منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1389-09-07 |
نویسنده: | مترجم: | پوریا اولادزاد | |
چکیده: | |||
یک رهبر موفق نیاز دارد تاثیرگذار باشد. او باید بتواند بر افراد اعمال نفوذ کرده تا ازاین طریق حمایت آنان را برای پذیرش پیشنهادات و اجرای تصمیماتش جلب نماید. |
|||
در یک سازمان بزرگ، رهبر موثر کسی است که توانایی تاثیرگذاری هم بر زیردستان خود و هم بر افرادی که در ردههای بالاتر از او قرار دارند را داشته باشد. دانستناینکه افراد چگونه در سازمان میتوانند بر یکدیگر اعمال نفوذ نمایند نیاز به آشنایی با موضوع قدرت دارد. قدرت را به این گونه تعریف کردهاند: توانایی یک فرد در اعمال نفوذ بر رفتار فردی دیگر، به گونهای که اگر چنین قدرتی اعمال نمیشد فرد دوم کار را به نحوی دیگر انجام میداد. فردی را که اعمال نفوذ میکند «مسبب» و فردی را که تحت تاثیر قرار میگیرد، «هدف» مینامند. یک مسبب میتواند تنها بر یک هدف تاثیر گذارند یا میتواند بر یک گروه هدف اعمال نفوذ نماید. مسبب میتواند در پارهای از اوقات یک گروه و حتی خود سازمان باشد. باید توجه داشت که تعریف قدرت برای مسبب بدون در نظر گرفتن اینکه چه فرد یا گروهی هدف هستند کار دشواری است. قدرت، یک متغیر دینامیکی بوده که با تغییر شرایط میتواند تغییر کند. از آنجا که استفاده از قدرت جهت اعمال نفوذ است، ارزیابی نتایج اعمال نفوذ دارای اهمیت ویژهای خواهد بود. نتایج اعمال نفوذ را میتوان در سه سطح تعریف کرد: 1- اعمال نفوذ مسبب باعث تغییر نگرش فرد هدف میشود، میزان این نوع نفوذ را میتوان از طریق میزان تعهد فرد هدف ارزیابی کرد. 2- اعمال نفوذ مسبب باعث تغییر رفتار فرد هدف میشود، اما نگرش او را تغییر نمیدهد. میزان این نوع نفوذ را میتوان از طریق میزان پذیرش تصمیمات و پیشنهادات مسبب از سوی فرد هدف ارزیابی نمود. 3- اعمال نفوذ مسبب باعث مخالفت فرد هدف میشود، میزاناین نوع نفوذ را میتوان از طریق میزان مقاومت فرد هدف در مقابل درخواست مسبب ارزیابی نمود. حال این سوال مطرح میشود: آن چیست که یک فرد یا یک گروه میتواند در سایه وجود آن بر دیگران اعمال نفوذ کند؟ یا به عبارتی منشا قدرت در کجا است؟ |