منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-06-01 |
نویسنده: | موری روتبارد | مترجم: | محسن رنجبر |
چکیده: | |||
آمیزش آنه رابرت ژاک تورگو (1781-1727) با علم اقتصاد، بسیار کوتاه؛ اما درخشان بود و از هر نظر چشمگیر. |
|||
اقتصاددانان بزرگ اتریشی ای.آر.جی.تو رگو: گزیدهگو، فهمپذیر، تیزهوش (1) آمیزش آنه رابرت ژاک تورگو (1781-1727) با علم اقتصاد، بسیار کوتاه؛ اما درخشان بود و از هر نظر چشمگیر. اولا بسیار جوان بود که درگذشت و ثانیا انرژی و زمان نسبتا اندکی را صرف اقتصاد کرد. در پاریس و در خانوادهای برجسته از نورمنها(2) که مدتهای دراز از مقامات مهم حکومت سلطنتی بودند، به دنیا آمد و به همین دلیل سری داشت پرسودا. پدر تورگو، میشل اتین، از اعضای شورای پارلمان پاریس، مدیر تراز اول این شهر و از مقامات بلندمرتبه قضایی و مادرش روشنفکر و اشرافزاده مشهور، بانو ماگدولن فرانسواز مارتینو بود. تورگو القابی را در مدرسه سنسولپیس و بعد در سوربن، دانشکده بزرگ الهیات دانشگاه پاریس از آن خود کرد و از این رو پیشینهای درخشان از دوره دانشآموزی خود داشت. انتظار میرفت که او، پسر جوان خانوادهای نامدار اما نه ثروتمند، پا به کلیسا بگذارد و بهترین راه را برای پیشرفت فردی در آن جایگاه در فرانسه سده هجده بپیماید. هر چند که راهب بزرگ یک دیر شد؛ اما تصمیم گرفت که رییس دادگاه، قاضی، سربازرس و دست آخر، در تلاشی قهرمانانه اما بدفرجام برای نابود ساختن محدودیتهای دولتی بر اقتصاد بازار در انقلابی واقعی از بالا، وزیر دارایی (با وزارتی جنجالی و کوتاه) شود. تورگو نه تنها مدیری پرکار بود که علایق فکری گستردهای نیز داشت و بیشتر وقت آزادش را صرف مطالعه و نوشتن، نه در اقتصاد که در تاریخ، ادبیات، زبانشناسی و علوم طبیعی میکرد. نوشتههای اقتصادی او کوتاه، پراکنده و شتابزده بودند. پرآوازهترین اثرش، «تاملاتی پیرامون تشکیل و توزیع ثروت» (1766) تنها پنجاه و سه صفحه بود. این اختصار فقط اثرگذاریهای مهم این مرد بزرگ را بر علم اقتصاد برجستهتر میکند. در تاریخ تفکر، شیوه نگارش غالبا نشان از درون فرد دارد، و روشنی و زلالی اسلوب تورگو، فضایل فکر او را بازمیتاباند و به گونهای دلپذیر در برابر نثر کسلکننده و دشوار مکتب فیزیوکرات مینشیند. لسهفر و تجارت آزاد استاد تورگو در اقتصاد و مدیریت، دوست سرشناسش ژاک کلود ماری وینسنت (1759-1712)، مارکی گورنه(3) بود. از این رو به حق میتوان گفت که تورگو دیدگاههای مبتنی بر لسهفر خود را کاملتر از هر جای دیگر در یکی از این آثار مقدماتیاش با عنوان «مرثیهای برای گورنه» (1759) شکل داد - کتابی که بعد از مرگ مارکی در سنین جوانی و پس از یک بیماری درازمدت، به او تقدیم شد.(4) تورگو نشان داد که شبکه نظارتهای جامع مرکانتیلیستی بر صنایع، تنها خطایی ذهنی نیست، بلکه نظامی تمامعیار از کارتلسازی اجباری و امتیازات خاص اعطا شده از سوی دولت است. از دید او آزادی تجارت داخلی و خارجی، بهطور یکسان از منافع متقابل و فراوان مبادله آزادانه ریشه میگیرند. در وضع تمام محدودیتها «فراموش میشود که تراکنشهای تجاری نمیتوانند دوسویه نباشند»، و تلاش برای فروش همه چیز به خارجیها و در عوض نخریدن هیچ چیزی از آنها احمقانه و مضحک است. تورگو در ادامه «مرثیه»، یک نکته اساسی قبل از هایکی را درباره کاربردهای دانش حیاتی و خاص یکایک کنشگران و کارآفرینان بازار آزاد بیان میکند. این مشارکتکنندگان متعهد و در تنگنا قرارگرفته در فرآیند بازار، موقعیتشان را بسیار بهتر از اندیشمندان بیرون گود میشناسند. در پیشروی به سوی ارائه تحلیلی جامعتر از فرآیند بازار، تورگو اشاره میکند که نفع شخصی، برانگیزاننده و جنباننده اصلی این فرآیند است و در بازار آزاد همواره با نفع عمومی سازگار خواهد بود. خریدار فروشندهای را برمیگزیند که کمترین قیمت را برای مناسبترین محصول از او بخواهد و فروشنده نیز بهترین کالایش را در بالاترین قیمت رقابتی خواهد فروخت. از سوی دیگر محدودیتها و امتیازات خاص دولتی، مصرفکنندگان را به خرید محصولات بدتر در قیمتهایی افزونتر وامیدارد. تورگو نتیجه میگیرد که «از این رو آزادی عمومی در خرید و فروش ... تنها ابزار برای آن است که از یک سو قیمتی برای فروشنده تضمین شود که برای تشویق تولید کفایت میکند و از سویی دیگر بهترین کالا در کمترین قیمت برای مصرفکننده ضمانت شود.» او به این نتیجه رسید که دولت باید به محافظت از افراد در برابر «بیعدالتی شدید» و مراقبت از کشور در مقابل حمله خارجیان محدود بماند. «دولت همواره باید آزادی طبیعی خریدار را برای خرید و اختیار فروشنده را برای فروش حفظ کند.» تورگو میپذیرفت که ممکن است برخی اوقات در بازار آزاد «تاجری کلاهبردار و مصرفکنندهای فریبخورده» پدیدار شوند. اما در این صورت بازار راهکارهای ویژه خود را برای حل این مشکل فراهم خواهد کرد: «مصرفکننده به میانجی تجربه آموختهتر میشود و دیگر زیاد به این تاجر نیرنگباز سر نمیزند و این تاجر هم آوازهاش را از کف میدهد و به این طریق به خاطر فریبکاریاش تنبیه میشود.» او در حقیقت تلاشهای دولت برای مقابله با کلاهبرداری از مصرفکنندگان یا آسیب رساندن به آنها را به سخره میگرفت. اینکه از دولت انتظار داشته باشیم حتی جلوی رخ دادن چنین فریبکاریهایی را بگیرد، مثل این است که از او بخواهیم بالشهایی را برای تمام کودکانی که ممکن است بر زمین بیفتند، فراهم کند. اگر فرض کنیم که پیشگیری موفقیتآمیز از تمام سوءرفتارهایی از این گونه به میانجی قانون امکانپذیر است، کل پیشرفت صنعت را فدای کمالی واهی و پندارین کردهایم. تورگو در ادامه میافزاید که تمام چنین نظارتها و وارسیهایی «همواره هزینههایی دارند و این هزینهها همیشه مالیاتی هستند که بر کالاها بار میشوند و در نتیجه فشاری اضافی را بر دوش مصرفکننده داخلی میگذارند و خریدار خارجی را دلسرد میکنند.» او در یک حرکت رو به جلوی بیهمتا چنین نتیجه میگیرد: «تمام مصرفکنندگان را فریبخورده دانستن و همه بازرگانان و تولیدکنندگان را کلاهبردار فرض کردن، به آنها حق میدهد که اینگونه باشند و تمام اعضای فعال جامعه را به فساد میکشاند.» تورگو بار دیگر در موضوع هایکی دانش فزونتر کنشگران خاص در بازار پیش میرود. اشاره میکند که مکتب لسهفر گورنه، یکسره «بر وارسی مداوم انبوهی از تراکنشهایی استوار است که تنها به خاطر گستردگیشان نمیتوان آنها را به طور کامل شناخت و افزون بر آن، همواره به انبوهی از شرایط دائما دگرگونشونده که امکان مدیریت یا حتی پیشبینیشان وجود ندارد، وابستهاند.» تورگو مرثیه خود برای دوست و استادش را با بیان این باور گورنه به پایان میبرد که بیشتر افراد «نظر بسیار مساعدی نسبت به اصول دلنشین و گیرای آزادی تجاری دارند»، اما پیشداوری و مطالبه امتیازات خاص غالبا راه را بر این باورشان میبندد. به عقیده تورگو، یکایک افراد میخواهند که استثنایی را بر اصل عمومی آزادی بار کنند و «این استثنا معمولا بر منافع شخصیشان استوار است.» آخرین نوشتههای تورگو در باب اقتصاد اندکی قبل از انتصاب او به پست وزارت دارایی در سال 1774 و زمانی که در لیموگ سربازرس بود، نوشته شدند. این نوشتهها درگیری تورگو را در جدالی درون دستگاه دیوانسالاری سلطنتی برای دفاع از تجارت آزاد بازتاب میدهند. او در آخرین اثرش، «نامه به راهب بزرگ، تره(5) [وزیر دارایی] در باب تعرفه آهن» (1773) نظام تعرفههای حمایتی را جنگ همه علیه همه و به ضرر مصرفکنندگان خواند که در آن امتیازات انحصاری دولتی، سلاح جنگ هستند و قاطعانه به این نظام تعرفهها حمله برد. تورگو به واقع هفتاد سال پیش از باستیا، نظام تعرفههای حمایتی را یک «جنگ سرکوب دوجانبه» خواند که «دولت در آن قدرت خود را به همه وام میدهد تا آن را در برابر همه به کار گیرند.» او به این نتیجه رسید که «هر قدر هم که سفسطههایی به واسطه نفع شخصی چند تاجر انگشتشمار روی هم انباشته شوند، باز حقیقت این است که تمام شاخههای تجارت باید آزاد باشند، به یک اندازه و بی هیچ اما و اگری.»(6) تورگو نه تنها در دفاع از آزادی تجارت، بلکه در مطالبه وضع مالیاتی واحد بر «تولید خالص» زمین نیز به فیزیوکراتها نزدیک بود. با خواندن آثار تورگو این برداشت حتی بیشتر از زمانی که دیدگاههای فیزیوکراتها را میخوانیم - به ذهن میرسد که خواسته واقعی او رهایی از مالیاتهای طاقتفرسای بارشده بر همه طبقات جامعه بوده است، نه وضع آنها بر زمینهای کشاورزی. باورهای تورگو راجع به مالیاتها کاملتر از هر جای دیگر - هر چند باز هم به اختصار - در «طرح مقالهای عمومی درباره مالیاتستانی» (1763) بیان شده. این نوشته تورگو چکیده مقاله ناتمامی بود که هنگامی که در لیموگ سربازرس بود، برای راهنمایی وزیر دارایی نوشته بود. تورگو اعتقاد داشت که مالیاتهای بارشده بر شهرها در مسیری رو به عقب به کشاورزی منتقل میشوند و نشان داد که مالیاتستانی تجارت را زمینگیر کرده، مکان شهرها را به انحراف کشانده و به فرار غیرقانونی از مالیاتهای گمرکی انجامیده است. افزون بر آن، انحصارگران برخوردار از امتیازات دولتی قیمتها را به شدت بالا میبرند و عاملی میشوند برای تشویق قاچاق کالاها. مالیاتهای وضعشده بر سرمایه، صرفهجوییهای انباشتشده را نابود میکند و صنایع را از پا میاندازد. زبانآوریهای تورگو به تمسخر مالیاتهای نامناسب محدود بود و آتش آن دامنگیر مزایایی که ادعا میشد در وضع مالیات بر زمین وجود دارد، نشد. چکیدهای که او از نظام مالیاتی به دست داد، کوبنده بود و بیپرده؛ «به نظر میرسد که بودجه عمومی مثل هیولایی حریص در کمین کل ثروت مردم بوده است.» ارزش، مبادله، قیمت یکی از برجستهترین آثار تورگو مقالهای منتشرنشده و ناتمام با عنوان «ارزش و پول» است که حول و حوش سال 1769 نوشته شد. او نخست نظریهای اتریشیوار را در باب اقتصاد کروزوئه، سپس درباره مبادلهای تنها و جداافتاده میان دو فرد که بعد آن را به چهار نفر گستراند و در آخر درباره بازاری کامل شکل داد. تورگو، چون در آغاز بر اقتصادی جداافتاده و کروزوئی تمرکز کرد، توانست قوانینی اقتصادی را که از مرزهای مبادله فراتر میروند و در رابطه با تمام کنشهای فردی صادقاند، کشف کند. در وهله اول تورگو به وارسی فردی تنها و تکافتاده نشست و تحلیلی پیچیده را از مقیاس ارزش یا مطلوبیت او به دست داد. کروزوئه با ارزیابی و شکلدهی رتبههای ترجیحی اشیای مختلف، به کالاهای گوناگون اقتصادی ارزش میبخشد و بر مبنای ارزش نسبیای که این کالاها برای او دارند، به مقایسه و انتخاب میان آنها - نه تنها میان کاربردهای مختلف کنونیشان، بلکه میان مصرف آنها در حال حاضر و انباشت آنها برای ارضای «نیازهای آتی» - دست میزند. مانند پیشگامان فرانسویاش، تورگو درک میکرد که ارزش ذهنی یک کالا با افزایش عرضه آن برای یک فرد کاهش مییابد و مانند آنها تنها مفهوم واحد نهایی را برای کامل کردن این نظریه کم داشت. او اما به لحاظ دقت و روشنی تحلیل خود، از پیشینیانش بسیار فراتر رفت. تورگو همچنین باور داشت که ارزش ذهنی کالاها در بازار به سرعت تغییر میکند و در این بحث او دستکم سرنخی از این نکته وجود دارد که فهمید این ارزش ذهنی اکیدا ترتیبی است و نمیتوان اندازهاش گرفت. تورگو بر این باور است که «ارزش - این ارزیابی ذهنی از اشیای مختلف - پیوسته با تغییر نیازهای فرد دگرگون میشود». او نه تنها تا مطلوبیت کاهنده پیش میرود، بلکه به بیان ابتدایی قویای از مطلوبیت نهایی نزولی نیز میرسد؛ چون بر واحد کالاهای خاص تمرکز میکند: «وقتی که فردی وحشی گرسنه میشود، ارزش یک تکه گوشت شکار را بیشتر از بهترین پوست خرس میداند، اما بگذارید گرسنگیاش برطرف شود و احساس سرما کند. اینجاست که پوست خرس برای او ارزش پیدا میکند». تورگو بعد از اینکه انتظار نیازهای آتی را به بحث خود وارد میکند، به مطلوبیت کاهنده به عنوان تابعی از فراوانی میپردازد. او که حال به این ابزار تحلیلی مجهز شده، به حل پارادوکس ارزش کمک میکند: «آب، با وجود ضرورتی که دارد و انبوهی از لذتها و دلخوشیهایی که برای انسان فراهم میکند، در کشورهای پرآب چیزی پرارزش تلقی نمیشود. مردم در این کشورها به دنبال دستیابی به مالکیت آن نیستند؛ چون وفور این عنصر باعث میشود که بتوانند آن را همه جا بیابند.» تورگو سپس به بحثی واقعا درخور توجه میپردازد که تمرکز جدید بر علم اقتصاد به مثابه تخصیص منابع کمیاب میان تعداد زیادی از اهداف بدیل در آن پیشبینی میشود: «انسان برای آنکه بتواند این خواستهها را برآورد، تنها مقداری حتی محدودتر از قدرت و منابع را در اختیار دارد. حتی برای سرگرم شدن نیز باید مشکلات و سختیهایی را از سر بگذراند و کار کند و دستکم برای آن وقت بگذارد. این استفاده انسان از منابع دراختیارش برای دستیابی به هر شیء است که لذتی را که از این اشیا میبرد، جبران میکند و در حکم هزینه این شیء نمودار میشود.» هر چند تورگو هزینه یک محصول را «ارزش بنیادین» آن میخواند، اما عموما به گونهای ابتدایی به این دیدگاه متاخر اتریشی میرسد که تمام هزینهها واقعا «هزینه فرصت» هستند و در آنها از مقدار مشخصی از محصولات که میتوانستند در جایی دیگر تولید شوند، چشمپوشی میشود. کنشگر تورگو (که در این مورد تنها و دورافتاده است) به این شیوه به ارزیابی و برآورد اشیا بر پایه اهمیتی که برای او دارند، مینشیند. اولا تورگو میگوید که این اهمیت یا مطلوبیت، اهمیت «زمان و زحمت»ی است که او صرف کرده، اما بعد با این مفهوم به مثابه چیزی معادل فرصت تولیدیِ چشمپوشیشده برخورد میکند. مفهوم پیشگفته برابر است با «بخشی از منابع این فرد که میتواند برای دستیابی به یک شیء ارزشیابیشده به کارشان گیرد، بی آنکه از این طریق دست از جستوجوی اشیای دیگری که اهمیتی برابر یا بیشتر از آن دارند، بردارد.» بعد از تحلیل فعالیتهای کروزوئه جداافتاده و تنها، تورگو پای فرایدی(7) را نیز به میان میکشد و به بیان دیگر اکنون دو فرد را در نظر میگیرد و به وارسی چگونگی شکلگیری مبادله میان آنها مینشیند. او در این جا در تحلیلی هوشمندانه، نظریه اتریشی مبادله جداافتاده میان دو فرد را تقریبا به همان گونه که یک سده بعد کارل منگر به آن رسید، بیان میکند. تورگو نخست به دو وحشی در جزیرهای متروک میپردازد که هر کدامشان کالاهایی ارزشمند را که البته برای ارضای خواستههایی مختلف مناسبند، در اختیار دارند. یکی از این دو، ماهی اضافی و دیگری پوست اضافی دارد و نتیجه این میشود که هر یک از آنها بخشی از مازاد خود را با مقداری از مازاد دیگری مبادله میکند و به این شیوه هر دو طرف مبادله نفع میبرند. تجارت یا مبادله در این میان شکل گرفته است. تورگو سپس شرایط مثالش را تغییر میدهد و فرض میکند که دو کالای مورد مبادله، چوب و غلات هستند؛ بنابراین هر کدامشان را میتوان برای تامین نیازهای آتی ذخیره کرد، به شکلی که هیچ یک از دو فرد این مثال به خودی خود به خلاصی از شر مازاد خود مشتاق نیستند. بنابراین هر فرد «ارزش» نسبی این دو کالا برای خود را سبک و سنگین میکند، تا اینکه هر دو بر سر قیمتی به توافق میرسند که در آن، هر کدامشان ارزش آنچه را که در مبادله به دست میآورند، بیشتر از آنچه از کف میدهند، تلقی میکنند. بر این پایه هر دو فرد از مبادله سود میبرند. متاسفانه تورگو سپس بی آن که نیازی باشد، میافزاید که شروط مبادله که در این فرآیند چانهزنی پدید آمدهاند، «ارزش مبادلهای برابر»ی دارند؛ چون در غیر این صورت فردی که دلگرمی کمتری برای انجام مبادله دارد، «دیگری را وادار خواهد کرد که با ارائه پیشنهادی بهتر به قیمت مورد نظر او نزدیکتر شود»، و به این شیوه تورگو پا را از مسیر ارزش ذهنی بیرون میگذارد. در این جا آشکار نیست که او با اشاره به اینکه «هر فرد ارزشی برابر را میدهد تا به ارزشی برابر دست یابد»، چه معنایی را در سر داشته. شاید این مفهوم خام را در ذهن دارد که قیمتی که از طریق چانهزنی پدید میآید، در میانه مقیاسهای ارزشی هر یک از آنها خواهد بود. با این همه اشاره او به اینکه مبادله، ثروت هر دو طرف را میافزاید، کاملا درست است. تورگو در گام بعد رقابت میان دو فروشنده را بر سر هر یک از محصولات به بحث خود وارد میکند و نشان میدهد که رقابت چگونه بر سنجههای ارزشی مشارکتکنندگان تاثیر میگذارد. چند سال پیشتر و در مهمترین اثر خود با عنوان «تاملاتی پیرامون تشکیل و توزیع ثروت»،(8) تورگو به فرآیند چانهزنی که در آن هر طرف مبادله میخواهد که به حداکثر میزان ممکن دست یابد و کمترین مقدار ممکن را از کف دهد، اشاره کرده بود. قیمت هر کالا بر پایه اضطرار نیاز در میان مشارکتکنندگان تغییر مییابد و چیزی به عنوان «قیمت واقعی» که بازار به برقراری آن گرایش داشته باشد، وجود ندارد. دست آخر اینکه تورگو در تحلیل پیاپی خود از کنش انسان به عنوان نتیجه انتظارات و نه چیزی در تعادل یا برخوردار از اطلاعات کامل، تاکید اتریشی بر انتظارات به مثابه کلید کنشهایی که در بازار رخ میدهند، پیشاپیش بیان میکند. همین تاکید تورگو بر انتظارات، البته نشان میدهد که میتوانند در بازار نقش بر آب شوند و غالبا نیز همین اتفاق رخ میدهد. نظریه تولید و توزیع نظریه تولید تورگو به یک معنا در ادامه باور فیزیوکراتها بود - تنها کشاورزی مولد است؛ بنابراین باید مالیاتی واحد را بر زمین بار کرد. اما هسته اصلی نظریه او پیرامون تولید به کلی با آنچه فیزیوکراتها میگفتند، فرق داشت. هر چند تصور بر این بود که تنها زمین مولد است، اما تورگو به سادگی میپذیرفت که منابع طبیعی باید به میانجی کار انسان تغییر یابند و نیروی کار باید به هر مرحله از فرآیند تولید وارد شود. او در این جا مبانی این نظریه بنیادین اتریشی را شرح داد که تولید مستلزم صرف زمان است و از مراحل مختلفی گذر میکند که هر کدامشان نیازمند زمان هستند؛ بنابراین ردههای پایهای عوامل تولید عبارتند از: زمین، نیروی کار و زمان. یکی از برجستهترین اثرات تورگو بر علم اقتصاد که اهمیتش تا سده بیستم ناشناخته مانده بود، بسط تیزهوشانه و تقریبا بیتکلف قوانین بازدهی نزولی بود. این شاهکار تورگو از مسابقهای برای تالیف مقالاتی درباره مالیاتستانی غیرمستقیم سربرآورد که او انجمن سلطنتی کشاورزی لیموگ را به برگزاریاش تشویق کرده بود. ناخرسندی تورگو از مقاله فیزیوکراتیک گوئرینو دو سنپراوی که در این رقابت برنده شد، او را به بسط دیدگاههای خود در «ملاحظاتی پیرامون مقاله سنپراوی» (1767) واداشت. تورگو در این مقاله به قلب این خطای فیزیوکراتها که فرض را بر وجود نسبت ثابتی از مخارج گوناگون ردههای مختلف مردم میگرفتند، حمله برد. به گفته او اما نهتنها نسبت عوامل تولید متغیر است، بلکه از جایی به بعد «تمام مخارج اضافی بیهوده خواهد بود و حتی میتواند زیانآور شود. در این صورت مخارج افزوده خواهند شد، بیآنکه تولید را بالا برند. از این رو یک نقطه حداکثری تولید وجود دارد که گذر از آن امکانپذیر نیست.» افزون بر اینها «بسیار محتمل است که با افزایش مخارج و گذر از این نقطه و رسیدن آن به جایی که دیگر بازدهی به بار نمینشیند، هر افزایشی کمتر و کمتر مولد باشد.» از سوی دیگر چنانچه کشاورز مقدار عوامل را به کمتر از نقطه تولید حداکثری برساند، همین تغییرات به گونهای متناسب پدید خواهد آمد. خلاصه این که تورگو تحلیلی را از قانون بازدهیهای نزولی در شکل کاملا بسطیافته آن بیان کرد که تا قرن بیستم تحلیلی بهتر یا احتمالا معادل آن(9) ارائه نشد. افزایش مقدار عوامل تولید، بهرهوری نهایی (مقدار تولید شده به ازای هر واحد افزایش عوامل) را بالا میبرد، تا جایی که این بهرهوری نهایی به نقطهای بیشینه میرسد و از آن به بعد کاهش یافته و حتی به صفر میرسد و سپس منفی میشود. نظریه سرمایه، کارآفرینی، پسانداز و بهره چشمگیرترین نمونه از میان اثرات برجسته و ممتاز تورگو بر نظریه اقتصادی، تئوری او درباره سرمایه و بهره بود که بر خلاف حوزههایی چون مطلوبیت، به گونهای تقریبا تمامعیار و بیهیچ ارتباطی با آن چه که دیگران پیش از او بیان کرده بودند، یکباره پدیدار شد. ماجرا تنها به این جا ختم نمیشد؛ چون تورگو نظریه اتریشی سرمایه و بهره را یک قرن پیش از آن که در شکل نهاییاش توسط یوگن فن بومباورک پیش نهاده شود، به گونهای تقریبا کامل بیان کرده بود. نظریه سرمایه تورگو در گفتههای اقتصاددانان کلاسیک بریتانیا نیز مانند اتریشیها بازتاب یافت. او در اثر بزرگ خود با عنوان «تاملاتی پیرامون تشکیل و توزیع ثروت» به این نکته اشاره کرد که ثروت از راه تولید سالانه مصرفشده و پساندازشده انباشت میگردد. پساندازها در قالب پول جمع میشوند و سپس در انواع گوناگون کالاهای سرمایهای سرمایهگذاری میشوند. به علاوه چنان که تورگو بیان کرد، «سرمایهدار-کارآفرین» باید نخست سرمایه پساندازشده را گرد هم آورد تا پرداخت به کارگرانش را در زمانی که محصول در حال تولید است، «پیش اندازد». در کشاورزی، سرمایهدار-کارآفرین باید وجوه را برای پرداخت دستمزد به کارگران، خرید گاو، پرداخت هزینه ساختمانها و تجهیزات و... پسانداز کند، تا زمانی که محصول برداشت شده و به فروش رود و بتواند این پرداختهای پیشاپیش خود را جبران کند. این روند در تمام عرصههای تولید برقرار است. آدام اسمیت و کلاسیکهای بریتانیایی پس از او بخشی از این باورهای تورگو را برگرفتند؛ اما در این میان به دو نکته حیاتی توجه نکردند. یکی این بود که سرمایهدار مورد نظر تورگو، یک سرمایهدار-کارآفرین است. او نه تنها پساندازها را پیشاپیش به کارگران و دیگر عوامل تولید میپردازد، بلکه همان گونه که نخستین بار کانتیون بیان کرده بود، ریسکهای پدیدآمده در اثر عدم اطمینان در بازار را نیز گردن میگیرد. نظریه کانتیون در باب کارآفرین به مثابه کسی که ریسکهایی فراگیر را به جان میخرد، با عدم اطمینان روبهرو است و به این ترتیب شرایط بازار را به تعادل میکشاند، از یک مولفه کلیدی بیبهره بود: تحلیلی از سرمایه و این درک که پیشراننده اصلی اقتصاد بازار نه کارآفرین، که سرمایهدار-کارآفرین است - فردی که هر دوی این کارکردها را با هم انجام میدهد. با این همه چنان که پروفسور هوسلیتز(10) اشاره کرده، موفقیت فراموشنشدنی تورگو در بسط نظریه سرمایهدار-کارآفرین تا پیش از سده بیست «کاملا مغفول واقع شده» بود. اگر کلاسیکهای بریتانیا به کلی به کارآفرین بیتوجهی کردند، از فهم تاکید اتریشیگونه تورگو بر نقش حیاتی زمان در تولید و درک این نکته که صنایع به مراحل تولید و فروش زیادی نیاز دارند نیز ناتوان بودند. تورگو مفهوم اتریشی هزینه فرصت را پیشاپیش بیان کرد و گفت که سرمایهدار به کسب دستمزدهای ضمنی خود و فرصتی که با عدم سرمایهگذاری پولش در جایی دیگر از کف داده، متمایل است. کوتاه سخن اینکه سود حسابداری سرمایهدار به یک مقدار تعادلی بلندمدت به علاوه دستمزد ضمنی مهارتها و نیروی کار خودش گرایش خواهد یافت. در کشاورزی، صنعت یا هر ساحت تولیدی دیگری از جامعه، دو رده پایهای تولیدکنندگان وجود دارند: (الف) کارآفرینان/صاحبان سرمایه و (ب) کارگران. در این جا تورگو نطفهای از بینشی پرارزش از فیزیوکراتها را به نظریه خود وارد کرد - مبنی بر اینکه سرمایه بهکارگرفتهشده باید سودی پایدار را همزمان با جریان پیوسته مخارج به بار آورد وگرنه نابسامانیهایی در تولید و پرداختها رخ خواهد داد. او سپس با آمیزش تحلیلهای خود از پول و سرمایه اشاره کرد که پیش از پیدایی طلا و نقره در جایگاه پول، مجال کارآفرینی بسیار محدود بوده؛ چرا که برای بسط تقسیم کار و مراحل تولید، لازم است که مقادیر بزرگی از سرمایه روی هم انباشته شوند و مبادلات گستردهای انجام گیرند؛ در حالی که هیچ یک از این دو بدون پول امکانپذیر نیست. تورگو با درک این که پرداخت پیشاپیش پساندازها به عوامل تولید، کلیدی برای سرمایهگذاری است و این فرآیند تنها در اقتصاد پولی شکل میگیرد، به یک نکته حیاتی اتریشی رسید: از آن جا که افزایش پول و سرمایه برای تمام بنگاهها گریزناپذیر و ضروری است، کارگران مایلاند که بخشی تنزیلیافته از تولید خود را در برابر دریافت پول از محل درآمدهای آتی به صاحبان سرمایه بپردازند. خلاصه این که درآمد بهرهای سرمایه، پرداختی است که کارگران به صاحبان سرمایه انجام میدهند تا بدین طریق اکنون پول داشته باشند و نیازی نباشد که سالها منتظر درآمد خود بمانند. تورگو، سال بعد در یادداشتهای درخشان و خیرهکننده خود درباره مقاله سنپراوی، تحلیلش از پسانداز و سرمایه را گسترش داد و بیان اولیه فوقالعادهای را از قانون سه پیش نهاد. او نادرستی نگرانیهای پیشاکینزی فیزیوکراتها را مبنی بر آنکه پول خرجنشده روی مصرف به بیرون از جریان دایرهای «نشت» میکند و به این طریق اقتصاد را به نابودی میکشاند، نشان داد. از این رو بود که فیزیوکراتها به مخالفت با خود پسانداز برخاستند. اما تورگو خاطرنشان کرد که افزایش سرمایه نقشی حیاتی در تمام سازمانها دارد و پرسید که اگر افزایش سرمایه از محل پساندازها نباشد، پس با استفاده از چه منبعی میتواند رخ دهد؟ همچنین اشاره کرد که هیچ تفاوتی نمیکند که این پساندازها را کارآفرینان انجام دهند یا مالکان زمین. برای آنکه پساندازهای کارآفرینانه آن قدر بزرگ باشد که برای انباشت سرمایه و گسترش تولید کفایت کند، سود این فعالیتها باید از مقداری که تنها برای حفظ حجم کنونی سرمایه نیاز است، بیشتر باشد. تورگو در ادامه متذکر میشود که فیزیوکراتها بی هیچ شاهدی فرض را بر این میگیرند که پساندازها به سادگی به بیرون جریان نشت میکنند. در مقابل، او میگوید که پول بیدرنگ به درون جریان بازمیگردد، چه پساندازها یا برای خرید زمین به کار میروند یا به شکل پیشپرداخت به کارگران و دیگر عوامل، سرمایهگذاری میشوند یا با نرخ بهرهای خاص وام داده میشوند. تمام این کاربردهای پسانداز، پول را به جریان دوار بازمیگرداند. به عنوان مثال افزایش سرمایه در قالب پرداخت بابت تجهیزات، ساختمانها، مواد خام یا دستمزدها به این جریان بازمیگردد. خرید زمین پول را به فروشندگان آن منتقل میکند و آنها نیز به نوبه خود یا چیزی را با این پول میخرند یا بدهیهایشان را میپردازند و یا آن را دوباره وام میدهند. به هر تقدیر این پول بیدرنگ به جریان بازمیگردد. تورگو سپس به تحلیلی مشابه درباره جریانهای مخارج، در صورتی که پساندازها برای کسب بهره وام داده شوند، پرداخت. اگر مصرفکنندگان پول قرض کنند، این کار را برای خرج پول انجام میدهند و به این ترتیب پول خرجشده به جریان برمیگردد. اگر آن را برای پرداخت بدهیهای خود یا خرید زمین وام بگیرند، همین اتفاق رخ میدهد و در صورتی که کارآفرینان این پول را قرض گیرند، صرف پیشپرداختها و سرمایهگذاری میشود و باز هم به درون جریان دایرهای بازمیگردد. از این رو پول پساندازشده از دست نمیرود، بلکه به جریان بازگشت میکند. افزون بر آن ارزش پساندازهای بهکارگرفتهشده به عنوان سرمایه بسیار بیشتر از مقداری است که در گاوصندوقها روی هم انباشته میشود و بنابراین پول به بازگشت سریع به جریان گرایش خواهد داشت. به گفته تورگو، حتی اگر افزایش پساندازها واقعا مقدار اندکی از پول را برای مدتزمانی قابل ملاحظه از جریان بیرون کشد، منفعت ناشی از تولید متعاقبا بیشتر و پایین آمدن هزینه تولید، بیشتر از چیزی است که برای جبران کاهش قیمت لازم خواهد بود. در این جا تورگو نطفهای از تحلیل میزسیهایکی را درباره چگونگی محدود ساختن، اما طولانیتر کردن ساختار تولید توسط پساندازها که مدت درازی پس از او ارائه شد، بیان کرده است. اوج اثرگذاری تورگو بر نظریه اقتصادی، تحلیل پیچیده او از بهره بود. پیش از این بینش درخور توجه تورگو را در درک بازدهی بهرهای سرمایهگذاری در حکم قیمت پرداختی کارگران به سرمایهدار-کارآفرینان بابت پیشپرداخت پسانداز در قالب پول کنونی دیدهایم. او همچنین بسیار جلوتر از زمانه خود، ارتباط میان این نرخ بهره طبیعی و بهره وامهای پولی را نشان داد. به عنوان مثال، ثابت کرد که این دو به برابری در بازار گرایش خواهند داشت، چون صاحبان سرمایه همواره بازدهیهای انتظاری در کانالهای مختلف استفاده از آن را، چه وامهای پولی باشند و چه سرمایهگذاری مستقیم در تولید، با یکدیگر تراز خواهند کرد. وامدهنده، استفاده از پول خود در حال حاضر میفروشد و قرضگیرنده این کاربرد را میخرد و «قیمت» این وامها یا به بیان دیگر نرخ بهره وام، مانند آنچه که در رابطه با هر کالای دیگری صادق است، به میانجی توازن عرضه و تقاضا در بازار معین میشود. افزایش تقاضا برای وام، نرخهای بهره را بالا میبرد و افزایش عرضه آن از این نرخها میکاهد. افراد به دلایل پرشماری مانند تلاش برای کسب سودی کارآفرینانه، خرید زمین، پرداخت بدهیها یا مصرف، وام میگیرند، در حالی که وامدهندگان تنها به دو موضوع دلمشغولاند: بازدهی بهرهای و امنیت سرمایه خود. هر چند در بازار گرایشی به برابر ساختن نرخ بهره وام و بازدهی بهرهای سرمایهگذاری وجود دارد، اما وام معمولا شکلی کمخطرتر از مسیردهی به پساندازها است. بر این اساس، سرمایهگذاری در کسبوکارهای پرخطر تنها در صورتی انجام میشود که کارآفرینان انتظار داشته باشند که سودشان از نرخ بهره وام بیشتر باشد. تورگو همچنین اشاره کرد که اوراق قرضه دولتی معمولا کمخطرترین سرمایهگذاری هستند و بر این پایه کمترین بازدهی بهرهای را به دست میدهند. او در ادامه بیان کرد که «آفت واقعی» دیون دولت این است که منافعی را برای طلبکاران عمومی به همراه میآورند، اما پساندازهای آنها را به کاربردهایی غیرمولد و «نازا» هدایت میکنند و در رقابت با کاربردهای مولد، نرخهای بهره را در سطح بالایی نگه میدارند. تورگو با پیشروی به سوی تحلیلی از ویژگیهای وامدهی با بهره و کاربردهای آن، به نقدی تند و بیپرده از قوانین نزولخواری که فیزیوکراتها همچنان برای دفاع از آنها میکوشیدند، پرداخت. وام، به گفته تورگو، «قراردادی دوجانبه است که آزادانه میان دو طرف منعقد میشود و این دو تنها بدان خاطر که برایشان نافع است، به عقد آن دست میزنند». تورگو کلام آخر را اینگونه بیان کرد: «حال بر پایه چه اصلی میتوان جرمی را در قراردادی یافت که برای دو طرف نافع است و هر دو از آن رضایت دارند و بیتردید هیچ آسیبی به فرد دیگری نمیزند؟» به همان ترتیب که در فروش هیچ کالایی بهرهکشی وجود ندارد، در وضع بهره نیز استثماری رخ نمیدهد. حمله به وامدهنده به دلیل «سوءاستفاده» از نیاز وامگیرنده به پول از طریق مطالبه بهره، «استدلالی به همان اندازه پوچ و مضحک است که بگوییم نانوایی که برای نانی که میفروشد پول میخواهد، از نیاز خریدار به نان سوءاستفاده میکند». تورگو خطاب به جناح ضدرباخواری اسکولاستیکها میگوید درست است که پولی که با موفقیت در کسبوکارها به کار میرود، سودآور است یا پولی که در زمین سرمایهگذاری میشود، درآمدهایی را به بار میآورد، اما وامدهنده در طول دوره وام، نه تنها از مالکیت این فلز [پول] دست میشوید، بلکه سودی را نیز که میتوانسته با سرمایهگذاری به کف آرد، فرومیگذارد. «سود یا درآمدی را که او میتوانسته از طریق سرمایهگذاری به دست آورد و بهرهای را که جبرانکننده این ضرر برای او است، نمیتوان ناعادلانه دانست». تورگو به این شیوه تحلیل خود از بهره و توجیهی را که برای آن دارد، با دیدگاهی تعمیمیافته در باب هزینه فرصت یا به عبارتی در باب درآمد چشمپوشیشده در اثر وامدهی پول درهممیآمیزد. گذشته از همه اینها بیان میکند که حق مالکیت برای وامدهنده وجود دارد و این نکتهای بسیار پراهمیت است که نباید از نظر دور داشت. تورگو در نوشته بسیار اثرگذار خود با عنوان «مقالهای پیرامون وامدهی با بهره» (1770) بر این سوال بنیادین در باب بهره تمرکز کرد که چرا قرضگیرندگان به پرداخت مبلغی اضافی بابت بهره برای استفاده از پول تمایل دارند. او اشاره میکند که به باور مخالفان دریافت بهره، وامدهنده با ملزم ساختن وامگیرنده به بازگشت مبلغی بزرگتر از اصل وام، چیزی را اضافه بر ارزش آن دریافت میکند و دریافت این مبلغ اضافی عمیقا غیراخلاقی است، اما بعد تورگو به این نکته سرنوشتساز میرسد: «درست است که وامگیرنده در بازپرداخت اصل وام، دقیقا همان وزنی از فلز را که وامدهنده به او داده است، بازمیگرداند»، اما میافزاید که چرا وزن فلز پول باید مهمترین چیزی باشد که به آن میاندیشیم، نه «ارزش و سودمندی آن برای وامدهنده و وامگیرنده؟» به ویژه تورگو با درک مفهوم اساسی بومباورکیاتریشی رجحان زمانی، ما را به مقایسه «تفاوت موجود در روز قرضگیری میان سودمندی مبلغی پول که اکنون در مالکیت کسی قرار دارد، با مبلغی نامساوی با آن که قرار است در آیندهای دور به دست او رسد»، فرامیخواند. کلید این مساله رجحان زمانی است - تنزیل آینده و بار کردن همزمان مبلغی اضافی بر حال. تورگو به این ضربالمثل مشهور اشاره میکند که «سیلی نقد به از حلوای نسیه». از آن جا که مبلغی پول که اکنون در مالکیت کسی قرار دارد، «به تضمین دریافت مبلغی به همان اندازه در یک یا چند سال آینده برتری دارد»، مقدار یکسانی پول که زمانی پرداخت شده و بعدا بازگردانده میشود، به ندرت ارزشی برابر دارند، چرا که وامدهنده «پول را از کف میدهد و تنها ضمانتی را در برابر آن به دست میآورد». اما آیا این کاهش ارزش «نمیتواند با تضمین افزایشی در این مبلغ که با تاخیر در بازپرداخت آن متناسب باشد، جبران شود؟» تورگو چنین نتیجه میگیرد که «این عامل جبرانکننده، دقیقا نرخ بهره است». میافزاید دو چیزی که باید در معاملهای بر سر وام با یکدیگر مقایسه شوند، نه ارزش پول وامدادهشده با مبلغ بازگرداندهشده، بلکه «ارزش وعده مبلغی پول با ارزش پول فعلا موجود» است، چرا که وام دقیقا عبارت است از انتقال مبلغی پول به آینده. بر این پایه وضع حداکثر نرخ بهره توسط قانون، تقریبا تمام کسبوکارهای پرخطر را از دستیابی به اعتبار بازخواهد داشت. تورگو علاوه بر این که نظریه اتریشی رجحان زمانی را بسط داد، اولین کسی بود که (در «تاملات») به مفهوم تبعی کاپیتالیزاسیون اشاره کرد - به این معنا که ارزش سرمایهای کنونی زمین یا دیگر کالاهای سرمایهای در بازار به برابری با مجموع اجارهها یا بازدهیهای انتظاری سالانه آتی آنها که به واسطه نرخ رجحان زمانی یا نرخ بهره بازار تنزیل یافتهاند، گرایش دارد. حتی اگر این کار برای سهیم شدن در علم اقتصاد بسنده نبود، تورگو در بیان تحلیلی پیچیده از رابطه میان نرخ بهره و حجم پول نیز پیشتاز بود. به باور او ارتباط چندانی میان ارزش پول بر حسب قیمتها و نرخ بهره وجود ندارد. ممکن است عرضه پول فراوان باشد و بر این پایه ارزش چندانی بر حسب کالاها نداشته باشد، اما در همان حین بهره بسیار زیاد باشد. تورگو شاید با پیروی از مدل مشابه دیوید هیوم میپرسد که اگر حجم پول نقرهای در کشوری یکباره دو برابر شود و این افزایش حجم پول به گونهای معجزهوار در نسبتهایی برابر میان تمام افراد تقسیم شود، چه اتفاقی رخ میدهد؟ سپس میگوید که قیمتها افزایش مییابند و شاید دو برابر میشوند و بنابراین ارزش نقره بر حسب کالاها کاهش پیدا میکند. اما میافزاید که نتیجه به هیچ رو این نیست که اگر نسبتهای مخارج افراد ثابت بماند، نرخ بهره کمتر میشود. تورگو معتقد است که به واقع بسته به اینکه نسبتهای مخارج-پسانداز چگونه اثر بپذیرند، افزایش حجم پول میتواند نرخهای بهره را بالا برد. او میگوید فرض کنید که همه انسانهای ثروتمند بر آن شوند که درآمد و سود سالانه خود را خرج مصرف کنند و سرمایهشان را برای مخارجی احمقانه به کار گیرند. افزایش مخارج در بخش مصرف، قیمت کالاهای مصرفی را بالا میبرد و از آن رو که پول بسیار کمتری برای وامدهی یا سرمایهگذاری وجود دارد، نرخهای بهره نیز در کنار قیمتها افزایش پیدا میکنند. خلاصه اینکه مخارج شتاب میگیرند و قیمتها بالا میروند، در حالی که در همین زمان نرخهای رجحان زمانی افزایش مییابند، افراد بیشتر خرج و کمتر پسانداز میکنند و نرخهای بهره زیاد میشوند. بنابراین تورگو در بیان ارتباط پیچیده اتریشی میان آن چه که میزس «رابطه پول» مینامید - رابطه بین عرضه و تقاضای پول که قیمتها یا سطح قیمتی را تعیین میکند - با نرخهای رجحان زمانی که نسبت مخارج-پسانداز و نرخ بهره را تعیین میکنند، صد سال از زمانهاش پیش بود. این نیز در حکم آغاز شکلگیری مبانی نظریه اتریشی چرخه تجاری، و ارتباط میان بسط عرضه پول و نرخ بهره بود. به همان ترتیب که در باب تغییرات نرخ رجحان زمانی یا نرخ بهره میبینیم، گسترش روحیه صرفهجویی، از نرخهای بهره میکاهد و بر مقدار پساندازها و انباشت سرمایه میافزاید، و بالا گرفتن روحیه تجملگرایی نیز اثری وارونه بر جای میگذارد. حال و هوای صرفهجویی، به اعتقاد تورگو، طی چند سده در اروپا پیوسته حاکم بوده و از این رو نرخهای بهره روندی کاهشی داشتهاند. نرخهای بهره مختلف و نرخهای بازدهی وامها، سرمایهگذاریها و زمین به برابری در جایجای بازار و به یک نرخ بازدهی واحد گرایش خواهند داشت. تورگو میگوید که سرمایه از صنایع و مناطق کمسودتر خارج میشود و رو به سوی پرسودترها میگذارد. نظریه پول هر چند تورگو چندان توجهی به نظریه پول نداشت، اما اثرات مهمی را در این عرصه به جا گذاشت. او علاوه بر این که مدل هیوم را پی گرفت و آن را با تحلیلش از بهره درهمآمیخت، در مخالفت خود با این ایده اکنون مسلط نیز که پول صرفا نمادی قراردادی است، قاطع و جدی بود. او برعکس اعتقاد داشت که «اینکه پول با تمام ارزشهای دیگر مبادله میشود، به هیچ رو از یک قرارداد ریشه نمیگیرد. بلکه پول، خود به دلیل ارزشی که دارد و نیز به خاطر مبادله دو ارزش برابر در تجارت، شیئی تجاری و شکلی از ثروت است». در مقاله ناتمام خود درباره «ارزش و پول» که برای دایرهالمعارف نوشته بود، تورگو نظریه پولیاش را بیش از پیش بسط داد. او با کمک گرفتن از دانش زبانشناختی خود گفت که پول، نوعی زبان است که شکلهای مختلف اشیای گوناگون قراردادی را به یک «سنجه یا بیان مشترک» بدل میکند. بیان مشترک تمام واحدهای پولی عبارت است از ارزش واقعی یا قیمتها یا اشیایی که سعی در اندازهگیری آنها دارند. با این همه تورگو میپذیرفت که این «سنجهها» به ندرت کامل هستند، چون ارزش طلا و نقره نسبت به کالاها و نیز نسبت به یکدیگر همواره دگرگون میشوند. تمام پولها از یک ماده - عمدتا طلا و نقره - ساخته میشوند و تنها تفاوتشان واحد پول است. به علاوه همان گونه که دیگر معیارهای طول یا حجم، قابل تبدیل به یکدیگر هستند، تمام این واحدهای پولی را نیز میتوان با بیان وزن در هر یک از پولهای رایج به یکدیگر تبدیل کرد. به عقیده تورگو، دو نوع پول وجود دارد: پول واقعی (سکهها یا قطعه فلزهایی که با نوشتههایی نشانهگذاری میشوند) و پول غیرواقعی که در نقش واحدهای محاسبه یا شمارشگر عمل میکند. اگر واحدهای پول واقعی بر حسب واحدهای محاسباتی تعریف شوند، واحدهای گوناگون پولی با همدیگر و با وزن ویژه طلا یا نقره پیوند مییابند. تورگو نشان داد که مشکلات به این دلیل پدیدار میشوند که پولهای واقعی در دنیا، نه یک فلز بلکه دو تا (طلا و نقره) هستند. بنابراین ارزشهای نسبی این دو فلز در بازار همگام با کمیابی نسبی آنها در کشورهای مختلف تغییر میکند. اثرگذاری یکی از نمونههای چشمگیر و درخور توجه بیعدالتی در نگارش تاریخ تفکرات اقتصادی، رفتاری است که یوگن فن بوم باورک، بنیادگذار بزرگ نظریه اتریشی سرمایه و بهره در قبال تحلیل تیزهوشانه تورگو از این دو پارامتر در پیش گرفت. در دهه 1880 بومباورک در جلد اول از «سرمایه و بهره» دست به کار شد تا با مطالعه و درهمکوفتن نظریههای رقیب پیشین، راه را برای نظریه خود پیرامون بهره باز کند. شوربختانه بومباورک به جای آن که جایگاه تورگو را به عنوان طلایهدار نظریه پیشتاز اتریشی بپذیرد، این فرانسوی را تندخویانه و بیهیچ ملاحظهای یک نظریهپرداز فیزیوکرات صرف در باب بهرهوری زمین میخواند و بیاهمیتش میداند. اکنون میدانیم که بومباورک در نخستین ارزیابی خود از نظریه بهره تورگو در مقالهای به سال 1876 که هنوز منتشر نشده، تاثیر بزرگ دیدگاههای او بر افکار بسطیافته متاخر خود را آشکار میکند، و این نکته بیانصافی در قبال تورگو را بیش از پیش نشان میدهد. شاید در این مورد نیز باید مانند نمونههای دیگر چنین نتیجه بگیریم که نیاز بومباورک به اینکه مدعی اصالت و تازگی باشد و تمام پیشینیانش را درهم بکوبد، از آن چه که حقیقت و عدالت اقتضا میکنند، پیشی گرفت. وقتی که در کنار این بدرفتاری بومباورک، برداشت تحسینآمیز شومپیتر را از نقش بزرگ تورگو در علم اقتصاد میبینیم، دلمان گرم میشود. او که تقریبا تنها بر «تاملات» تورگو متمرکز شده، میگوید که نظریه او در باب شکلگیری قیمت «کمابیش بینقص است، و اگر به خاطر تدوین آشکار اصل مارژینال توسط بومباورک نبود، میتوانستیم بگوییم که نظریه تورگو فاصلهای مشهود با نظریه او دارد». نظریه پسانداز، سرمایهگذاری و سرمایه «نخستین تحلیل جدی از این موضوعات» بود و «تقریبا به گونهای باورنکردنی پرقدرت از آب درآمد. معلوم نیست که آلفرد مارشال این نظریه را پیشتر بیان کرده باشد، اما مطمئنم که جان استوارت میل این کار را نکرده بود. بیتردید بومباورک شاخهای تازه را به آن افزود، اما تا اندازه زیادی با طرح تورگو موافق بود». نظریه بهره تورگو «نه تنها از هر نظر بزرگترین کاری است ... که در سده هجده انجام شده، بلکه به روشنی نشانههایی از بسیاری از بهترین افکار دهههای آخر قرن نوزده را نیز در خود دارد». پاورقی 1- این مقاله نسخه ویرایش شده جزوهای با عنوان «ذکاوت تورگو» (اوبرن، آلاباما: موسسه لودویگ فن میزس) است که روتبارد در سال 1986 نوشت. 2- اخلاف وایکینگها که در سدههای هشت تا ده میلادی به نورماندی، منطقهای در شمال غربی فرانسه امروز حمله کرده و در آن ساکن شدند، م. 3- مارکی (marquis) از القاب اشرافزادگان در برخی کشورهای اروپایی است، م. 4- تورگو «مرثیه» را طی چند روز برای ژان فرانسوا مارمونتل، مدیحهسرای رسمی گورنه نوشت. مارمونتل تنها گزیدههایی را از نوشته تورگو برگرفت و به عنوان مدیحه رسمی منتشرشان کرد. 5- ژوزف ماری تره (1778-1715)، وزیر دارایی فرانسه در دوره لویی پانزدهم، م. 6- در حین استدلال در دفاع از تجارت آزاد آهن در این نامه، تورگو مکتب بزرگ ریکاردوی |