18 قیمت سهام:
بورس اوراق بهادار مکانی است، که در آن انواع مختلف اوراق بهادار مانند سهام عادی، اوراق قرضه، اختیار معامله اوراق بهادار و قراردادهای آتی مورد دادو ستد قرار میگیرد.
مهمترین وظیفه بورس اوراق بهادار، ایجاد یک بازار کارآ و پیوسته برای اوراق بهادار است به گونه ای که هر لحظه بتوان اوراق بهادار را به قیمت عادلانه ونزدیک به قیمت معامله قبلی خرید و فروش گردد. بنابراین بورس باید بتواند نقدینگی کافی را برای سرمایهگذاران ایجاد کند. در چنین بازاری، سرمایهگذاران خواهند توانست که اوراق بهادار خود را سریعاً به نقد تبدیل و یا داراییهای نقدی خود را صرف سرمایهگذاری در اوراق بهادار نمایند.
وظیفه مهم دیگر بورس، تعیین قیمت اوراق بهادار است. قیمت در این بازار براساس عرضه و تقاضا ی اوراق بهادار تعیین میشود. تمام سفارشهای خرید و فروش اوراق بهادار از اقصی نقاط کشور به محل بورس ارسال و با توجه به حجم عرضه و تقاضا، قیمت سهام تعیین میگردد.
یک بازار کارآ باید این امکان را فراهم آورد که براساس اطلاعات منتشر شده در بازار، اوراق بهادار مورد ارزیابی قرار گیرد و آثار آن در قیمت اوراق بهادار منعکس گردد ؛ به عبارت دیگر، بورس اوراق بهادار نسبت به تحولات و رویدادهای مختلف حساسیت نشان میدهد. در کشورهای دیگر، شرکتهایی که قصد فروش سهام به عموم را دارند برای عرضه سهام به عموم و تعیین ارزش سهام از خدمات موسسات تهیه سرمایه و یا بانکهای سرمایهگذاری استفاده میکنند. این موسسات که دارای تجربیات طولانی در تعیین ارزش سهام شرکتها هستند، با توجه به اوضاع عمومیبازار سرمایه وتجزیه و تحلیل وضعیت مالی ودورنمای سودآوری شرکت و همچنین قیمت سهام شرکتهای مشابه، اقدام به تعیین قیمت سهام میکنند. این موسسات علاوه بر تعیین قیمت سهام، مسئولیت فروش و عرضه عمومیسهام را نیز به عهده دارند.
قیمت سهام شرکتهایی که سهام آنها برای اولین بار به عموم عرضه میشود به دلیل بالا بودن ریسک و نگرانی مربوط به عدم سابقه قیمت معاملاتی و نامشخص بودن قابلیت نقدینگی معمولاً کمتر از قیمت سهام شرکتهای مشابهی که دارای سابقه طولانی معاملات سهام هستند، درنظر گرفته میشود. با توجه به اینکه در کشورهای دیگر مقررات خاصی در مورد افشای اطلاعات جامع در مورد شرکتهایی که سهامشان قرار است به عموم عرضه گردد وجود دارد، این موسسات مسئولیت تهیه کتابچه اطلاعات مربوط به شرکت را نیز به عهده میگیرند. این اطلاعات توسط این موسسات تهیه و صحت و جامعیت آن توسط مراجع رسمیتائید میشود ودر نتیجه تا حدود زیادی اعتماد مردم به سرمایهگذاری در سهام عرضه شده را افزایش میدهد.(راعی،تلنگی،1383)
2-19 مدلهای تعیین ارزش سهام عادی:
در تئوریهای مالی، ارزش اوراق بهادار از طریق محاسبه ارزش فعلی عایدات آینده آنها به دست می آید، به عبارت دیگر، برای تعیین ارزش اوراق بهادار، ابتدا باید میزان عایدات ناشی از اوراق بهادار را همراه با زمان دریافت آنها تعیین نمودو سپس با توجه به نرخ تنزیلی که با میزان ریسک اینگونه اوراق بهادار متناسب باشد، ارزش فعلی آنها را محاسبه کرد. چون نرخ تنزیل و یا نرخ بازده مورد توقع سرمایهگذاران تابعی از میزان ریسک عایدات آینده است، لذا نرخ تنزیل مورد استفاده باید با ریسک عایدات آیندهآنها متناسب باشد. بنابراین برای تعیین ارزش سهام عادی، ابتدا باید سه عنصر اصلی تعیین ارزش یعنی:
(1)میزان عایدات آینده، (2) زمان دریافت عایدات، (3) میزان عدم اطمینان نسبت به تحقق عایدات ،مشخص گردد.
همانگونه که قبلاَ اشاره شد، میزان عایدی که به یک سهم عادی تعلق میگیرد، تابعی از میزان سود خالص شرکت است. میزان سود خالص شرکت نیز تابعی از میزان فروش و حجم هزینه های ثابت و متغیر عملیاتی و غیرعملیاتی شرکت است. با توجه به متغیر بودن این عوامل و نوسان پذیری آنها از یک سال به سال بعد، امکان تخمین دقیق سود شرکت در سالهای آینده وجود ندارد. البته میتوان، توان کسب سود شرکت را با توجه به عوامل درونی و برونی شرکت تعیین کرد.
اگر درآمد متعلق به هر سهم را با EPS و نرخ بازده مورد توقع سهامداران عادی را با K نشان دهیم و اگر شرکت صددرصد سود خود را تقسیم کند، ارزش هر سهم به طریق زیر قابل محاسبه خواهد بود.
2-19-1 مدل بدون رشد:
اگر میزان سرمایهگذاری شرکت در هر سال را فقط به میزان استهلاک دارائیهایش فرض کنیم، دراین صورت ظرفیت تولید و توان کلی کسب سود شرکت ثابت می ماند که میتوان آن را با EPS نشان داد دراین صورت ارزش هر سهم برابر خواهد بود با:
با توجه به اینکه جمع کسرهای داخل پرانتز برابر با 1/K است. خواهیم داشت:
معادله5-2
به عبارت دیگر برای تعیین ارزش هر سهم کافی است درآمد متعلق به هر سهم را به نرخ بازده مورد توقع سهامداران ( نرخ تنزیل ) تقسیم کنیم.
2-19-2 مدل با رشد:
در مدل قبل، فرض براین بود که شرکت هیچ گونه سرمایهگذاری جدیدی انجام نمیدهد و اگر شرکت به منظور توسعه فعالیت خود، به سرمایهگذاری تمام یا قسمتی از سود خود اقدام کند، قدرت کسب سودش افزایش یافته، سودهای آینده آن رشد خواهد یافت. نرخ رشد سودهای آینده به میزان سرمایهگذاری، و نرخ بازدهی این سرمایهگذاری بستگی دارد. اگر درصد سود سرمایهگذاری شده را با b و نرخ بازده سرمایهگذاری را با r و نرخ رشد سود را با g نشان دهیم نرخ رشد برابر خواهد بود با: g = b.r
و میزان سود نقدی تقسیمی (D) به سهامداران برابر خواهد بود با:
D = (1-b)EPS
در چنین حالتی ارزش یک سهم برابر خواهد بود با:
با توجه به اینکه
EPS2=EPS1(1+g) = EPS1(1+br)
EPSn=EPS1(1+g)n-1=EPS1(1+br)n-1
با جایگزینی معادلات فوق در فرمول تعیین ارزش خواهیم داشت:
اگر فرض کنیم که K>br باشد ( که فرض معقولی است ) فرمول فوق خلاصه خواهد شد:
معادله6-2
لذا در این فرمول مشاهده میشود که ارزش یک سهم، تابعی از درآمد متعلق به هر سهم (EPS)، درصد سود سرمایهگذاری شده (b)، نرخ بازدهی سرمایهگذاری (r) و نرخ بازده مورد توقع سهامداران (K) است.
ارزش تعیین شده برای هر سهم طبق معادله6-2 در دو حالت برابر با ارزش تعیین شده طبق معادله5-2 است.
اول : موقعی که شرکت سود خود را سرمایهگذاری ننموده (b = 0 ) و تمام آن را تقسیم کند ؛ در این صورت معادله6-2 به شکل زیر درخواهد آمد:
که شبیه معادله5-2 است
دوم: موقعی که نرخ بازده سرمایهگذاری شرکت با نرخ بازده مورد توقع سهامداران برابراست (r = k ). در این صورت معادله6-2 به شکل زیر درخواهد آمد.
به عبارت دیگر برای آن دسته از شرکتهایی که نرخ بازده سرمایهگذاریشان با نرخ بازده مورد توقع سهامداران برابر است، معادله5-2میتواند برای تعیین ارزش سهام بکار رود. با توجه به اینکه نرخ بازده مورد توقع سهامداران تابعی از نرخ بازده سایر فرصتهای سرمایهگذاری مشابه است، شرکتها میتوانند با سرمایهگذاری مجدد سود، موجبات افزایش ارزش سهام را فراهم نمایند مشروط براین که نرخ بازده سرمایهگذاریشان بیشتر از نرخ بازده سرمایهگذاری سایر شرکتهای مشابه باشد.
برخی شرکتها میتوانند فرصتهای سرمایهگذاری بسیار سود آور را به لحاظ برخورداری از موقعیتهای انحصاری برای مدت محدودی داشته باشند. این موقعیتهای انحصاری میتواند ناشی از مزیتهای تکنولوژی، نزدیکی به مواد اولیه، برخورداری از وضعیت رقابتی مناسب در بازار و حمایتهای دولتی و گمرکی باشد. لذا برای آنگونه شرکتها به جای در نظر گرفتن یک نرخ رشد باید چند نرخ رشد را که با نرخ بازدهی فرصتهای سرمایهگذاری در مقاطع زمانی مختلف متناسب است، در نظر گرفت.(صالح آبادی،سیاح،1384)
2-20 نحوه تعیین قیمت در بورس ایران
در بورس، کمیته قیمت گذاری، مسئولیت تعیین قیمت پایه برای سهامیکه در بورس پذیرفته میشوند را به عهده دارد. فرمول مورد استفاده برای تعیین قیمت پایه به شرح زیر است:
ارزش هر سهم
در این فرمول EPS1، پیشبینی درآمد هر سهم در سال بعد و K نرخ تنزیل و یا نرخ بازده مورد توقع سهامداران است. برای محاسبه EPS1 ابتدا میانگین EPS برای سه سال قبل محاسبه میگردد و سپس براساس نرخ رشد EPS در سه سال گذشته میانگین نرخ رشد سالانه و قیمت پایه به شرح زیر محاسبه میگردد:
قیمت پایه
همانگونه که ملاحظه میگردد، کمیته قیمت گذاری در تعیین قیمت پایه به عامل رشد سودهای آینده توجه نموده است، ولی در تعیین ارزش سهم از مدلی استفاده کرده که فرض میکند سودهای آینده رشدی ندارند. همانطور که در بخش قبلی توضیح دادیم، سهامیکه سود آنها رشدی ندارد براساس فرمول زیر قابل محاسبه هستند:
ارزش هر سهم
در مورد آن دسته از سهامیکه به خاطر سرمایهگذاریهای آینده، انتظار میرود سودشان افزایش یابد، فرمول تعیین ارزش به شرح زیر است:
ارزش هر سهم
2-21 مزایا و معایب نسبتهای قیمت به سود هر سهم و ارزش دفتری به ارزش بازار سهام :
الف) مزایا:
1. مفید بودن: این ضرایب، ابزار مفیدی جهت ارزش گذاری شرکتها میباشند.
2. سادگی: این ضرایب به خاطر سادگی محاسبات میتوانند روشهای خوبی برای ارزشیابی شرکتها باشند.
3. مربوط بودن: این ضرایب همان ضرایبی هستند که سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری از آن استفاده مینمایند.
ب ) معایب:
1. مبتدی بودن: به علت ابتداعی بودن این ضرایب که چند متغیر با یکدیگر تأثیرگذارند این ضرایب عملاً کارایی خود را از دست میدهند.
2. ایستاد بودن (غیرپویا): ضرایب فوق ارزش شرکت را در یک لحظه از زمان نشان میدهند و نمیتوانند پویایی شرکت در حال رقابت را اندازهگیری کنند.
2-22 بازده سهام:
بازده مثبت سرمایهگذاری شامل دو قسمت یعنی سود تقسیم شده و دیگری منفعت ناشی از افزایش ارزش سهام میباشد. از طرف دیگر، کاهش قیمت سهام عادی در بازار، معنی بازدهی منفی ( برای سهام ) است. پیشبینی بازده به طور کامل امکان پذیر نیست از این رو صاحبان سهام عادی هنگام خرید این اوراق ریسک میکنند.
شرکت برای اینکه بتواند ثروت صاحبان خود را به حداکثر برساند باید به گونه ای عمل کند، که از مجموع دو رقم متعلق به سود سهام پرداختی و افزایش قیمت سهام در بازار، مطلوبترین ترکیب به دست آید. اگر چه امکان دارد دست شرکت در تعیین سیاست تقسیم سود، کاملاً باز باشد، ولی نمیتواند در قیمت سهام در بازار تأثیری داشته باشد، یعنی شرکت میتواند در مورد مقدار و دفعاتی که سود سهم میپردازد اعمال نظر کند، ولی قیمت بازار سهام شرکت به روابط متقابل خریداران و فروشندگان سهام در بازار بستگی دارد.
قیمت سهام شرکت به دو عامل بستگی دارد:
1. قدرت سودآوری شرکت و
2. درجه عدم اطمینان ( ریسک ) نسبت به دریافت سودهای آتی.
پس یکی از اطلاعات مورد نیاز سرمایهگذاران آگاهی از ریسک سرمایهگذاری مربوطه است زیرا بازده بدون ریسک امکان پذیر نیست و از این جهت تصمیمات سرمایهگذاری برپایه درک و تنظیم ریسک و بازده مورد انتظار بنا می شود.(جهانخانی،پارسائیان،1375)