منبع: |
تابناک |
تاریخ: |
1389-10-20 |
مثلا در مورد مصرف گاز مدتی است که مدام تکرار میشود که میزان مصرف گاز در ایران بیش از قاره اروپا یا مثلا دو برابر چین است. صرفنظر از آنکه این آمارها اساسا درست است یا نه، یک تغافل یا تجاهل مدیریتی در ارائه این آمارها قابل رویت است، بدان معنی که کسی پاسخ نمیدهد اگر مصرف گاز بدین شکل ایراد داشته، چرا در طول حدود سه دهه منابع عظیم ملی صرف لولهکشی شهرها و روستاهای این کشور شد، بهطوری که حجم لولهگذاری صورتگرفته در ایران برای انتقال گاز خانگی در دنیا بینظیر است و هیچ کشوری را نمیتوان یافت که تا این اندازه لولهگذاری کرده باشد و اقصینقاط کشور را تحت پوشش قرار داده باشد. (در خیلی از کشورها ، گاز را به نیروگاه های تولید برق می رسانند و با افزایش قابل توجه میزان تولید برق ، مردم نیازهای خود را از طریق انرژی پاک و پرکاربرد برق تامین می کنند.) گفته میشود میزان لولهگذاری شبکه گاز کشور به اندازهای است که میشود یک دور کامل دور کره زمین زد. اکنون بیش از 15 میلیون خانوار ایرانی و تقریبا تمامی شهرهای بزرگ و اکثر روستاهای با خانوار بالا صاحب و واجد گاز شدهاند. گازی که تا دیروز وقتی علمکاش برای مردم نصب می شد به آن افتخار میکردیم که از «نعمت گاز» برخوردار شدند ولی امروزه با تردید از شدت مصرف آن گله میشود. وقتی براساس یک سیاستگذاری کلان مدیریتی تصمیم گرفته میشود که گاز به همه خانوارهای ایرانی در پهنه سرزمین برسد، طبیعی است که این وسعت جمعیتی به افزایش میزان مصرف تبدیل میشود. وقتی در هیچکجای جهان حتی روسیه که مقام اول ذخایر گازی را دارد، اینقدر لولهکشی شهری و روستایی و به تبع آن مصرف خانگی وجود ندارد، انتظار داشتنی است که مصرف گازی آن هم بینظیر و منحصر به فرد باشد. در این شرایط، مردم که انرژی جایگزین برای رتق و فتق زندگی خود ندارند، مقصر نیستند، این مدیران هستند که باید پاسخگوی مصرف انبوه کنونی باشند. ضمن آنکه مصرف بالای انرژی گاز در شرایطی رخ میدهد که مردم نه انرژی جایگزین دارند و نه امکان تغییر سبد انرژی و تبدیل آن به مواردی همچون برق را دارند، نمونهای که لااقل در مهندسی ایرانی در ساخت و سازها چندان موضوعیت ندارد و به آن پرداخته نمیشود. خوب است کسی محاسبه کند که اگر قرار بود در طول سه دهه گذشته یا در طول سالهای نزدیکتر، به جای گاز از انرژی دیگری در محیط خانواده استفاده میشد، چقدر برای کشور هزینه داشت و پیامدهای زیستمحیطی، اقتصادی، بهداشتی و امنیتی آن برای کشور چه بود؟ چرا که لااقل بخشی از این عوامل در تعیین گاز به عنوان انرژی اصلی گرمایشی و پخت و پز خانوار ایرانی دخیل بوده است. ضمن آنکه مزیت دارا بودن ذخایر عظیم گازی نیز مزید بر علت بوده و سیاستگذاران را به این تصمیم ترغیب کرده است. با این حال تمام گاز مصرفی کشور مربوط به خانهها نیست بلکه بخش دیگری از آن در نیروگاهها مصرف میشود که باید آن را نیز سنجید. آنجا قطعا نیاز به بهینهسازی دارد چرا که راندمان 38 درصدی نیروگاه گازی یعنی 62 درصد اتلاف انرژی که وظیفه دولتها و مدیران درباره اصلاح ساختار این دسته از نیروگاهها ضروری و قطعی است. درباره مصرف بنزین هم میتوان این اشتباه یا تصمیم مدیریتی را شاهد بود. تا به حال فکر کردهایم اگر به جای 6 میلیون ماشین با استانداردهای کنونی ، همین تعداد خودرو با کیفیت مطلوب روز در کشور بود تا چه اندازه میزان مصرف بنزین و آلودگی هوا پایین بود؟ همین چند روز پیش بود که اعلام شد در 9 ماهه سال جاری در کشور بیش از یک میلیون و صد هزار ماشین تولید شده و احتمالا تا پایان سال به یک میلیون و پانصد هزار خودرو میرسد. این مقدار خودرو برای حرکت به بنزین نیاز دارند و نمیشود در باکشان آب یا هوا ریخت ولی آیا به همین میزان به ظرفیت تولید بنزین در کشور افزوده شده یا نه؟ این سوالی است که پاسخ به آن ما را به آنجا میرساند که مدیریت کلان از داشتن یک نگاه آمایشی ـ صنعتی برای رفع خلأهای اجرایی عاری است. در حالی یک میلیون و پانصد هزار خودرو در کشور ساخته و به فروش میرسد که نه جایی برای پارک آنها ساخته شده، نه کیلومتری بر معابر افزوده شده و نه فکری به حال مصرف سوخت آنها صورت پذیرفته است. فقدان چنین نگاهی است که ما را به این نتیجه میرساند که شبهجزیرههای مدیریتی و تصمیمگیری بر مبنای سود و زیانهای صنفی و فردی و ندیدن ابعاد ملی و میهنی پروژهها و تصمیمها میتواند پیامدهای ناروایی به بار آورد که درباره یارانههای انرژی، گاز و بنزین بهطور مشخص آورده است و درست به همین دلیل است که گفته شد در کشور ما انرژی ارزان نیست، مدیریت گران است، مدیریتی که همه تصمیمها را میگیرد ولی مسئولیتها را نمیپذیرد. |