار بر روی دیگر تولیدکنندگان کفش «بسته میشد» و بنابراین احتمال تشکیل یک صنعت انحصاری وجود داشت، بنابراین باید در «نطفه» خفه میشد. با این استدلال اگر دما 10 درجه بالا رفته باشد، ما باید تا آخر ماه از گرما ذغال شویم، اگر تخمینهایی این چنین بیقید و بند پذیرفته شوند. منبع: economic facts and fallacies |