دولتی ماندن، یا خصوصی شدن؟ مساله‌این است!

منبع: دنیای اقتصاد تاریخ انتشار: 1390-05-18
نویسنده: مترجم: سریما نازاریان
چکیده:

کن چارلز و مت فیر روی دو صندلی اتاق کنفرانس نشسته بودند و تلفنی که در میانشان قرار داشت، صدای ویکتوریا مایکلز که یک تحلیل گر حرفه‌ای سهام سازمان‌های خدماتی بود را پخش می‌کرد.


دولتی ماندن، یا خصوصی شدن؟ مساله‌این است! مت مدیر مالی سازمان مشاوره‌ رانگ اوی بود. کن، مدیر عامل سازمان، در حالی که به حرف‌های ویکتوریا گوش می‌کرد، روی کاغذ نقاشی می‌کشید. ویکتوریا داشت به خاطر کنترل هزینه‌های سازمان و افزایش درآمدش آنها را تحسین می‌کرد. او ادامه داد: «ولی درآمد هر فصل ثابت است. کی و از کجا می‌خواهید شروع به افزایش درآمد کنید؟» کن گفت: «نشانه‌هایی هم هست که نشان می‌دهد ما در فصل بعد به ارقامی ‌که اعلام کرده‌ایم دست پیدا می‌کنیم. برای مثال ما گفته بودیم که از فصل‌ آینده، در هر فصل 10 درصد رشد در آمدی خواهیم داشت.» سوال بعدی که کوین که یک مشاور سرمایه‌گذاری بود پرسید، سخت‌تر بود. «می‌توانی بگویی که فضای برون‌سپاری فعالیت‌ها نسبت به در آمد‌های سنتی مشاوره چگونه است؟» کن گفت: «ما چند جریان در آمد ساز را درنظر داریم و هر کدام را که حس کنیم کارمان را بهتر می‌کنند دنبال خواهیم کرد، ولی در حال حاضر اعلام کردن هر چیزی خیلی زود خواهد بود.» کن می‌دانست که‌این پاسخی نبود که تحلیل‌گر‌ها دوست داشته باشند آن را بشنوند؛ اگرچه کن از سال 97 (دو سال قبل از موفقیت در بازار عمده سازمان) به یکی از شرکای سازمان تبدیل شده بود و الان هم نزدیک یک سال بود که مدیر عامل آن بود، هنوز هم تماس‌های فصلی تحلیلگران او را عصبی می‌کرد. در دقایق‌ آینده سوالات بیشتری هم پرسیده شد و بالاخره تماس به پایان رسید. کن که نفس راحتی می‌کشید گفت: «پاسخ من در مورد برون‌سپاری چطور بود؟» مت شانه‌هایش را بالا انداخت و گفت: «کوین نام سازمانی را نیاورد، ولی مسلما منظورش لاکین لد بود. آنها همه کارهایشان را برون سپاری کرده اند. در‌این کار پول هست کن. می‌تواند برای سال‌های متوالی برای ما 30‌درصد رشد داشته باشد. علاوه بر‌این مارک و امی‌ هم در‌این زمینه تجارب بسیاری دارند.» کن گفت: «این به معنای نیاز به کلی سرمایه هم هست. ولی خب، ارزش فکر کردن را دارد.» کن با خودش فکر کرد که خب ‌این همه سرمایه اولیه را از کجا بیاورند. با صدای بلند گفت: «البته اگر سازمان را خصوصی کنیم، همه چیز فرق خواهد کرد.» مت گفت: «دقیقا و همین موضوع هم مهم‌ترین موضوع جلسه بعدی مدیران سازمان است.» یک تبادل ناراحت‌کننده یک ساعت بعد کن می‌خواست از در سازمان خارج شود که لیندزی را دید. او یکی از ستاره‌های رو به رشد سازمان بود. کن گفت: «می‌خواهم بروم یک مدرسه کسب و کار برای جذب نیروهای جدید یک سخنرانی انجام دهم. تو‌این کار را زیاد کرده‌ای. نظرت چیست؟» «خوب، آنها مسلما به سازمان علاقه‌مند هستند، ولی من هفته پیش با چند نفر از نیروهای احتمالی صحبتی داشتم و آنها نگران قیمت سهام سازمان بودند. از آنجایی که ما بر اساس سهام کار می‌کنیم، ‌این واکنش آنها عجیب نبود. ولی آنها در مورد‌ آینده سهام سوالاتی می‌پرسیدند که من واقعا نمی‌توانستم به آنها پاسخ دهم.» کن تشکر کرد و سوار تاکسی شد و به یاد آورد زمانی سازمان با همین قیمت سهام بسیاری از کارکنان عالی فعلی‌اش را به خود جذب کرده است. البته آنها الان حق هم داشتند نگران‌این موضوع باشند. قیمت سهام سازمان 80 درصد کاهش یافته بود و با توجه به رکود بازار آنها بسیاری از نیروهایشان را تعدیل کرده بودند، ولی اوضاع دوباره داشت بهتر می‌شد و به همین دلیل هم الان وقت آوردن نیروهای بااستعداد و تازه نفس به سازمان بود. متاسفانه برخی از‌ این نیروها باید مشغول کارهایی می‌شدند که برای خود سازمان فایده‌ای نداشتند. قبل از تماس تحلیلگران آن روز صبح، مت منابعی را که سازمان نیاز داشت تا بتواند دولتی باقی بماند را مطرح کرده بود. مت پیش‌بینی کرده بود که آنها به 12 نفر دیگر نیاز خواهند داشت که تنها بتوانند دولتی باقی بمانند و تخمین زده بود که هزینه همه ‌این کارها سالانه بالای چند میلیون دلار است. زدن از‌این طرف و آن طرف ماجرا کار عاقلانه‌ای نبود. کن می‌دانست که کوچک‌ترین موضوع سوال بر انگیز در گزارش‌هایشان می‌توانست منجر به کاهش قیمت سهام یا حتی بدتر از آن به زندان افتادن او و مت بشود. سخت؟ ارائه خیلی خوب پیش رفت. توانایی او در انگیزه دادن به افراد یکی از عواملی بود که او را به مقام فعلی‌اش رسانده بود. بعد از خارج شدن از سالن، متوجه نانسی وست ویو شد. نانسی یک شخصیت معروف حرفه‌ای بود که روزنامه‌ها تحسینش می‌کردند. آن روز برای دادن ارائه‌ای در مورد کار آفرینی به دانشگاه آمده بود و اتفاقا آنجا کن را دید. نانسی یکی از سهامداران عمده سازمان بود و به زودی شروع به صحبت در مورد نیازهای سهامداران کرد. «می‌دانم که اخیرا در مورد خصوصی شدن سازمان حرف‌های زیادی زده شده است، ولی فکر می‌کنم‌ این کار یک اشتباه است. شاخص‌ها در سال‌ آینده بالا می‌روند و قیمت سهام ما دو برابر خواهد شد. نمی‌خواهم ‌این فرصت را از دست بدهیم.» نانسی حرف زد و حرف زد و از مزایای دولتی ماندن گفت و در نهایت هم سه سازمان را نام برد که می‌توانستند تصاحبشان کنند و گفت: «ما نمی‌توانیم بدون در نظر گرفتن‌ این فرصت‌ها خصوصی شویم. جلسه گروه چهارشنبه است. من در آن جلسه از شما انتظار پاسخ دارم.» کن گفت: «و حتما پاسخ هم خواهی شنید نانسی.» دشمن درجه یک دولتی ماندن کن طرف‌های ساعت 7 عصر به باشگاهش رسید و با عجله به سمت دوست و همکار قدیمی‌اش گرگ رفت و از او در مورد کارش پرسید. گرگ جواب داد: «مشاوره‌های زیادی می‌دهم و‌این مرا خوشحال می‌کند. تو چطور؟» «رنگ اوی هنوز هم یک سازمان مشاوره است. وضعمان خیلی خوب است.» «جدا؟ و چرا به ‌این همه سرمایه نیاز دارد؟ مشاوره یک کسب‌وکار نقدی است. ببین اگر 200 شریک 200 میلیون دلار سود کسب کنند، به هر کدام یک میلیون دلار می‌رسد، ولی در صورتی که سازمان دولتی باشد،‌ این سود‌ها بسیار کمتر خواهد بود.» این موضوع صحبتی بود که آنها از سه سال پیش زمانی که گرگ در زمان رکود بازار سازمان رنگ اوی را ترک کرده بود با هم داشتند. کن چشم انداز مدیر عامل قبلی را باور کرده بود، ولی گرگ نه زیاد. او در ادامه گفت: «شاید خصوصی بودن زیاد هم خوب نباشد ولی دولتی بودن هیچ فایده‌ای ندارد. مدل کاری خصوصی مدت‌ها است که به بازار غلبه کرده است.» «ببین گرگ، ما سود آور هستیم و داریم سعی می‌کنیم از وضعیت فعلی سود بیشتری کسب کنیم. اگر الان خصوصی شویم، فرصت‌های بسیاری را از دست می‌دهیم. در هر حال اگر خواستی به سازمان باز گردی، در به روی تو همیشه باز است.» «اگر یک نفر باشد که بتواند‌این سازمان را در حالت دولتی خوب اداره کند، آن یک نفر تو هستی. من شخصا فکر می‌کنم که اگر سازمان خصوصی شود بهتر است. اگر تصمیم گرفتید خصوصی شوید، به من زنگ بزنید که سرمایه‌گذاری کنم.» شکایت صبح روز بعد کن در دفترش بود که‌ایمیل یکی از مشتریانش را دید. تریسی دورهام، مدیرعامل سازمان باردول که با آنها یک قرارداد چند میلیون دلاری بسته بودند. تریسی گفته بود که از طرز پیش رفتن کارها خوشحال است، ولی مایل است درباره موضوعی گفت‌وگو کنند. کن به او زنگ زد. «سلام کن. ‌ایمیلم را دیدی پس. ما از روند کلی راضی هستیم، ولی برخی از افرادمان در مورد تحت فشار بیش از حد قرار گرفتن از طرف افراد شما شاکی هستند. به نظر می‌رسد در ابتدا و انتهای هر فصل برای رسیدن به اهداف فصل به آنها فشار زیادی می‌آید.» تریسی توضیح می‌داد که سازمانش برای‌اینقدر کار ساخته نشده است. او ادامه داد: «مسلما رسیدن به اهداف فصلی به اندازه از دست دادن یک مشتری مهم نیستند. ‌این موضوع الان زیاد مهم نیست، ولی امیدوارم دوباره‌این قضیه تکرار نشود.» این اولین باری نبود که مشتریان از ‌این فشار شکایت می‌کردند و تنها آنها هم نبودند. افراد خودشان هم تحت‌این فشار بودند. «حتما تریسی، من با تیم کاری صحبت می‌کنم.» صبح روز دوشنبه کن با سرپرست گروه صحبت کرد و از روند حرف‌ها راضی بود. حالا دوباره با مت در اتاق کنفرانس بود و‌این بار چارلی سرمایه‌گذار بانکی پشت خط بود. چارلی می‌گفت: «خصوصی شدن روند روشن و در عین حال نه چندان ساده‌ای دارد. هر گونه‌ای که بخواهید سرمایه مورد نیاز را جمع‌آوری کنید ما به شما کمک می‌کنیم.» کن در ‌این میان به گذشته سازمان فکر می‌کرد که چارلی شروع به حرف زدن در مورد افرادی کرد که باید در صورتی که خصوصی می‌شدند آنها را در سازمان راه می‌دادند. کن شروع به فکر کردن به همه افراد غریبه‌ای کرد که در سازمان راه می‌رفتند که بالاخره حرف‌های چارلی تمام شد و تماس به پایان رسید. خصوصی: بلی، یا خیر؟ صبح روز سه شنبه جلسه مدیران تشکیل شد. کن به اطراف اتاق نگاه کرد و پر سن و سال‌ترین و باتجربه‌ترین افراد سازمان را دید. آنها آن روز باید تصمیم می‌گرفتند که سازمان را خصوصی کنند یا خیر. مسلما واکنش نشان دادن صرف نسبت به روند‌های موجود بازار کار درستی نبود. در عین حال صرفا فکر کردن به کار و سرمایه شخصی هم کار مناسبی نبود. آنها باید موضوع را از جنبه‌های مختلف بررسی می‌کردند. مدیرعامل به لاورا یک شریک قدیمی ‌سازمان رو کرد و پرسید: «لاورا، اگر یک مشتری با استراتژی مشابه ما همین مشکل ما را داشت، ما چه پیشنهادی به او می‌کردیم؟» لاورا که بسیاری از مشاوره‌ها را به خوبی انجام داده بود، پاسخ داد: «می‌دانیم که هر دو جهت بحث‌های مالی زیادی دارند. ما می‌خواهیم بهترین کار ممکن را بکنیم. ولی ثروت از طریق پاسخ دادن نیاز‌های مشتریان حاصل می‌شود. بنابر‌این اگر من می‌خواستم مشاوره بدهم می‌گفتم که اول نیازهای مشتریانتان را مشخص کنید و سپس بر اساس آن استراتژی و ساختار سازمان خودتان را مشخص کنید.» این بهترین پاسخ ممکن بود. مسلما در ابتدا مشتریان سازمان باید تکلیف آن را روشن می‌کردند. کن گفت: «ما نه تنها باید به چیزی که می‌توانیم باشیم فکر کنیم که باید بر چیزی که باید باشیم هم تمرکز کنیم. بیایید صحبت کنیم.» سوال: آیا رنگ اوی باید دولتی باقی بماند یا خصوصی شود؟ پاسخ مطالعه موردی : سازمان رنگ اوی یک سازمان مشاوره دولتی است و کن مدیر عامل آن است. اخیرا به نظر می‌رسد که دولتی ماندن برای سازمان هزینه‌های مالی و زمانی زیادی را به همراه داشته است و در عین حال منجر به نارضایتی کارکنان و مشتریان سازمان شده است. از طرف دیگر برخی از اعضای هیات مدیره ادعا می‌کنند که با توجه به روند بازار پیش بینی می‌شود که قیمت سهام سازمان به زودی افزایش پیدا کند، بنابراین بهتر است دولتی باقی بمانند. حال سوال این است که آیا این سازمان باید دولتی باقی بماند یا خصوصی شود؟ برای تصمیم‌گیری در مورد دولتی ماندن یا خصوصی شدن، کن علاوه بر فکر کردن در مورد چگونگی جذب نیروهای مورد نیاز برای انجام کارها، باید به شیوه نگهداری نیروهای موجود در سازمان هم دقت بکند. خصوصی شدن با فرض اینکه سازمان رنگ اوی بتواند پول مورد نیاز را جمع‌آوری کند سناریوی خوبی است. برخی از عوامل هستند که از این راهکار حمایت می‌کنند. همان طور که کن متوجه شده است، مدیریت تصمیمات مهم زمانی که شما درگیر مسائل دولتی نیستید، ساده‌تر است. سازمان‌های خصوصی هم مسلما نگران میزان سود آوری هستند، ولی فشاری که از طرف بخش دولتی برای گزارش‌های فصلی به رنگ اوی می‌آید، به وضوح دارد به مشتریان سازمان آسیب می‌رساند. این موضوع کم کم دارد به کارکنان هم آسیب می‌زند، آنها هم شروع به شکایت کردن از ساعات طولانی کار و خستگی کرده‌اند. تماس‌های تحلیل‌گران با مدیران استرس ایجاد می‌کنند و تمرکز آنها را از کسب و کار اصلی سازمان دور می‌کنند. علاوه بر این، تاثیر قانون گذاری جدید و نیازمندی‌های گزارش‌دهی بر سازمانی به بزرگی رنگ اوی بسیار زیاد است. من حدس می‌زنم که هزینه دولتی ماندن برای سازمانی مانند رنگ اوی سالانه بین 250 هزار تا یک میلیون دلار است. قیمت سهام نیز برای سازمان مشاوره نسبتا کوچکی مانند رنگ اوی در آینده احتمالا خیلی متغیر خواهد بود که این موضوع می‌تواند ضررهای تجاری و مالی زیادی برای سازمان به همراه داشته باشد. این موضوع که بسیاری از بهترین افراد کن در آن زمان به دلیل قیمت سهام جذب آن شده‌اند، خیلی عجیب نیست. همان طور که ما می‌دانیم، تا زمانی که کارکنان احساس می‌کنند که قیمت سهام افزایش خواهد یافت، خیلی خوب هستند. ولی در صورتی که این قیمت افزایش پیدا نکند، در این صورت کارکنان به احتمال زیادی انگیزه شان را از دست خواهند داد. برای تصمیم‌گیری در مورد دولتی ماندن یا خصوصی شدن، کن علاوه بر فکر کردن در مورد چگونگی جذب نیروهای مورد نیاز برای انجام کارها، باید به شیوه نگهداری نیروهای موجود در سازمان هم دقت بکند. در نهایت اینکه، به نظر می‌رسد تیم مدیریتی زیاد به دنبال ادغام یا تصاحب سازمان‌های دیگر نیست، به همین دلیل هم رنگ اوی در راستای استفاده از سهام به عنوان قدرت مالی در سازمان تحت فشار زیادی قرار ندارد. اگر رنگ اوی تصمیم بگیرد که خصوصی شود، باید در عین پیش رفتن نسبت به میزان سودآوری‌اش هم اطمینان داشته باشد. سازمان باید چند صد میلیون دلار در همان ابتدای کار سرمایه جذب کند و این کار مسلما سود پول زیادی به همراه دارد که سازمان باید آن را بپردازد. اگر سودآوری سازمان از این هزینه بالاتر باشد، در این صورت این تفاوت مستقیما به جیب شرکا یا صاحبان سهام خصوصی سازمان می‌رود. ولی اگر سودی وجود ندارد یا این میزان کمتر از میزان سود سرمایه اولیه در طول زمان است، در این صورت خصوصی شدن فشار زیادی به سازمان وارد خواهد آورد. تحلیل‌گران می‌توانند در صورت دیدن عملکرد ضعیف عصبانی شوند و کن هم ظاهرا در این مورد نگران به نظر می‌رسد. ولی صاحبان سهام در بخش خصوصی به سادگی می‌توانند شما را از کار برکنار کنند. آخرین عامل تصمیم‌گیری در این میان هیات مدیره سازمان است. من فکر می‌کنم که هیات مدیره سازمان در صورتی که خصوصی شدن از هر دو جنبه اقتصادی و تجاری به سود سازمان باشد، از این تصمیم حمایت خواهند کرد. اعضای این هیات وظیفه انجام کارهایی را دارند که به سود سهامداران است و کن به سادگی می‌تواند با تکیه بر تغییرپذیری بازار و صنعت به آنها نشان دهد که خصوصی شدن به سود سهامداران است. در صورتی که کن این کار را بکند، در این صورت نانسی که به عنوان یکی از اعضای این هیات مخالف خصوصی شدن است، دیگر نمی‌تواند با این تصمیم مخالفت کند. سازمان مشاوره رنگ اوی بدون شک هنوز هم می‌تواند به عنوان یک سازمان دولتی به کار ادامه دهد و کن و مت برای گرفتن تصمیم نهایی نیازمند اجرای برخی مدل‌های اقتصادی و تشکیل لیست‌های مزایا و معایب هستند. ولی اگر من جای آنها بودم، سعی می‌کردم که هر چه زودتر سازمان را خصوصی کنم. منبع: HBR


ارسال محتوا به دوستان نظرات خود را در رازنامه ثبت کنید                به اشتراک گذاری محتوا در فیسبوک به اشتراک گذاری محتوا در گوگل پلاس به اشتراک گذاری محتوا در لینکدین به اشتراک گذاری محتوا در توی تر

مشخصات ثبت اطلاعات

مدیریت رازنامه

مدیریت رازنامه

تاریخ ثبت:
1390/05/18
بروزرسانی:
1390/05/25
آخرین مشاهده:
1403/09/02

نظرات و پیشنهادات


دریافت آخرین اطلاعات رازنامه
با ثبت پست الکترونیکی خود و یا دوستان خود همیشه از آخرین اطلاعات سایت آگاه شوید.

دریافت آخرین اطلاعات رازنامه

پرسش ها و پاسخ ها

    با عرض سلام و خسته نباشید در صورتی شرکتی به عنوان اسپانسر با ما مشغول فعالیت باشد از نظر اداره مالیاتی پول های واریزی از طرف اسپانسر به چه صورت شناسایی میشود ؟ آیا معاف از مالیات است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    باسلام من کاردان دامپزشکم باشراکت مرغداری خریدیم مرغدار نمونه کشور شدم سرم کلاه گذاشتن مرغداری رو فروختن .میخوام کار شروع کنم نمیدونم چیکار باید بکنم.از مردم فراری شدم میترسم با هر کس کار کنم سرم کلاه

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    سلام،وقت بخیر زمانی که لیست تعدیل حقوق تهیه می گردد و حقوق و عیدی از مالیات معاف می گردند در سیستم حسابداری چطور باید مالیات حقوق را کسر کرد متشکرم

    احمد نورمحمدی
    احمد نورمحمدی  ( راهبری سیستم های حسابداری - مالیاتی مشاور مالی مالیاتی شرکت های دانش بنیان )

    سلام وقت بخیر من دوتا حساب دارم به نام پیش دریافت عوارض و ارزش فزوده و پیش پرداخت عوارض و ارزش افزود موقع پرداخت ارزش افزوده و عوارض چطوری سند بزنم و این که چرا تفاوت ارزش افزوده خرید من و ارزش ا

    مانوئیل یوحنائی
    مانوئیل یوحنائی ( حسابداری مالی و مالیاتی -حسابداری صنعتی - حسابرسی - حسابرسی داخلی  )

    سلام ، وقت بخیر نحوه سند زدن پرداختی بیمه تامین اجتماعی به چه صورته ؟ بدون این که تو لیست حقوق و دستمزد بیام ه صورت جداگانه چطوری ثبت بزنم؟

    احمد نورمحمدی
    احمد نورمحمدی  ( راهبری سیستم های حسابداری - مالیاتی مشاور مالی مالیاتی شرکت های دانش بنیان )

    سلام به مشاور محترم من تازه دیپلم در رشته حسابداری گرفته ام نمی دانم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهم یا خیر ؟ با توجه به اینکه بیکاری در مقطع دانش آموختگان عال زیاد است چه کنم ؟ لطفا" رهنمایی بفرمائید

    عیسی ذوقی
    عیسی ذوقی ( مشاور بازرگانی، مالی ومالیاتی  )

    سلام و وقت بخیر برای استارت آپ ها و کسب و کارهای الکترونیک آیا معافیت مالیاتی وجود دارد؟ در صورت تایید، نحوه استفاده از معافیت چگونه است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    با سلام خدمت جنابعالی چنانچه پروانه بهره برداری کارگاه یا کارخانه ای که در شهرک صنعتی به نام فرد باشد ولی همین شخص مدیرعامل شرکتی باشد که در همان کارگاه مشغول تولید است و برای آن شرکت دفاتر قانونی تهی

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    سلام و وقت بخیر برای استارت آپ ها و کسب و کارهای الکترونیک آیا معافیت مالیاتی وجود دارد؟ در صورت تایید، نحوه استفاده از معافیت چگونه است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    با سلام خدمت استاد محترم برای آموزش کارکنان در دوره آموزشی اکسل در حسابداری میخواستم ببینم چطوری باید با شما هماهنگی کنیم. با تشکر

    مهدی مقدسی
    مهدی مقدسی ( مشاوره مالی ،حسابداری و حسابرسی مالی و مالیاتی ،قانون مالیات های مستقیم. اکسل .قوانین بازار سرمایه، )