مدیریت کیفیت جامع یک نوع دیدگاه مدیریتی است که در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفته و به تدریج توسعه یافته تا اینکه در اوایل دهه ۱۹۸۰ بصورت عمومی درآمد کیفیت جامع شرح فرهنگ، نگرش و نوع سازماندهی شرکتی است که تلاش می کند تا با ارائه کالا و خدمات، نیازهای مخاطبان را برطرف سازد برای اجرای موفق مدیریت کیفیت جامع سازمان باید براین اصول هشت گانه سرمایه گذاری کند.

 
اصول ۸ گانه مدیریت کیفیت جامع
 
مدیریت کیفیت جامع یک نوع دیدگاه مدیریتی است که در دهه ۱۹۵۰ شکل گرفته و به تدریج توسعه یافته تا اینکه در اوایل دهه ۱۹۸۰ بصورت عمومی درآمد کیفیت جامع شرح فرهنگ، نگرش و نوع سازماندهی شرکتی است که تلاش می کند تا با ارائه کالا و خدمات، نیازهای مخاطبان را برطرف سازد برای اجرای موفق مدیریت کیفیت جامع سازمان باید براین اصول هشت گانه سرمایه گذاری کند.
۱) علم اخلاق
۲) تمامیت و یکپارچگی
۳) اطمینان سازی
۴) آموزش
۵) کار گروهی
۶) رهبری
۷) شناسایی
۸) ارتباطات
این مقاله با هدف شرح اصول هشت گانه تشکیل دهنده مدیریت کیفیت جامعM.Q. Tمی باشد.
اصول کلیدی
M.Q. T برای شرح و توضیح فلسفه ای به وجود آمد که بیان می دارد کیفیت، نیروی محرک رهبری، طرح ریزی، برنامه ریزی و توسعه بهبود قوه ابتکار می باشد. بدین منظورM.Q. T نیازمند این هشت اصل کلیدی است.
این هشت اصل برطبق کارکردشان به ۴ گروه زیر تقسیم می شود:
۱) بنیان و شالوده سازمان که شامل اصول اخلاقی، یکپارچگی و اطمینان سازی است.
۲) عوامل سازنده شامل آموزش، کار گروهی و رهبری است.
۳) استحکام سازمان شامل ارتباطات می باشد.
۴) پوشش سازمان که شامل (شناخت) است.
● بنیان و شالوده سازمان
اساسM.Q. T اخلاقیات، یکپارچگی و اطمینان است.M.Q. T آزادی بی طرفی و صداقت در کار را تقویت می کند و منجر به ارتباطات افراد با یکدیگر می شود. این شالوده در واقع کلیدی برای باز نمودن پتانسیل نهائیM.Q. T می باشد. این سه عامل توأم با هم در حرکتند. با این حال هر عامل چیزی متفاوت را M.Q. Tوارد می کند.
۱) اخلاقیات نظم و ترتیبی است که با توجه به خوب و بد هر موقعیت شکل می گیرد اخلاقیات سازمانی نوع کد تجاری را شکل می دهد که براساس آن رهنمودهایی برجسته می گردد که مورد توافق تمامی کارکنان در اجرای کار آنهاست. اصول اخلاقی فردی در برگیرنده حقوق درست یا نادرست فردی است.
۲) یکپارچگی به مفهوم درستی و معنویات، اصول ارزشی بی طرفی و تابع حقایق است و نشانه های آن همان چیزی است که مخاطبان پیش بینی می کنند و شایستگی دریافت آن را دارند. مردم به راحتی تضاد در یکپارچگی (ریا و دوروئی) را می فهمند M.Q. T در جو ریا و دوروئی کار نخواهد کرد.
۳) اطمینان سازی محصول فرعی یکپارچگی و هدایت اخلاقی است و بدون اطمینان سازی بدنه M.Q. T نمی تواند ساخته شود. اطمینان، مشارکت کلی همه اعضا را تقویت می سازد همچنین سبب نوعی قدرتمندی می گردد که در واقع حس غرور دارندگی و مالکیت را بالا می برد و نیز باعث عملکرد بهتر در اجرا می شود اطمینان سبب
۱) تصمیم گیری مناسب در سطوح سازمان
۲) تقویت ریسک پذیری فردی در توسعه تدریجی و مداوم
۳) باعث آگاهی و مطمئن شدن از این موضوع است که سنجش ها و اندازه گییری ها با توجه به پیشرفت پروسه می باشد.
اطمینان، برای راضی نمودن مخاطب یک نیاز اساسی محسوب می گردد.
بنابراین، این اصل تشکیل یک محیط تعاونی را می دهد که مورد نیاز M.Q. Tمی باشد.
● عوامل سازنده
بنابر شالوده قوی ۳ اصل (اطمینان، اصول اخلاقی و یکپارچگی)، خشت اصلی سازمان به گونه ای قرار گرفته است تا بتوان به نهایت شناخت دست یافت.
عوامل سازنده عبارتند از:
۱) آموزش، که عامل مهمی برای کارکنان است تا به سطح پرباری برسند سرپرستان، تنها مسئول اجرای M.Q. T درون شرکت هایشان و نیز مسئول آموزش کارکنانشان براساس فلسفه M.Q. Tهستند. آموزشی که کارکنان نیازمند آن هستند در واقع مهارت های شخصی، همچون
۱) توانایی کار در تیم
۲) حل مشکلات
۳) تصمیم گیری
۴) تحلیل مدیریت شغلی و پیشرفت مدیریت شغلی
۵) اقتصاد تجاری
۶) مهارت های تکنیکی و فنی می باشد.
در مدت بنیان گذاری و تشکیل M.Q. T کارکنان، آموزش می بینند تا افرادی موثر برای شرکت باشند
۵) کار گروهی- همچنین برای موفقیت در سازمان، کارگروهی، کلید مهمی برای M.Q. Tمی باشد. با استفاده از این تیمها، اعضا می توانند راه حلهای بهتر و سریعتری برای مشکلاتشان بیابند. همچنین تیمها باعث پیشرفتهای بسیاری بطور تدریجی در پروسه ها و نحوه عملکرد می شود.
در تیم ها، افراد احساس راحتتری در مواجهه با مشکلات و در گرفتن راه حل از کارکنان دیگر دارند. اساسا ۳ نوع تیم وجود دارد که مورد قبولM.Q. T است.
الف) تیم های توسعه کیفیت (تیم های برتر): این تیمها تیمهای، موقتی با هدف مواجهه با مشکلات خاصی هستند که اغلب تکرار می شوند - این تیمها برای مدت ۳ تا ۴ ماه تنظیم ش ده اند.
ب) تیم های حل مشکل s(PST): این تیمها، تیمهای موقتی برای حل مشکلات خاصی هستند. آنها به شناخت و یافتن علل مشکلات کمک می کنند.
ج) تیم های کاری ذاتی (NWTs): این تیمها شامل گروههای کوچکی از کارمندان مهارت دیده ای است که وظایف و مسئولیتهایشان را با هم تقسیم می کنند.
در این تیمها معمولا مفاهیمی همچون تیم ارتباطی کارمندان، تیم های مدیریت خودکار و حلقه های کیفیت استفاده می گردد.
این تیمها معمولا برای یک تا ۲ ساعت در هفته کار می کنند.
۶) رهبری - احتمالا، این عامل مهمترین فاکتور در M.Q. T است. که در هر جای سازمان نیز پدیدار می باشد. رهبری در M.Q. T نیازمند مدیری برای فراهم سازی تصویری امیدبخش و اتخاذ دستوراتی استراتژیک که مورد فهم همه است می باشد.
برای موفقیت M.Q. T، سرپرست باید متعهد هدایت کارکنانش باشد. یک سرپرست باید M.Q. T را بفهمد، به آن اعتقاد داشته باشد و سپس براساس تجربه های M.Q. T عمل کند.
سرپرست باید مطمئن باشد که استراتژی ها، فلسفه ها، ارزشها و اهداف سازمان برای آماده سازی مسیر و روشن نمودن کار و مرکزیت دادن به آن انجام شده است.
نکته مهم این است که M.Q. T باید توسط مدیریت سطح عالی معرفی و هدایت گردد. عملکرد و ارتباطات شخصی فاکتورهایی است که مورد نیاز مدیریت سطح عالی برای خلق و بکارگیری ارزشهای کیفی روشن و خلق اهدافی است که با دیدگاههای شرکت سازگاری دارند می باشد و نیز در ایجاد و استفاده از سیستم های تعریف شده و در سنجش عملکرد و آزمون متدهای موثر برای رسیدن به این اهداف این فاکتورها ضروری است.
● استحکام سازمان
ارتباطات، این فاکتور، همه چیز را به هم پیوند می دهد.
از شالوده تا سقف (پوشش) سازمان M.Q. T مقید به عامل تحکیم کننده ارتباطات است. ارتباطات همانند یک پیوند ضروری بین تمامی المنت های M.Q. T عمل میکند. ارتباطات به مفهوم شناخت عمومی از ایده هایی است که بین فرستنده و دریافت کننده می باشد. M.Q. T، نیازمند ارتباطات در میان همه اعضای سازمان، تهیه کننده ها ومشتریان می باشد.
سرپرستان باید به حفظ راههایی بپردازند که از طریق آنها، کارمندان می توانند اطلاعاتی را در مورد فرآیند M.Q. T منتقل یا دریافت نمایند. ارتباطی مورد نیاز است که در آن تقسیم اطلاعات وجود دارد برای اعتبار ارتباط، پیام باید روشن باشد و دریافت کننده باید آنرا در مسیر تمایل فرستنده تفسیر نماید.
راههای متفاوتی برای ارتباطات وجود دارد از جمله:
الف) ارتباطات به سمت پایین- این نوع ارتباط، فرم بارز ارتباطات در یک سازمان می باشد. ضمناً توسط این فاکتور، سرپرستان قادر هستند تا کارمندان را با M.Q. T آشنا سازند.
ب) ارتباطات در سمت بالا- با این فاکتور، سطوح پایینی کارمندان قادر به اظهار عقیده به سطوح بالای مدیریتیM.Q. T می باشند. از آنجا که کارکنان بینش و انتقادهای سازنده دارند، سرپرستان هم باید به دقت گوش دهند تا بتوانند موقعیت را در جهت صحیح هدایت نمایند. این فاکتور، سطح اطمینان بین سرپرستان و کارکنان را بالا می برد.
پ) ارتباطات فرعی- این نوع ارتباط خیلی مهم است زیرا سبب می شود موانع بین بخشهای شرکت از بین بروند و نیز باعث رویارویی مخاطبان و تهیه کننده ها از طریقه تخصصی تری می شود.
پوشش سازمان
شناخت، آخرین فاکتور در این سیستم است. به نحوی که کارکنان می کوشند تا در مورد خودشان و تیم هایشان به شناخت برسند. کشف و شناخت افراد موثر، مهمترین کار سرپرست محسوب می شود.
هنگامی که این افراد شناسایی گردند می تواند تغییرات زیادی در عزت نفس کارکنان، تولید و در کیفیت و حتی در میزان تلاشی که در کارشان بکار می گیرند وارد نمود، شناسایی، بهترین حالت نمودش، بلافاصله در پی عملکردی است که کارمند انجام داده است. شناخت از طریق راههای متفاوت، مکان و زمان متفاوت حاصل می شود.
از راههایی چون نامه شخصی مدیریت سطح عالی و همچنین از طریق مکانها می توان اجرا کننده های خوب را در بخشهای مختلف شرکت، در بخش هیئت اجرایی و در بخش مدیریت عالی شناخت.
- شناخت می تواند در هر زمانی داده شود، مثلا در زمان دیدار با پرسنل، یا در زمان مهمانی های سالیانه
● خلاصه شعار مدیریت کیفیت جامع
ما می توانیم نتیجه بگیریم که این ۸ فاکتور، کلیدهای اساسی برای مطمئن شدن از موفقیتM.Q. T در یک سازمان است. همینطور دریافتیم که سرپرست سهم زیادی در پیشرفت این فاکتورها در محل انجام کار است.
بدون این عوامل، سازمان ها نمی توانند، اجرا کننده M.Q. T به طور موفق باشند. از بحث بالا روشن می شود که M.Q. T بدون دربرگرفتن (یکپارچگی، اصول اخلاقی، و اطمینان) اهمال کاری بزرگی محسوب می گردد و در واقع بدون آنها ناکامل محسوب می گردد.
آموزش، کلیدی است که توسط آن، سازمان به ایجاد محیط M.Q. Tمی پردازد. رهبری و کارگروهی دست در دست هم دارند و تواماً امکان پذیرند. فقدان ارتباط بین بخشهای شرکت، سرپرستان و کارکنان، باری را بر سراسر پروسه M.Q. T می سازد.
آخرین فاکتور، شناخت است که باید به افرادی داده شود که با یکدیگر برای دست یابی به عملکردهای کامل همکاری کرده اند.
بنابراین، شعار موفقیت سازمانM.Q. Tخلاصه می شود در:
۱) هدایت از طریق نمونه و مثال
۲) آموزش کارکنان برای تهیه یک محصول کیفی.
۳) ایجاد محیطی که در آن ترسی برای گرفتن اطلاعات نیست.
۴) دادن اعتبار در جایی که اعتبار درست و به حق می باشد.