منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1390-04-05 |
نویسنده: | میسون گافنی | مترجم: | پویا جبل عاملی |
چکیده: | |||
بحران سال 2008 میلادی همه ما را متعجب کرد.این بحران نشان داد که اعتماد اقتصادی توهم بوده واین موضوع موجب بیثباتی اقتصاد شد. |
|||
اقتصاددانی که توانست بحران سال 2008 را در دهه 1990 پیشبینی کند این وضعیت موجب شد تا اقتصاددانان از خود بپرسند که چه چیز باعث شد تا اقتصادداناناین گونه در بیاطلاعی غرق شوند.این خیلی طبیعی بود که برخی از خود بپرسند: چه کسی توانست بحران سال 2008 را بهتر پیشبینی کند؟ چندین اقتصاددان وجود دارند که در مورد مشکلات عمیق و ریشهای هشدار دادند و در عین حال مشکل را در یک افق زمانی پیشبینی کردند. بسیاری ازاین افراد به خاطر پیشبینیهایشان مورد توجه قرار گرفتند و من نمیخواهم چیزی از این توجه به آنها کم کنم. من تنها میخواهم بر پیشبینی یک اقتصاددان تاکید کنم که زودتر از همهاین پیشبینی دقیق را انجام داد. دانش زیادی پشتاین پیشبینی خیره کننده وجود دارد که من میخواهم این دانش و معرفت را به رخ کشم. این پیشبینی توسط دوست قدیمی من فرد فولدواری انجام شد، کسی که همکار سردبیر همین نشریه، Econ Journal Watch نیز هست. در سال 1997، فولدواری مقالهای تحت عنوان «ادوار تجاری: تلفیقی جورجیستی- اتریشی» در مجله American Journal of Economics and Sociology به چاپ رساند. فولدواری میگوید که افزایش و توسعه پول و اعتبار موجب سرمایهگذاری ساختگی در کالاهای سرمایهای با مرتبه بالاتر میشود واین موجب چرخههای بورس بازی در زمین و مستغلات میشود. وی بهویژه قیمت زمین و مستغلات را به عنوان شاخصی برای رونق ناپایدار و در نتیجه رکود محتملالوقوع میگیرد. وی این طرز تلقی خود را در روی مطالعات تاریخیایالات متحده انجام میدهد و از نظرات هومر هویت (1933) که مبتنی بر ادوار قیمتی مستغلات است، استفاده میکند. این آخرین جملهای است که فولدواری (1997) مینویسد: «دورههای 18 ساله در ایالات متحده و ادوار مشابه آن در کشورهای دیگر به نظریه ادوار جورجیستی- اتریشی، قدرت پیشبینی کردن میدهد. بزرگترین رکود و بحران 18 سال بعد از رکود سال 1990 یعنی در حدود سال 2008 رخ میدهد، البته اگر مزاحمتهایی چون جنگ جهانی رخ ندهد. تلفیق جورجیستی – اتریشی،این راه تحقیقاتی را باز میکند که میتواند ادوار تاریخی را با جزییات آزمون کند. البته کارهای بیشتری بر روی مطالعات کاربردی لازم است تا ارتباط عرضه پول، بازارهای مستغلات و ادوار تجاری آشکارتر شود، اما بر مبنای شواهدی که اکنون موجود است، بخش جورجیستی این تلفیق بر آمده از بینش هنری جورج است که اولین نظریهها در مورد ادوار تجاری را ارائه داد، تئوری که توسط وقایع تاریخی بعدی تایید شد و تشریحی مهم و مرتبط را در مورد رونقها و رکودها ارائه داد (فولدواری 1997، 538).» پیشبینی فولدواری در سال 1997 از یک رکود بزرگ در سال 2008 محقق شد، پیشبینی که نه برآمده از یک حدس بود و نه مشتی بود از خروارها پیشبینی. دکتر فولدواری یک نویسنده مجله نبود، بلکه یک اقتصاددان آکادمیک حرفهای بود. بعد از پیشبینی سال 1997، فولدواری باز هم دادههای آماری را در سالهای بعد پیگیری کرد و آمار بر صحت پیشبینی اولیه گواهی میدادند، از همین رو وی در مقالات عمومی بر این پیشبینی تاکید کرد، اما مهمتریناین نوشتهها، جزوهای بود که وی در بهار سال 2007 پیش از شروع بحران تحت عنوان «رکود بزرگ سال 2008» به چاپ رساند. فولدواری به عنوان کسی قلمداد میشود که بحران سال 2008 را به خوبی پیشبینی کرد. تازه فراموش نکنیم که یک تاخیر دوساله برای پروسه بررسی و چاپ مقاله علمیسال 1997 وجود دارد و ویاین مقاله را در سال 1995 نوشته است، یعنی وی 13 سال قبل از بحران آن را پیشبینی کرد. تمایز دیگر پیشبینی فولدواری نسبت به دیگر پیشبینیها این است که پیشبینیاش در یک مجله معتبر علمیبا داوری علمی چاپ شده است. در واقع مجله American Journal of Economics and Sociology در سال 1941 تاسیس شد و برای مدت طولانی دارای ایندکس علوم اجتماعی است. وقتی بحران در سال 2008 آغاز شد، علم اقتصاد زیر فشار قرار گرفت، اما تنها یک ژورنال علمیآن هم در سال 1997 توانسته بود این بحران را پیشبینی کند. من در این جا سعی میکنم تا ابعاد این پیشبینی قابل تقدیری را که کم مورد توجه قرار گرفت، به طور خلاصه روشن کنم. من امیدوارم که آگاهی از پیشبینی فولدواری بتواند پیشبینی وی و یکتایی زمین را در متن تحلیل اقتصاددانان قرار دهد. زمین تنها منبعی است که قابلیت انتقال ندارد و البته نمیتواند خلق، نابود یا پنهان شود و بسیار نادر است که در زمان کنونی زمینی کشف شود. برای درک بیشتر نظرات فولدواری، جزوه «رکود بزرگ سال 2008» را ورق میزنیم:«دوعامل برای ایجاد ادوار تجاری وجود دارد. یکی عامل مالی و دیگر عامل حقیقی. عامل مالی با افزایش و رشد پول و اعتبار توسط سیستم بانکی ایجاد میشود. توسعه پولی موجب کاهش نرخهای بهره میشود و همین باعث میشود تا بانکها بتوانند پول بیشتری را قرض دهند. نرخهای بهره پایین باعث افزایش سرمایهگذاری و خرید در مستغلات میشود. عامل حقیقی ادوار تجاری خود را اینجا نشان میدهد که با افزایش سرمایهگذاری، سازهها و بورس بازی مستغلات افزایش مییابد. در نقطه اوج رونق اقتصادی، قیمت مستغلات بالاست و نرخهای بهره نیز برگشته و در حال افزایش است.این موجب افزایش هزینهها شده و باعث کاهش ساختوساز و خرید میشود و در نتیجه رشد اقتصادی کاهش مییابد. تداوم روند نزولی موجب توقف توسعه پولی شده، سرمایهگذاری و تقاضا برای کالاها را کاهش میدهد و تمام اقتصاد دچار رکود میشود و سپس میتواند به بحران و رکود بزرگ ختم شود. اقتصاد ایالات متحده، حاکی از چرخههای تجاری حدودا 18 ساله در مستغلات است. تنها دو استثنا برایاین دورههای 18 ساله وجود داشته است. یکی پس از رونق دهه 1920 که باید رونق بعدی در دهه 1940 رخ میداد، اما به دلیل جنگ جهانی دوم که میلیونهای آمریکایی خارج از کشور بودند و بیشتر حجم اقتصاد به جنگ اختصاص داده شده بود، این امر رخ نداد. از همین رو چون رونق مستغلات رخ نداد، پس از جنگ نیز رکودی به وقوع نپیوست، اما رونق باز از دهه 1950 آغاز شد. استثنای دیگر در دهه 1970 رخ داد، زمانی که هم تورم بالا بود هم بیکاری. بهای کالاهایی چون طلا، نقره، جواهرات و زمین نیز به طور ذاتی بالا بود و افزایشی تا زمانی که فدرال رزرو تصمیم گرفت روند افزایشی عرضه پول را متوقف کند و همین امر موجب نزول چشمگیر قیمت در دهه 1980 شد.» فولدواری در جای دیگر میگوید: «همچنان که برای اولین بار اقتصاددان آمریکایی هنری جورج نشان داد، متعاقب بهبود اقتصادی از وضعیت رکودی، ابتدا کاهشی در مستغلات خالی وجود دارد و وقتی مستغلات خالی کم شد، قیمت زمین افزایش مییابد و بعد بورسبازان شروع به خرید مستغلات میکنند، زیرا انتظار دارند بهای مسکن و اجاره خانه همچنان افزایش یابد. وقتی بهای مستغلات افزایش مییابد این تنها به خاطر افزایش قیمت زمین است نه ارزش ساخت. ارزش زمین افزایش مییابد؛ زیرا عرضه آن ثابت است و تقاضا افزایشی است، اما عامل اصلی افزایش قیمت مسکن به دلیل یارانه ضمنی و پنهان بزرگی است که نصیب مالکان زمین میشود. خدمات عمومی که با رشد اقتصادی، افزایش مییابد باعث میشود تا ارزش زمین بیشتر شود در حالی که مالیات املاک تنها بخش کوچکی ازاین ارزش اضافی را باز میگرداند و بنابراین کالاهای عمومیموجب افزایش قیمت زمین و اجاره خانه میشود. در نتیجه بخش قابل توجهی از ثروت حاصل شده از رشد اقتصادی در قیمت زمین خود را نشان میدهد. فرد هریسون (2005) به این فرآیند «قانون جذب» میگوید که هسته اصلی در نظریه زمین هنری جورج (1987) است. این مزیت مالیاتی موجب جذابیت هر چه بیشتر مستغلات میشود، اما این منافع کمتر نصیب خریدار تازه میشود؛ زیرا وی تمام این افزایش قیمت زمین را میپردازد. در واقع خریدار تازه زمانی میتواند از داشتن خانه عایدی کسب کند که بهای زمین رشدی بالاتر از داراییهای دیگر داشته باشد. اما آنچه نقش زمین را در اقتصاد بالا میبرد این است که سیستم مالی متکی به ضمانتهایی است که وابسته به زمین است، اما این ضمانت وقتیایمن است که قیمتهای زمین همین طور افزایشی باشد. وقتی اقتصاد رشد دارد قیمت زمین افزایش مییابد و مالکان سود زیادی میبرند. تقاضای بورس بازی نیز موجب افزایش سریع قیمت مستغلات میشود. بااین وجود اقتصاد همواره شاهد افزایش قیمتها نخواهد بود. در واقع اگرچه به نظر میرسد زمین یک ضمانت سفت و قابل اعتباری باشد؛ اما این توهم است. پس از آنکه نسبت قیمت زمین به اجاره به خاطر بورس بازی افزایش یافت، این قیمت باید به نسبتهای تاریخی خود بازگردد، زیرا سر انجام قیمت زمین وابسته به اجارهای است که میتوان از آن گرفت. از این جا است که چون کل سیستم وابسته به زمین و قیمت آن است، اقتصاد دچار رکود میشود.» اینها همه بحثهایی است که فولدواری پیش ازایجاد بحران میکند و با تلفیق تفکر اتریشی و اندیشه هنری جورج بر رکود سال 2008 تاکید میکند. البته بایداین نکته را اضافه کنم که نظرات دیگری نیز نزدیک به نظرات فولدواری در دهه 1990 ابراز شده که بهترینش نظرات فرد هریسون است. به هر حال هدف من از این مقاله آن بود تا فرد دیگری را به جامعه علمی و مردم معرفی کنم و البته این احتمال را افزایش دهم تا اقتصاددانانی که به تجربه ثابت شده که پیشبینیهایشان درست است، در آینده مورد توجه قرار گیرند. منبع: اکونومیک ژورنال واچ |