منبع: | http://www.adavoudi.blogfa.com/post-107.aspx | تاریخ انتشار: | 1385-05-29 |
نویسنده: | امیر حسین محمد داودی | مترجم: | |
چکیده: | |||
در خیلی از سازمانها و نهادهای اجتماعی به اشکال گوناگون مدیریت سایه اعمال حاکمیت مستتر دارد که تفاوت آنها در شدت و ضعف اعمال آنها درسازمانها و نهادهاست. شاید قبل از اغاز بحث لازم باشد. تعریفی از مدیریت سایه بیان شود. |
|||
مدیریت سایه در خیلی از سازمانها و نهادهای اجتماعی به اشکال گوناگون مدیریت سایه اعمال حاکمیت مستتر دارد که تفاوت آنها در شدت و ضعف اعمال آنها درسازمانها و نهادهاست. شاید قبل از اغاز بحث لازم باشد. تعریفی از مدیریت سایه بیان شود. تعـــــریف مدیریت سایه "مدیـــــریت سایه شکلی از اعمال مدیــــریت است که دستـــور دهنده واقعی حضور فیــــزیکی مشهـــود ندارد. لکن در قالب و چهــــــره دیگران امر و دستور میدهد." از نمادهای بارز مدیـــــریت سایه ۱- فـــــرد یا افـــــراد صاحب قدرت و نفوذ ۲- گــــروههای سیاسی ـ احزاب سیاســی، گروههای غیر رسمی ۳- کشــــــورهای صاحب قدرتهای سیاســـی، نظامی، اقتصادی، تکنولوژی و ... که هر کدام در موقعیت و جایگاه مقتضی جهت کسب منافع مورد نظر خود نقاب در چهره دیگــــران می کشند و حکم می رانند. فـــرد یا افـــراد صاحب قدرت و نفوذ افراد صاحب قدرت (ثروت، زور، دانایی ) بعضی مدیران سیستم های سازمانی را در حکم و فرمان خود در می آورند. و از طریق آنان دستورات و امیال خود را از زبان و چهره ظاهر فریب آنان اعمال می کنند. درمدیریت سایه مدیر سازمان در ظاهر مدیر سازمان است. در صورتی که مدیر واقعی کس دیگری است که هیچگونه پست سازمانی تعریف شده ای در سازمان ندارد و از پشت پرده به راحتی حکم می راند. در این شرایط مدیر دست نشانده به جای پیش برد مصالح و اهداف سازمانی، کلیه منابع و امکانات سازمانی را در جهت تحقق اهداف و منافع فرد یا افرادی بکار می گیرد. که هیچ کس آنها را نمی بینند و در سایه عمل می کنند. از مشتری گرایی و مخاطب محوری نشانی نیست. شعارهای مردم فریب داده می شود. ولی عکس آن عمل می شود مثلا: شعار مدیریت مشارکتی داده می شود. ولی عملکردی ساختارگرا حاکمیت می راند که در این شرایط افراد به مثابه ماشینی در دست گردانندگان اصلی پشت پرده استحمار و استثمار می شوند. کرامت و منزلت انسانی شعاری برای فریب و نیرنگ است. تا از این طریق بتوانند اهداف استثمارگرانه خود را بیشتر به پیش ببرند. جو سازمانی، فرهنگ نیرنگ و فریب است. شعارهای خوب داده می شود لکن عملیاتی ضد شعارها انجام می شود. از نشانه های مدیــــریت سایه پخمه گــــزینی و چاپلوس پــــروری خلاقیت و نوآوری درآنها به ندرت دیده می شود. تاجایی که با افراد آگاه و خلاق و بدیعه پرداز به دیده شک نگریسته می شود. اندیشه و نگرش حاکم برسبک مدیریت سیستم سنتی و گذشته گراست. انعطاف دراینگونه سیستم ها حداقل است. در مقابل تغییرات و نوآوروی مقاومت آشکار و مستتردارد. سبک مدیریت این سازمان ها برای افراد صاحب اندیشه کشنده است که باعث فرار سازمانی آنها می شود. دراعمال مدیریت سایه اهداف و منافع و مصالح عمومی بسیار کم رنگ دیده می شود. و اگر در مقطعی اهمیت داده شود. آنهم یک نوع حیله و فرار به جلو است برای گمراه کردن و کسب منافع بلند مدت خود. منزلت و کرامت انسانی یک شعار تبلیغات تزریقی است. برای مخاطبان منفعل خود، برای تحت شعاع قرار دادن. نقاط شبه انگیز و ابهام آمیز خود. نه بعنوان یک استراتژی و اهداف سازمانی رشید و تصعید. دراین سبک مدیریت آن چیزی که قرار است. انجام نشود سخت تبلیغ تزریقی مثبت می شود. تا در مخاطبان ذهنیت همساز ایجاد کند. و از عوارض و بازتاب کار جمعی گروه کارکنان پیشگیری کند. درمدیریت سایه کلیه کارکنان دشمنانی تلقی می شوند که اگر شرایط برای آنها مناسب شود درصدد احقاق حقوق تضیع شده خود برخواهند آمد. روی این اصل مدیریت سایه همیشه درصدد چشم و گوش گذاری است تا کلیه فعل وانفعلات کارکنان خود را زیر ذره بین داشته باشد. و از آگاه شدن کارکنان جلوگیری میکند. چون اگاهی کارکنان با نابودی آنها رابطه مستقیم دارد. دراین سبک اعمال مدیریت است که دانایی جرم تلقی می شود. و فرد یا افراد دانا و فهیم باید تاوان پس بدهند. این تئوری تقربیا مقابل تئوری مدیریت کیفیت جامع است که دربعضی سازمان ها تا 30% سرانه منابع مالی خود را صرف رشد مهارتهای تخصصی و فکری کارکنان خود می کنند. گــــروههای سیاسی ـ احـــزاب سیاسی، گـــروههای غیر رسمی گـــروههای سیاسی رسمــــی مثل احزاب و تشکل های رسمی همه به نوعی در به وجود آوردن مدیریت های سایه تلاش می کنند و سعی دارند. فرد یا افرادی را بر کرسی قدرت بنشانند که در ظاهر مدیر سیستم باشد ولی در عمل جهت گیری آنها درجهت تحقق اهداف حزبی و تشکیلاتی آنان باشد. در سبک مدیریت سایه هر تصمیمی مدیر سازمان اتخاذ می کند. مصالح حزبی و تشکیلاتی از نظر او پنهان نمی ماند. وحتی بعضی مواقع در نشست ها و کنکره ها براساس اهداف حزبی اهداف سازمان ها را نیز برای مدیران خود تعیین می کنند. ومدیران ناگزیرنند فقط تصمیمات حزب و تشکیلات را اجرا کنند. نه مصالح مردم و منافع کارکنان و سازمان، را که در دراز مدت اهداف سازمان و حزب دچار گرانباری و شکاف می شود که حاصل آن شکست در اهداف سازمان و حزب است که نتایج تلخ آنرا باید مردم آن دیار تحمل کنند. گــــروههای غیـــر رسمـــی ( آشکارو نهان ) در محافل شب نشینی و مجالس گروهی تصمیم می گیرند و تصمیمات خود را به مدیر دست نشانده خود امریه می کنند و مدیر دست نشانده ناگزیر به انجام تصمیمات گرفته شده است. مدیر کوچکترین قدرت انعطاف و خلاقیت ندارد. اوهمچون یک مهره در دست کسانی است که ظاهرا حضور ندارند ولی اوامر آنها موبه مو در سازمان اجرا می شود. ادامه این روند باعث گسست اعتماد و مشروعیت بین کارکنان و مدیریت مجازی می شود که حاصل آن انحطات سازمانی و کلیه منابع آن است. کشـــورهای صاحب قدرتهای ـ سیاسی، نظامی، اقتصادی، تکنـــولوژی و ... کشورهای قدرتمند برای کسب منافع خود درکشورهای جهان سوم سعی و تلاش می کنند. به شکل ائتلاف یا راسا مدیرانی را برکشورهای صاحب منابع و ذخایر به مصدر قدرت بنشانند. گه به اهداف آنها جامه عمل بپوشند. اگرشرایط برای آنها ازاین طریق مهیا نشد. تلاش می کنند. لااقل فرد یا افرادی بر ساختار قدرت بنشانند که از دانش وتخصص برخودار نباشند ( پخمه گزینی) تا از ناتوانی اندیشه آنها سوئ استفاده خود را داشته باشند. و به تعبیری از آدمهای ضعیف در راس ساختارهای قدرت استفاده می کنند. تا از بی خبری و جهل آنها کسب منافع خود را به پیش ببرند. اما دراین مسیر هم موفق نشدند سعی می کنند از اهرمهای سیاسی ،اطلاعاتی، و نظامی بهره گیرنند. (تحریم اقتصادی، حمله نظامی ، کودتا تحریم تکنولژی و.. ) بهره گیرند. تا برای کسب منافع خود مدیران مخلص و کاردان را از پیش روی بردارند. و منافع نامشروع خود را بدست آورند. که میزان درک وفهم مردم آن دیار ضامن پیروزی یا شکست آنها است. و میتوان گفت که ضعف آگاهی افراد جامعه می تواند همچون سربازان دشمن پابه پای آنها دشنه بر قلب مدیران شجاع و آگاه خودشان بزند و افراد نا آگاه آن جوامع با دستان خودشان عزیزان خودشان را ذبح می کنند. چون جهل تاریکی است و در تاریکی انسان توان درک دوست از دشمن را ندارد. و بر دوستان خود آن می کند که برای خصم خونین خود می کرده که تاریخ از این وقایع کم ندیده است. |