منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-03-16 |
نویسنده: | یورگ گوئیدو هولسمن | مترجم: | سید امیرحسین میرابوطالبی |
چکیده: | |||
وقتی نوبت به توضیح اثرات توزیعی منتج از تولید پول میرسد، اقتصاددانان از عصر «نیکلاس اورسم» و «جوان دو ماریانا» تا به حال معمولا به توضیح یک نوع اثر بسنده کردهاند. |
|||
اخلاق تولید پول اثرات توزیعی همگی آنها به این نکته اشاره کردهاند که افزایش تولید پول منجر به افزایش تمامی قیمتهای پولی خواهد شد و قدرت خرید پول را کاهش خواهد داد. به نظر آنها این کاهش قدرت خرید قرضگیرندگان را منتفع خواهد ساخت؛ چرا که مقدار قرضی که آنها بعد از این کاهش باید بپردازند ارزش کمتری نسبت به قبل از آن خواهد داشت، بنابراین چنین نفعی برای قرضگیرندگان لزوما از کیسه طلبکاران خواهد رفت. تفسیر اینچنینی این اثر خیلی هم درست نیست. این درست که افزایش در عرضه پول احتمالا قیمتهای پولی را بالا برده و در نتیجه قدرت خرید هر واحد پول را کاهش میدهد، اما اینکه چنین روندی لزوما به سود قرضگیرندگان و به زیان قرضدهندگان باشد، درست نیست. یک وامدهنده اگر بتواند در زمان قرض دادن افت قدرت خرید پول را پیشبینی کند حتی با کاهش 25 درصدی قدرت خرید پول هم متوجه هیچ ضرری نخواهد شد. فرض کنید او میخواهد سرمایهای که قرض میدهد را با 5 درصد سود بازپس بگیرد؛ خب به این ترتیب فقط این پول را با 30 درصد بهره قرض خواهد داد تا بتواند از دست دادن قدرت خریدش را جبران کند. این جبران را در اقتصاد «اضافه قیمتی» مینامند، یعنی مقدار اضافهای که بالاتر از نزخ بهره خالص پرداخت میشود تا افزایش قیمت پولی مورد انتظار را پوشش دهد. این همان روندی است که در زمانها و مکانهایی که کاهش ارزش پول بسیار شدید است به راحتی قابلمشاهده است. وامدهنده حتی با وجود کاهش قدرت خرید ممکن است از قرض دادن پول منتفع هم بشود. در مثال بالا اگر کاهش ارزش برخلاف انتظار او به جای 25 درصد با نرخ 15 درصدی اتفاق بیفتد، چنین خواهد شد. حال این 30 درصد شامل 3 بخش خواهد بود: 1-5 درصد نرخ بهره خالص، 2 -15 درصد اضافه قیمتی که خسارت ناشی از کاهش ارزش پول را جبران میکند و 3-10 درصد «سود». همین مشاهدات با این تفسیر برای قرضگیرندگان هم قابلانجام است. آنها لزوما از کاهش قدرت خرید پول منتفع نمیشوند و حتی اگر افزایش در قدرت خرید پول کمتر از پیشبینیای باشد که نرخ بهره وام نسبت به آن تعیین شده، ممکن است قرضگیرندگان از این افزایش «سود» هم ببرند. همه اینها به صحت انتظارات آنها بستگی دارد. با همه این تفاسیر، تولید پول اثر توزیعی دیگری هم دارد. این اثر بسیار مهمتر از آن چیزی است که توضیح دادیم؛ چرا که به انتظارات حاضرین در بازار ارتباطی ندارد. این اثر بهنحوی است که حاضرین در بازار نمیتوانند با استفاده از زرنگی یا احتیاط بیشتر از آن جلوگیری کنند. برای فهم این اثر توزیعی باید متذکر شویم که تبادل و توزیع فعالیتهای منفصلی نیستند. در روند بازار اینها دو روی یک سکه هستند. فرد الف سیبش را به ازای گرفتن گلابی فرد ب به او میفروشد. بعد از این تبادل توزیع سیب و گلابی متفاوت با آن چیزی میشود که در غیرآن صورت میبود؛ بنابراین هر تبادلی منجر به تغییر «توزیع» منابع نسبت به حالت قبل از آن خواهد شد. چنین بر میآید که هر تولید افزودهای از کالاها و خدمات هم مستلزم چنین تاثیری بر توزیع خواهد بود. عرضه جدید محصول، جهت توزیع را به سود تولیدکننده آن تغییر خواهد داد. تولید پول را در نظر بگیرید. اینجا هم مقدار اضافی حاصل از روند تولید وقتی فروخته میشود در وهله اول، اولین دارنده آن یعنی تولیدکنندهاش را منتفع میسازد. او میتواند مقدار کالا و خدمات بیشتری را نسبت به چیزی که در غیراین صورت میخرید، خریداری کند. همین طور هزینهای که او روی این کالاها و خدمات انجام میدهد، سطح درآمد افرادی که آنها را فراهم کردهاند بالاتر از آنچه در غیراین صورت میبود خواهد بود. به نظر میرسد که در این روند عدهای هم متضرر میشوند، کسانی از حاضرین در بازار که درآمد پولیشان در ابتدا افزایش نیافته، اما با گسترش یافتن مقدار اضافی پول ایجاد شده به تمام نقاط اقتصاد باید قیمتهای بیشتری را بپردازند. بنابراین تولید پول «درآمد حقیقی را از دارندگان بعدی به سمت دارندگان قبلی آن بازتوزیع میکند.» همانطور که اشاره شد این باز توزیع نمیتواند از طریق انتظارات خنثی شود. حتی کسانی که از این موضوع آگاهی دارند نمیتوانند جلوی اتفاق افتادن آن را بگیرند. آنها صرفا میتوانند سعی کنند تا جایگاه نسبیشان را در این روند بهبود ببخشند؛ یعنی سعی کنند کالاهای خود را به اولین دارندگان پول جدید و ترجیحا خود تولیدکننده پول عرضه کنند. این اثر توزیعی کلید درک اقتصادهای پولی است. این موضوع تقریبا دلیل اصلی تمام کشمکشهای موجود در اطراف تولید پول است. همانطور که بعدا دقیقتر خواهیم دید، این اثر اهمیت اساسی در ارزیابی اخلاقی نهادهای پولی خواهد داشت. برای جلوگیری از کجفهمیهایی که ممکن است رخ دهد اجازه بدهید تاکید کنیم که اثرات توزیعی برآمده از تولید فی نفسه نامطلوب نیستند. این اثرات عناصری اساسی در روند بازار هستند که باعث ایجاد تولید مداوم برای خدمترسانی به مصرفکننده میشوند. ثبات پولی در قسمت قبل مشاهده کردیم که سازوکار دولتمحوری که برای ثبات PPM توسط فیشر و پیروانش ترویج شد در عمل به صورت مفتضحانهای با شکست روبهرو شد. حال به این موضوع میپردازیم که جدا از تجربههای عملی آیا اساسا در حد تئوری امکان تنظیم مناسب و بهینه PPM توسط نهادهای عمومی ممکن است یا خیر؟ اول از همه توجه کنید که نمیتوان تعریف واحد و دقیقی به عبارت «قدرت خرید پول» یا PPM نسبت داد. PPM در حقیقت طیفی از چیزهای مختلف است که میتواند به ازای یک واحد از پول مبادله شود. اگر قیمت تلفن بالا برود در حالی که قیمت ماشین کاهش مییابد، غیرممکن است با یک استاندارد نا اریب بتوان ادعا کرد که PPM کاهش یا افزایش یافته است. مشخصا یک نفر میتواند الگوریتمی بسازد که قیمتهای ماشین و تلفن و غیره را به حساب آورده و بسنجد و روابط بین آنها را تحت یک عبارت یا شاخص مشترک ریاضی بیان نماید، اما چنین شاخصهایی را نمیتوان معیار ارزیابی ثابت ارزش اقتصادی دانست. اولا که اجزای تشکیل دهنده شاخص قیمتی نیاز مداوم به تعدیل دارند (لازم است تغییر کنند) تا تغییرات در طیف کالاها و خدماتی که در بازار در مقابل پول ارائه میشود را شامل شود. علاوه براین مهمترین نکته این است که عموما چنین معیاری اطلاعات صحیحی منتقل نمیکند. افراد متفاوت کالاهای متفاوتی میخرند؛ بنابراین بعضی از آنها ممکن است با افزایش قیمت روبهرو شوند، در حالی که عدهای دیگر دقیقا در همان دوره کاهش قیمتهای پرداختی را تجربه میکنند. بیان مقداری و کمی شاخصها تنها بازتابدهنده میانگینی از شرایط بسیار متفاوت است، اما در واقع آنچه در دنیای واقعی در تصمیمگیری انسانها دخیل بوده و نقش تعیینکنندهای دارد یک میانگین کلی نیست، بلکه دقیقا همان شرایط بسیار متفاوتی است که انسانهای مختلف به صورت خاص تجربه میکنند. در اینجا ما فقط میتوانیم ظاهر این نارساییهای تکنیکی را مشخص کنیم.1 آنچه برای ما مشخص و مهم است این است که با یک نگاه عادی میتوان دریافت که ثبات پولی به صورت PPM ثابت و پایدار را نمیتوان به سادگی یک اصل سیاستی شسته رفته دانست. مفهوم PPM پر است از ابهامها و مشکلاتی که مقدارش به میزان تصمیمات خودسرانهای که افراد مسوول میگیرند بستگی دارد. معیار PPM قدرت زیادی در اختیار کسانی قرار میدهد که مسوولیت مشخص کردن روابط PPM و الگوریتم آن را دارند. حال اجازه بدهید برای ادامه بحث فرض کنیم که هیچکدام از این مشکلات خطیر وجود ندارد. بگذارید فرض کنیم که ثبات پولی به مفهوم PPM پایدار میتواند بدون هیچگونه ابهامیتعریف شود. حال سوال این است که در این شرایط مطرح کردن PPM پایدار و باثبات درست است یا خیر؟ همانطور که قبلا اشاره کردیم بسیاری از نویسندگان و متفکران معاصر اقتصاد پولی به این سوال پاسخ مثبت داده اند. منطق بنیادی آنها این است که یکی از کارکردهای عمده پول به کارگیری آن به عنوان استاندارد و مقیاس ارزش است. تاجرین و دیگر افراد در محاسبات اقتصادی خود از قیمتهای پولی استفاده میکنند و برای اینکه این محاسبات تا جایی که ممکن است دقیق انجام شود، لازم است که یک استاندارد ارزشی باثبات و پایدار موجود باشد. چه زمانی پول مقیاسی با ثبات برای ارزش است؟ در اینجا با نظرات کاملا مختلفی روبهروییم. برای مثال طبق نظرات لاک و همفکرانش این اتفاق زمانی میافتد که عرضه پول تغییر نکند. طبق نظر دیوید ریکاردو و همراهانش این اتفاق زمانی امکانپذیر است که واحد پول قدرت خریدش را حفظ کند و طبق نظرهایک و همفکران او، زمانی پول معیاری با ثبات برای ارزش خواهد بود که مقدار کل پول خرجشده تغییری نکند، اما در نهایت چندان تفاوتی ندارد که کدام یک از برداشتهای بالا را مورد نظر قرار دهیم. منطق اصلی برای استاندارد قیمتی با ثبات در همه موارد فوق جعلی است.2 اصولا محاسبات در کسبوکار به صورت اندازهگیری میزان دقیق «ارزش» داراییهای یک شرکت انجام نمیشود، بلکه با مقایسه راهکارهای متفاوت انجام میپذیرد. فرض کنید آقای جونز سرمایهای معادل 1000 اونس طلا در اختیار دارد و میتواند از آن برای ایجاد یک کارخانه کفش یا دایر کردن یک شیرینی پزی بهره ببرد. او انتظار دارد که کارخانه کفش عایدی 1100 اونس یا بازده ناخالص 10 درصد و بنگاه شیرینی پزی عایدی 1200 اونس یا بازده ناخالص 20 درصد را در پی داشته باشد. این مقایسه اینچنینی جوهر محاسبات کسبوکار است. در این شرایط اصلا ثبات PPMوارد بازی نمیشود. جونز برآورد خود را بدون توجه به ثبات کاهش یا افزایش PPM انجام میدهد. محاسبات و برآوردهای او بدون توجه به اینکه عرضه پول ملی افزایش یا کاهش یافته یا ثابت مانده میتواند به دقت انجام گیرد و همچنین این محاسبات میتواند بدون در نظر گرفتن اینکه مقدار کل پول خرج شده تغییر کرده و یا ثابت مانده به خوبی انجام شود. با توجه به این مطالب مشخص میشود که نویسندگان و متفکران گذشته همچون اورسم به درستی معیار PPM ثابت را نادیده گرفته و تاکیدشان را بر یکپارچگی فیزیکی مسکوکات قرار دادهاند. پاورقی 1- برای اطلاعات و جزئیات بیشتر به کتاب «انسان اقتصاد و دولت» فصل 4 نوشته روتبارد مراجعه کنید. 2- مراجعه کنید به «نظریه پول و اعتبار» نوشته میزس، همچنین «تعامل انسانی» از همان نویسنده. * [email protected] |