منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-05-26 |
نویسنده: | مترجم: | معصومه فرخی * | |
چکیده: | |||
راز دستیابی پایدار و پویا به هدفهای ناب ناشی از دغدغههای اجتماعی، به داشتن ویژگیهای کارآفرینانه و خلاقانه، حتی در بنگاههای خیریه خودکفا متکی است. این مقاله میکوشد به ما کمک کند تا بین کارآفرینان اجتماعی، ارائهکنندگان خدمات اجتماعی و فعالان اجتماعی تفاوت قائل شویم. |
|||
خلاقیت برای رسیدن به اهداف اجتماعی کارآفرینان اجتماعی، موتور محرکه تغییر در جامعه هدف ما این نیست که یک مقایسه ناعادلانه بین آن چه که سازمانهای خدمات اجتماعی سنتی ارائه میکنند و نتایج حاصل از کارآفرینی اجتماعی انجام دهیم، بلکه میخواهیم به طور ساده و دقیق مواردی را که باعث تفاوت میان آنها میشود، روشن کنیم. کارآفرینان اجتماعی (social Entrepreneurs) را به نوعی میتوان اصلاحگران و انقلابیون در عرصه مدیریت نامید که هدف اصلی خود را در چارچوب دغدغههای اجتماعی تعریف مینمایند. آنها تغییرات اساسی و بنیادی در شیوههایی ایجاد میکنند که براساس آن شیوهها دگرگونیهای عمیقی در نهاد جامعه بوجود میآیند. آنها به عوامل بنیادین مشکلات و مسائل اجتماعی حمله میکنند و تنها به درمان علائم بسنده نمیکنند، بلکه به عنوان عوامل تغییر همواره به دنبال موثرترین شیوهها در خدماترسانی به مردم و انجام ماموریتهای اجتماعی هستند. از جمله نقشهای مهمی که کارآفرینان اجتماعی در راستای اهداف عمدتا اجتماعی خود بر عهده دارند، پذیرش ماموریت برای ایجاد یک ارزش اجتماعی و حفظ آن، تشخیص فرصتهای نو و دنبال نمودن آنها برای حفظ ماموریت، مشارکت در پروسههای نوآورانه، و سرانجام مشارکت فعال در استفاده از منابع و پتانسیلهای موجود در جهت دستیابی به اهداف اجتماعی است. در این مقاله نقشهای مختلفی که کارآفرینان به عنوان عوامل تغییر در جامعه برعهده میگیرند را بررسی نموده و به بررسی تفاوت میان «فعالان اجتماعی» و «کارآفرینان اجتماعی» خواهیم پرداخت. کارآفرین اجتماعی کیست؟ هر تعریفی از واژه کارآفرینی اجتماعی باید با واژه «کارآفرینی» شروع شود. صفت «اجتماعی»، واژه کارآفرینی را خاص میکند و به زیرمجموعهای از کارآفرینان اشاره مینماید. واژه کارآفرینی دلالت بر تواناییهای ویژه وذاتی جهت درک فرصتها دارد، نگاهی که از هر تفکر نوآورانه و خارج از عرف رایج، برای خلق ایدههای جدید بهره میگیرد. در اوایل قرن نوزدهم، کارآفرین را کسی میدانستند که منابع اقتصادی را از جایی که بهرهوری کمتری داشت به جایی که دارای بهرهوری بیشتری بود، سوق میدهد. در یک قرن بعد، اقتصاددان برجسته اتریشی به نام «جوزف شومپیتر» تعریف خود را بر اساس مفهوم اساسی خلق ارزش بنا کرد و به طور مستدل تاثیر گذارترین ایده کارآفرینی اجتماعی را ارائه نمود. «شومپیتر» در درون یک اقتصاد کلان، کارآفرینان را عامل کلیدی تغییر میبیند. از سوی دیگر «پیتر دراکر»، استراتژیست مشهور حوزه مدیریت، کارآفرین را فرد باهوش و زیرکی میداند که متعهد به بهرهبرداری از تغییر است. مطابق نظر «دراکر» یک کارآفرین همیشه در جستجوی تغییر است، به آن واکنش نشان میدهد و از فرصتها استفاده میکند. همچنین «کرزنر» معتقد است «هوشیاری» یکی از اصلیترین و کلیدیترین تواناییهای اصلی کارآفرین است. «ژان باتیست سه»، اقتصاددان برجسته فرانسوی قرن هجدهم، معتقد است که یک کارآفرین، تغییر مداوم از یک کیفیت پایین به کیفیت بالاتر را مهندسی میکند. با این توضیحات، تعریف مفهوم کارآفرینی اجتماعی، باید دربرگیرنده کلیه تعاریف فوق باشد، چون در غیر اینصورت با تعاریفی همچون فعالیتها و خدمات اجتماعی تداخل خواهد داشت. هدف ما این نیست که یک مقایسه ناعادلانه بین آنچه که سازمانهای خدمات اجتماعی سنتی ارائه میکنند و نتایج حاصل از کارآفرینی اجتماعی انجام دهیم، بلکه میخواهیم به طور ساده و دقیق مواردی را که باعث تفاوت میان آنها میشود، روشن کنیم: «کارآفرینی اجتماعی» چه تفاوتی با «فعالیتهای اجتماعی» دارد؟ کسی که کسب درآمد میکند و درآمد خود را صرف امور خیر میکند، یا فردی که با کمک خانوارهای فقیر یک جامعه هدف به تولید محصولاتی میپردازد و با فروش آنها به خانوارهای مذکور کمک میکند تا خودکفا شوند، یک کارآفرین اجتماعی محسوب نمیشود. زیرا در این اقدام خلاقیت و ریسکپذیری که لازمه کارآفرینی محسوب میشود، انجام نشده است. در چنین شرایطی در واقع یک فعالیت اجتماعی صورت گرفته که همراه با ارائه خدمات اجتماعی در راستای یک دغدغه اجتماعی ارزیابی میشود. دو فرم عمده فعالیت اجتماعی وجود دارد که در عین باارزش بودن، باید از کارآفرینی اجتماعی مجزا شوند. اولین نوع این گونه فعالیتهای اجتماعی، ارائه خدمات اجتماعی است. در این شرایط شخصی با تعهد و دغدغه اجتماعی بالا، معضلی اجتماعی را شناسایی کرده و برنامهای را به منظور کاهش آن معضل اجرا میکند. اما اینگونه اقدامات اجتماعی هرگز از چارچوب محدودشان خارج نخواهند شد و تاثیرشان محدود باقی میماند. همچنین در فعالیتهای اجتماعی دارای چارچوب سنتی، معمولا میدان عمل به طور ویژه توسط حجم منابع مالی که بتوانند جذب کنند، تعیین میشود و به این ترتیب، چنین پروژههایی در صورت نوسان در جذب کمکهای مالی به شدت آسیب میبینند که قطع سرویس ارائهشده به خانوارهای تحت پوشش یا محدود شدن آن از نتایج اینگونه نوسانها است. میلیونها سازمان این چنینی در بیشتر نقاط جهان به وجود آمدهاند، به خوبی هدفگذاری شدهاند، اهدافی والا دارند و بیشتر اوقات در اجرا مثال زدنی هستند. اما آنها نباید با کارآفرینی اجتماعی اشتباه گرفته شوند. دومین فرم فعالیتهای اجتماعی که از «کارافرینی اجتماعی» متمایز است، به آن دسته از پروژههای اجتماعی مربوط میشود که در چارچوب آنها یک فعال اجتماعی به جای اینکه مانند یک کارآفرین به طور مستقیم وارد عمل شود، کوشش میکند به طور غیرمستقیم وارد عمل شده و با تاثیرگذاری روی دیگران از جمله دولتها، سازمانهای غیردولتی، مشتریان، کارکنان و غیره تغییر ایجاد کند. ویژگیهای کلیدی یک کارآفرین اجتماعی کارآفرین اجتماعی انتظار منفعت مالی ندارد و کار خود را براساس آن سازماندهی نمیکند، همان طور که سازمانهای بشردوستانه و دولتی براین اساس فعالیت نمیکنند. در عوض هدف کارآفرین اجتماعی ایجاد ارزش در مقیاس بزرگتر است و تلاش میکند تغییرات مفیدی را برای بخش عمده ای از جامعه یا کل جامعه ایجاد کند. کارآفرین اجتماعی، لزوما از کسب سودآوری اقتصادی گریزان نیست، بلکه اقدامات کارآفرینانه در بخش اجتماعی میتوانند در زمان شکلگیری به صورت غیرانتفاعی یا انتفاعی تعریف شوند. با این وجود، آنچه کارآفرین اجتماعی را از سایر کارآفرینان و به طور خاص کارآفرینان متمرکز بر کسب سود اقتصادی متمایز میکند، به تقدم منافع اجتماعی بر منافع اقتصادی مربوط میشود، پدیدهای که محققان این حوزه در کارهای تحقیقاتی خود، تحت عنوان «تاثیر هدفمند» (Meaningful impact) به آن اشاره میکنند. کارآفرین اجتماعی دارای سه مولفه زیر است: 1- شناسایی یک تعادل پایدار، اما ناعادلانه در اجتماع 2- شناسایی یک فرصت که در این تعادل ناعادلانه ارزش اجتماعی را گسترش دهد و موجب الهام، خلاقیت، عملکرد مستقیم ، شجاعت و بردباری شود که از طریق آن شرایط پایدار اما ناعادلانه موجود به چالش کشیده شود. 3- تلاش برای ایجاد تعادلی که موجب از بین رفتن نقصهای بالقوه یا کمبودهایی شود که گروه خاصی از اجتماع از آن رنج میبرند و با ایجاد یک سیستم طبیعی پایدار و باثبات جدید و اطمینانبخش موجب به وجود آمدن آیندهای بهتر برای گروه هدف و حتی کل جامعه میشود. هر تعریفی که از کارآفرینی اجتماعی میشود باید ارتباط تنگاتنگی با تعاریف ارائهشده برای کارآفرینی تجاری داشته باشد. لذا مفاهیمی از قبیل ریسک، نوآوری، فرصتیابی و عوامل تغییر که توسط شومپیتر به عنوان جوهره کارآفرینی تجاری مطرح شدهاند، لازمه تعریف کارآفرینی اجتماعی به حساب میآیند. در واقع کارآفرینان اجتماعی نقش عوامل تغییر را در جامعه ایفا میکنند. آنها با پذیرش یک ماموریت برای ایجاد یک ارزش اجتماعی و حفظ آن که همراه با تشخیص فرصتهای نو و دنبال کردن آنها برای حفظ ماموریت است، در پروسههای نوآوری، پذیرش و فراگیری و استفاده از منابع مشارکت میکنند و خود را در برابر نهادها و حوزههای خدماتی که برای آن نتایج ایجاد شده پاسخگو میدانند. این یک تعریف ایده آل از کارآفرین اجتماعی است. مدیران و رهبران بخشهای مختلف اجتماعی این ویژگیها را به سبکها و روشهای مختلف از خود نشان میدهند. هر چه فردی در ارائه این نشانهها و علائم بیشتر موفق باشد، به مدل کارآفرینی نزدیکتر خواهد بود. آن دسته از افرادی که در کار خود خلاق تر بودهاند و آنها که پیشرفتهای اجتماعی قابلتوجهی داشتهاند، طبیعتا به عنوان کارفرما و کارآفرین مورد توجه همه هستند. آنها کسانی هستند که شومپیتراز آنها به عنوان کسانی یاد میکند که در صنعت و حوزه کاری خود تحول ایجاد میکنند. کارآفرین اجتماعی موفق به طور مستقیم عمل میکند و یک تعادل جدید و پایدار ایجاد میکند، در حالی که فعال اجتماعی با تاثیرگذاری بر دیگران تلاش میکند تا یک تعادل جدید و پایدار ایجاد کند و ارائهکنندگان خدمات اجتماعی به طور مستقیم عمل میکنند تا نتایج تعادل موجود را بهبود بخشند. باید بتوانیم بین این سه عامل اجتماعی تفاوتهای موجود را درک کنیم، اما در دنیای واقعی ممکن است مدلهای مختلط بیشتری از این شکلهای خالص وجود داشته باشد. به طور مثال، برخی کارآفرینان اجتماعی از فعالان اجتماعی استفاده میکنند تا کار خود را سرعت بخشند و با استفاده از ایجاد تلفیق بین فعال اجتماعی و کارآفرینی اجتماعی، ایده خلاق خود را به یک عامل فشار جهانی برای تغییر تبدیل کنند. بعضی از سازمانها همزمان به طور مختلط از کارآفرین اجتماعی و فعال اجتماعی استفاده میکنند. کارآفرین اجتماعی باید به عنوان فردی شناخته شود که یک تعادل ناخوشایند، اما پایدار و ثابت را نشانه گرفته است که باعث غفلت یا نادیده گرفتن گروه خاصی شده باشد یا بخشی از جامعه از آن کمبود در رنج هستند و او برای حل این شرایط اشتیاق، عملکرد مستقیم، خلاقیت، شجاعت و بردباری خود را به عرصه نمایش میگذارد تا یک تعادل پایدار جدید را بنا نهد که منفعت دائمی را برای گروه هدف خود یا حتی کل جامعه تضمین میکند. این تعریف کمک میکند تا بین کارآفرین اجتماعی و ارائه کنندگان خدمات اجتماعی و فعالان اجتماعی تفاوت قائل شویم. این سه گروه گاهی از استراتژیهای یکدیگر استفاده میکنند و مدلهای مختلطی را به وجود میآورند. کوتاه سخن اینکه کارآفرینان اجتماعی را به نوعی میتوان اصلاحگران و انقلابیون نامید، لیکن ماموریت آنها اجتماعی است. آنها تغییرات اساسی و بنیادی در شیوههایی ایجاد میکنند که براساس آن شیوهها دگرگونیهای عمیق در نهاد جامعه به وجود میآیند. دیدگاههای این دسته از افراد بسیار حجیم است. آنها به عوامل بنیادین مشکلات و مسائل حمله میکنند و تنها به درمان علائم بسنده نمیکنند. آنها اغلب تلاش میکنند نیازها را کم کنند، نه اینکه تنها در برآوردن آنها تلاش کنند. آنها به دنبال این هستند تا تغییرات سیستماتیک ایجاد کنند و پیشرفتهای ماندگاری را ایجاد نمایند. هدف اساسی که در یک کارآفرینی دنبال میشود، پایداری پویا است. فعال اجتماعی، سرمایه معنوی خود را خرج هدف اجتماعی مینماید، اما دستاوردها زودبازده و کوتاهمدت هستند. هدف هردو چه فعال اجتماعی چه کارآفرین اجتماعی یکی است. اما راز دستیابی پایدار و پویا به هدفهای ناب اجتماعی، داشتن ویژگیهای کارآفرینی حتی در بنگاههای خیریه خودکفا است. * دانشآموخته کارشناسی ارشد مدیریت کارآفرینی _ دانشگاه تهران ([email protected]) |