منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-12-16 |
نویسنده: | دنیای اقتصاد | مترجم: | |
چکیده: | |||
گروه بورس- هدیه لطفی: سال 2011 با همه تلاطمات و بحرانهای سیاسی و اقتصادیاش به پایان رسید. در این سال، علاوه بر تغییر در ساختارهای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا، اروپا و آمریکا نیز در سوی دیگر جهان با بحرانی اقتصادی دست به گریبان شدند. |
|||
سهامداران در برابر بحرانهای جهانی
این بحران علاوه بر ایالات متحده آمریکا بخش قابل توجهی از کشورهای اروپایی را نیز زمینگیر کرد و در نهایت اتحادیه اروپا را برای خلاصی از فشار فزاینده بدهیها به اجرای برنامههای سفت و سخت ریاضت اقتصادی روی آوردند.این تلاطمهای اقتصادی، بازارهای سهام سراسر دنیا را دچار نوسان شدیدی کرد و زیانهای عمدهای به معاملهگران وارد آورد. مطالعه رفتار سرمایهگذاران بینالمللی در برابر این بحرانها موضوعی است که کمتر به آن پرداخته شده و شاید بررسی آن برای سهامداران بورس نوپای تهران خالی از لطف نباشد. برای بررسی این موضوع به سراغ روزبه پیروز، رییس هیات مدیره شرکت سرمایهگذاری فیروزه (مدیر بیشترین سرمایههای خارجی در بورس) رفتیم که سابقه فعالیت حرفهای در بازارهای بینالمللی را نیز دارد. نمونههایی از بحرانهای بینالمللی در بازارهای سهام را که شخصا تجربه آن را داشتهاید، ذکر کنید. طی 10 تا 15 سال گذشته بحرانهای زیادی در دنیا وجود داشته که به عنوان نمونه میتوان به بحران منطقه یورو در سال گذشته اشاره کرد که خیلی جدی بود و اثرات زیادی در بازارهای غربی و حتی بازارهای کشورهای در حال توسعه مثل هند و برزیل بر جای گذاشت. به عنوان نمونه دیگر میتوان به بحران 2008 اشاره کرد که نوسانات عجیب و غریب در بازارهای سرمایه جهانی به وجود آورد و چند روز بازارها تحت تاثیر این بحران در سقوط مطلق بودند. در این دوران ناگهان شاخص داوجونز 600 تا 700 واحد سقوط کرد که ریشههای این بحران نیز در رشد حبابی قیمتهای مسکن در ایالات متحده بود. سهامداران در بازارهای بینالمللی در مواجهه با بحرانها چگونه واکنش نشان میدهند؟ بین سهامداران و عکسالعمل آنها تفاوت زیادی وجود دارد و در واقع سهامدار داریم تا سهامدار!در بازارهای بورس همیشه یک تعادل بین ترس و طمع برقرار است؛ یعنی وقتی که ترس بیشتر بر جو بازار سرمایه حاکم میشود، بازارها شروع به افت میکنند و در مقابل وقتی مردم بیشتر احساس طمع میکنند بازارها رو به رشد میگذارند. در واقع حس جمعی در بازار سرمایه بسیار رایج است و تمام سهامداران ناگهان به یک سمت حرکت میکنند چه حس منفی باشد و چه مثبت. اما در بحرانهای اخیر بینالمللی جنبه منفی حرکت سرمایهگذاران خیلی قویتر بود؛ به نحوی که حتی متخصصین بازار، حرفهایها یا مدیران صندوقها نیز تحت تاثیر این ترس شدید قرار گرفته و تصمیمگیری کردند. به طور مثال در بحران 2008 بیشتر سهامداران وحشتزده شده و قادر به تصمیمگیری در خرید و فروش سهام نبودند و این عامل باعث تشدید وضعیت منفی بازار شد. اما تجربه به من میگوید این شرایط (غلبه ترس) فرصت بزرگی برای موفقیت و برنده شدن در بازار است. در این قبیل شرایط سهام شرکتهای بزرگ نیز افت میکند و خیلی ارزنده میشود و شما میتوانید از این موقعیت برای خرید سهام مطلوب به قیمت ارزان، استفاده کنید؛ این نوع شرایط در بازار میتواند یک فرصت طلایی به شمار آید. بگذارید مثالی بزنم. سال گذشته در بحبوحه بحث ورشکستگی یونان قیمت کل داراییها در جهان سقوط کرد.در این شرایط قیمت سهام Apple خیلی ارزان شده بود و بهرغم رشد 80 درصدی سود سالانه، P/E آن به 11 رسیده بود. کسانی که در آن زمان اقدام به خرید این سهام کردند به سود خوبی دست یافتند؛ قیمت سهام اپل در چند ماه از 350 دلار به بیش از 500 دلار رسید.در این نوع شرایط سرمایهگذارانی که نگاه فاندامنتال دارند و خود را از جو روانی حاکم بر بازار سرمایه دور نگاه میدارند برنده واقعی هستند.توجه کنید شما هیچ گاه نمیتوانید سهام ارزنده را ارزان خریداری کنید مگر در شرایط ترس حاکم بر بازار و هجوم فروشندگان! چنانچه سرمایهگذاران معروف فاندامنتال در دنیا که موفقترین آنها در تاریخ وارن بافت است نیز همیشه در زمان سقوط، خریدار سهام بوده است. در آخرین نمونه از این دست وارن بافت در اوج بحران سال گذشته اقدام به خرید سهام Bank of America کرد. این شرکت به عنوان یکی از بزرگترین بانکهای آمریکا محسوب میشد و همه معتقد بودند با توجه به بحران بانکی در خطر زیادی است. اما وارن بافت سهام این شرکت را خریداری کرد و سود خوبی هم تاکنون کسب کرده است.در واقع زمانی که درآمد یک شرکت رشد پیدا میکند اما قیمت سهام افت کرده یا ثابت مانده است؛ از دید فاندامنتال جذابیت خرید ایجاد میشود و معمولا تصمیم عاقلانه در این موقعیت، خرید سهام بدون توجه به ترسهای محیطی است. در هنگام بحرانهای بینالمللی مشاهده میشود که قیمت کل داراییها اعم از سهام و مسکن و طلا و نفت به طور دسته جمعی سقوط میکند. علت عدم تفاوت رفتار قیمت داراییها از یکدیگر در مواقع بحرانی چیست؟ چیزی که در دنیا اتفاق افتاده این است که بازارهای مختلف به هم وابسته شدهاند تمام بخشهای اقتصادی به هم مرتبط هستند. مثلا در بحران سال گذشته در اروپا، زمانی که بازارهای اروپایی افت کردند به دنبال آنها نشانههای افت در بازارهای آمریکایی مشاهده شد و پس از آن بازارهای کشورهای در حال توسعه مانند برزیل، هند و چین شروع به سقوط کردند و فرصتهای خرید جالبی برای خریداری سهام ایجاد شد؛ چون این کشورهای در حال توسعه در حال رشد به سر میبرند و از یک اقتصاد پررونق برخوردارند و رشد اقتصادی آنها خیلی بالاتر از اروپا و آمریکا است. از طرفی دیگر افت بازار بورس دنیا بر قیمت دیگر داراییها نیز تاثیرگذار است.به طور نمونه، پارسال وقتی که یورو و دلار در حال از دست دادن ارزش خود بودند و بدهی دولتهای غربی نیز سر به فلک گذاشته بود، اروپا و آمریکا مجبور به چاپ پول جدید شدند تا فشار بدهی را کاهش دهند.در این شرایط طبیعتا پول بیارزش میشود و خیلی از افراد به سمت طلا پناه میبرند تا ارزش پول خود را حفظ کنند. در بحران سال گذشته قیمت سهام به شدت کاهش یافت و اکنون دوباره به سطوح قبلی بازگشته است. توجیه این فراز و فرود شدید که در نهایت باعث بازگشت قیمتها شده است، چیست؟ مشکلات ساختاری پول مشترک یورو عامل اصلی بحران 2011 بود. نکته قابل توجه این است که پروژه پول مشترک یک ایده خوب اما آزمایش نشده بود که در عمل با چالش مواجه شده است.به طور نمونه یونان با یک اقتصاد ضعیف و تولیدات محدود را در کنار یک کشور مثل آلمان با یک اقتصاد قوی صنعتی در دنیا در زیر یک چتر پول مشترک قرار دادهاند.این مساله تا به حال در دنیا امتحان نشده بود و مسائل جدیدی به وجود آورد.در این سیستم دولتها باید تحت نظارت دقیق قرار میگرفتند به خصوص در ارتباط با میزان بدهیهای خود؛ اما با عدم وجود این نظارتها در میزان بدهیهای یونان، اسپانیا و ایتالیا سر به فلک گذاشته است.دقت کنید که قبل از ایجاد یورو کشوری مانند یونان برای بدهیهای خود مجبور به پرداخت 10 درصد بهره بود اما پس از پیوستن به اتحادیه با نرخ بهره مشابه آلمان (2 درصد) پول قرض کرد و میزان استقراض را بالا برد بالطبع بدهیهایش نیز افزایش یافت و مشکل جدی آن بر دوش دیگر ملتهای اروپا افتاده است.از نظر من، بحران یورو حل نشده بلکه آرام شده است. اکنون پولهایی تزریق شده و بازارها کمی متعادل شده است و کشورها در حال مذاکره برای راهحل یورو هستند و تا رفع ریشهای مشکل هنوز راه درازی باقی است. برخی معتقدند رفتار سرمایهگذاران بورس تهران نسبت به بازارهای بینالمللی در مواجهه با بحرانها ناپختهتر و احساسیتر است. نظر شما در این باره چیست؟ بازار سرمایه ما بازاری جوان و در حال رشد و توسعه است و فرهنگ تخصصی و حرفهای سرمایهگذاری در آن در حال شکلگیری است؛ قطعا بازار بورس در مقایسه با چند سال گذشته حرفهای عمل میکند؛ تجربیات بیشتر شده، تعداد صندوقهای سرمایهگذاری افزایش یافته، آگاهی از تجربیات و اطلاعات جهانی به مراتب بیشتر شده است. تمام این عوامل به رشد بازار سرمایه ما کمک کرده است اما هنوز راه خیلی طولانی برای رسیدن به بازارهای بینالمللی در پیش است. به طور نمونه در پی افت بازار در سال جاری منابع قابلتوجهی از صندوقهای سرمایهگذاری خارج شده است که این یک واکنش کاملا ناشیانه از سوی سرمایهگذاران است. تجربه تاریخی دنیا نشان داده که سرمایهگذارانی که با دید طولانیمدت وارد صندوقی میشوند، فراز و نشیبها را طی میکنند و به آسانی متزلزل نمیشوند و دقیقا به همین دلیل به عنوان برندگان اصلی بازار شناخته میشوند. در مقابل افرادی که سعی میکنند به طور مرتب وارد و خارج شوند و سعی میکنند حرکت آینده بازار را حدس بزنند، معمولا بازنده هستند.از نظر من فردی که میخواهد زمانبندی ورود و خروج خود را با شرایط بازار وفق دهد مانند فردی میماند که بخواهد چاقوی در حال افتادن را بگیرد! به کدام روش تحلیلی در سرمایهگذاری در سهام باور دارید؟ اعتقاد قوی به سرمایهگذاری فاندامنتال دارم. یعنی فرد باید به شاخصهای اصلی عملکرد مالی شرکت نگاه کند و سوددهی شرکت، نسبت قیمت سهم به سوددهی، رشد سوددهی و در نهایت عملکرد صورتهای مالی مدنظر قرار دهد.شرکتهایی که به صورت زیربنایی و بنیادی اصلاح شوند و ساختار مالی آنها بهبود یابد در بلندمدت به سهامدار خود سود خواهند رساند. برخی بر این باورند که در سطح اقتصاد بینالمللی بحران بزرگتری طی چند سال آتی در پیش است. نظر شما در این مورد چیست و چشم انداز اقتصاد جهانی را چگونه میبینید؟ خطرات جدی در بازارهای مالی دنیا وجود دارد؛ به طور مثال یکسری ویژگیهای حبابی در اقتصاد چین به چشم میخورد؛ میزان ساخت و ساز در چین خیلی سریع بوده به طوری که شهرهایی در این کشور ساخته شدهاند که به طور کامل خالی از سکنه هستند.چنانچه اقتصاد چین نتواند میزان رشد خود را حفظ کند اثرات کاهشی جدی در اقتصاد جهانی بر جای خواهد گذاشت.همان طور که قبلا نیز اشاره شد مشکل یورو به طور کامل حل نشده و باوجود اختلاف نظرهای عمیق بین کشورهای اروپایی و آمریکایی به نظر میرسد رفع شدن این معضل چندان کار سادهای نباشد.چنانچه مشکل بدهیها در اسپانیا و ایتالیا دوباره بالا گیرد میتواند باعث شروع یک بحران دوباره در این منطقه شود.همچنین میزان بدهیهای کشور آمریکا نیز بسیار بالاست و هنوز ساختار مالی ایالات متحده اصلاح نشده است.به طور کلی از نظر من سال 2012 سال نسبتا آرامی خواهد بود ولی خطرات در آینده کاملا جدی است. |