منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-02-18 |
نویسنده: | منبع: کتاب چالشهای مدیریت در سده 21 | مترجم: | |
چکیده: | |||
سریعالرشدترین و پررونقترین صنایع، در سی سال آخر قرن بیستم، نه «اطلاعات؛ که «خدمات مالی» بوده است؛ |
|||
کارآفرینی صنایع در حال رشد ولی خدماتی که شبیه به آن را در هیچ زمانی در گذشته تجربه نکرده بودیم. یعنی خدماتی جزئی به منظور تامین فرآوردههای مالی برای جمعیتی فراوان و سالخورده در کشورهای توسعه یافته و در جهت تامین درآمد دوران بازنشستگی و تغییرات جمعیتی. در کشورهای توسعهیافته، طبقه متوسط تازه به دوران رسیده (خصوصا آنانی که نه با دستهای خود، بلکه به عنوان کارمند خدماتی یا کارگری علمی کار میکنند) چون به سن چهل و پنج یا پنجاه میرسند، در مییابند که اگر تا سنین سالخوردگی زنده بمانند تدارکات بازنشستگی موجود، احتمالا آنها را کفایت نکند. بدین ترتیب، این اشخاص، از سن 45 یا 50 در جستوجوی سرمایهگذاریهایی برمیآیند که آسایش خاطر آنها را از نظر تامین مالی در سیسال بعد، تامین و تضمین کند. این صنعت در حال رشد، به هر حال، کاملا با صنعت مالی سنتی از قبیل بانکهای شراکتی نظیر «جی، پی، مورگان» «سیتی بنک» یا «گلدمن ساکس» متفاوت است. هدف و علاقهمندی نخستین این سرمایهگذاران جدید، «پول درآوردن» یا «انجام معامله» نیست، بلکه دلنگرانی و علاقه اصلی آنها این است که پولی را که پسانداز کردهاند، به عنوان تکیهگاهی برای سالهای بازنشستگی خود حفظ کنند. بنگاههایی که این حقیقت را دریافتهاند، یعنی صندوقهای تعاونی، مدیران صندوقهای بازنشستگی و چند موسسه کارگزاری و دلالی که اغلبشان جدید هستند، در ابتدا در ایالات متحده و سپس در انگلیس و بعد هم به نحوی فزاینده در اروپا در بازارهای ژاپن بسیار گل کردهاند. ولی، بسیاری از «غول»های مالی سنتی، این حقیقت را درک نکردند که معنا و مفهوم واقعی «خدمات مالی» تغییر کرده است. آنها تنها شاهد بودند که بخش «فاینانس» سهم بیشتر و بزرگتری از درآمد قابل مصرف در کشورهای توسعه یافته را به خود اختصاص میدهد، لذا به سرعت، خدمات سنتی بنگاهی خود را توسعه دادند، ولی در عمل سهم این گونه خدمات مالی سنتی- نظیر وامهای شرکتی بزرگ یا عرضه عمومی اوراق بهادار- رشد چندانی نداشته و به احتمال قریب به یقین، روندی انقباضی و نزولی را به سرعت طی خواهد کرد. زیرا این بازار، در وهله نخست، بازار شرکتهای بزرگ است. ولی مرکز رشد، در هر یک از کشورهای توسعه یافته، حتی در ژاپن، در بیست سال گذشته، موسسات کاری، تجاری و صنعتی متوسطالحال بوده و سهم موسسات بزرگ، روندی رو به کاهش داشته است و موسسات کاری، تجاری و صنعتی متوسط هم، نوعا، خریدار اینگونه خدمات مالی سنتی نیستند. در نتیجه، غولهای مالی در سراسر جهان، رشدی چشمگیر یافتهاند با کاهش تدریجی سود فعالیتهای قانونیشان این غولهای بانکداری (آمریکایی، انگلیسی، ژاپنی، آلمانی، فرانسوی و سوئیسی) به نحوی فزاینده، متوسل به «تجارت و معامله به حساب خودشان»، یعنی سفتهبازیهای بیچون و چرا شدهاند تا هزینههای بالاسری متورم خود را تامین کنند. اما، روند واقعی، یعنی رشد «خدمات جزئی مالی» جدید و رشد سرمایهگذاران جدید، احتمالا بهرغم بحران، ادامه خواهد یافت. دست کم این احتمال وجود دارد که این روند تا مادامی که جوامع توسعه یافته، سیستمهای بازنشستگی خود را با واقعیتهای جمعیتی، تطبیق دهند، ادامه خواهد داشت. صنایع، اعم از تجاری و صنعتی یا غیرتجاری و صنعتی، برحسب اینکه صنایعی «در حال رشد»، «بالغ» یا «در حال افول» باشند، بایستی به شیوههایی متفاوت، مدیریت شوند. یک صنعت در حال رشد که میتواند روی این نکته حساب کند که رشد تقاضا برای محصول یا خدماتش، سریعتر از رشد اقتصاد یا جمعیت است، برای خلق آینده سازماندهی و مدیریت میشود. این صنعت باید در نوآوری جلودار و علاقهمند به قبول ریسک باشد. یک صنعت بالغ، بایستی طوری مدیریت شود که در زمینههایی معدود و انگشتشمار، ولی با اهمیت و تعیینکننده و خصوصا در زمینههایی که تقاضا، از طریق تکنولوژی یا کیفیت پیشرفته، با قیمتهای کمتری برآورده میشود، نقش و موقعیت رهبری را داشته باشد. این صنعت باید برای انعطافپذیری و تغییرات سریع، سازماندهی و مدیریت شود. صنعت بالغ، برای تامین نیازها و خواستههای خود و مخاطبینش، شیوههای خود را مرتبا تغییر میدهد. بنابراین صنعت بالغ باید برای شرکا، همپیمانان و سرمایهگذاریهای مشترک (جوینتونچرز) سازماندهی و مدیریت شود که بتواند خود را در اسرع وقت، با این چرخشها و تغییرات هماهنگ و منطبق سازد. نمونه بارز این صنعت، صنعت داروسازی است. این صنعت، تا همین اواخر – یعنی از زمان اختراع داروهای Sulfa و آنتیبیوتیکها و درست پیش از جنگ جهانی دوم- صنعتی رو به رشد و پیشتاز بود. این صنعت، در دهه 1990 به صنعتی بالغ، تبدیل شد و این دقیقا، بدان معنا است که این صنعت، به احتمال قوی، تغییراتی سریع و ناگهانی را در جهت طرق جدید برآورده کردن تقاضاهای قدیمی و مثلا تغییر از داروهای شیمیایی به ژنتیکی، الکترونیک طبی، تجربه خواهد کرد. مدیر، در یک صنعت در حال افول، باید بالاتر از هر چیز، برای تقلیل مستمر، هدفمند و سیستماتیک هزینهها، سازماندهی و مدیریت کند و همزمان در جهت بهبود کیفیت و نحوه ارائه خدمات تلاش کند و به جای رشد حجم کاری خود- که میتواند به منزله کاهش حجم کاری سازمانی دیگر باشد- موقعیت شرکت را در قلمرو خود صنعت تقویت کند؛ زیرا تثبیت برتری و تمایز محصول، در یک صنعت رو به افول، بسیار دشوار است. در یک صنعت در حال افول، تولیدات به «مالالتجاره» تبدیل میشود- چنانچه به سرعت در مورد اتومبیلسواری، - به جز در مورد چند اتومبیل لوکس و تجملاتی – در حال وقوع است. در نتیجه، بنگاهها و نهادها- اعم از تجاری صنعتی یا غیر آن، بایستی بیاموزند که استراتژیهای خود را بر آگاهیهای خود از روند توزیع درآمدهای قابل مصرف و تطابق با آن و بالاتر از همه تطابق با هرگونه تغییرات حادث در این توزیع درآمد، مبتنی نمایند و این دو لامحاله، نیازمند اطلاعات «کمی» و تجزیه و تحلیل «کیفی» هستند. منبع: کتاب چالشهای مدیریت در سده 21 |