منبع: | سایت موفقیت | تاریخ انتشار: | 1389-05-20 |
نویسنده: | مترجم: | ||
چکیده: | |||
فعالیتهای «کرکور کرکوریان» همیشه در صدر اخبار قرار میگیرد، نه بهخاطر اینکه زندگی شخصی پر زرقوبرق و هیجانانگیزی دارد، بلکه به این دلیل که کار او با صنایع جذابی گره خورده است |
|||
از فقر تا ثروت فعالیتهای «کرکور کرکوریان» همیشه در صدر اخبار قرار میگیرد، نه بهخاطر اینکه زندگی شخصی پر زرقوبرق و هیجانانگیزی دارد، بلکه به این دلیل که کار او با صنایع جذابی گره خورده است: سینما، هتلهای لاس وگاس و اتومبیلسازی. گاهی تصویری کلیشهای از او بهعنوان فردی پولدار وجود دارد که از هیچ کاری برای بیشتر شدن سرمایهاش دریغ نمیکند، اما در اصل او مردی بخشنده است که با یک تخمین سرانگشتی بیش از 20 درصد از ثروتش را به امور خیریه اختصاص داده است. یکی از وجوه جالب او عمر دراز کاریاش است؛ او حتی در دهه 90 زندگیاش هم درحال گستردن حوزه تاثیر خود بر جنرالموتورز، بزرگترین اتومبیلساز جهان است. «وقتی شما یک فرد خودساختهاید، حتما خیلی زود در زندگی شروع به فعالیت کردهاید. خود من در 9 سالگی شروع به کسب درآمد برای خانوادهام کردم. چنین افرادی مسلما با آنها که ثروتی به ارث میبرند تفاوت دارند و تا حدی قویترند». کرکور در 6 ژوئن سال 1917 در خانوادهای ارمنی ساکن کالیفرنیا بهدنیا آمد. او کوچکترین فرزند از میان چهار بچه بود. در خانه، ارمنی صحبت میکرد و در خیابانها و در زمان تحصیل انگلیسی یاد میگرفت. پدر او مردی بیسواد بود که به کشاورزی و کاشت هندوانه مشغول بود ولی در سرش فکرهای بزرگتری داشت. او کمکم هزار جریب زمین خرید و کارش را توسعه داد. اما در جریان بحران اقتصادی سال 1921، بانک، تمامی آنها را برای بازپرداخت وامهایش تصرف کرد. اینگونه بود که خانواده با وضع مالی بدی روبهرو شد و در حدود 20 بار تغییر مکان داد. کرکوریان کوچک نیز بهعنوان یک توزیعکننده هندوانه در بازارهای شهر به خانوادهاش کمک میکرد. او بیشتر در خیابانها بود تا مدرسه، در دستههای خیابانی عضویت داشت و گاهی پایش به درگیریهای کوچک هم باز میشد. بههمین دلیل او را به یک مدرسه تادیبی فرستادند و او کلاس هشتم را در 16 سالگی تمام کرد. او با درسهایی که از این جنگهای خیابانی گرفته بود، به ورزش بوکس علاقهمند شد و تحت تعلیم برادر بزرگترش، نیشون، قرار گرفت. در 20 سالگی، اولین مسابقهاش را برد و وارد سری مسابقات قهرمانی سبکوزن شد. او رکورد 33 برد و تنها 4 باخت را برجا گذاشت و به محبوبیت دست یافت. البته کرکور بهسرعت با کار دیگری آشنا شد که حتی بیشتر از بوکس از آن لذت میبرد. یک بار با یکی از دوستانش که با او در نصب کورهها همکاری میکرد مجبور به پرواز با هواپیمایی تکموتوره شدند و او در همان دفعه اول شیفته پرواز شد. اما این تفریح ارزانقیمتی نبود و او نمیتوانست از عهده مخارج آن برآید. کرکور شنید اولین زن خلبان به نام فلورانس پانچو بارنس در آنجا حضور دارد، پس نزد او رفت و از او تقاضا کرد تا با انجام کارهای سختی همچون کار در مزرعه، دوشیدن گاوها، پارو کردن کود و… درس خلبانی بگیرد. فلورانس با این پیشنهاد موافقت کرد و در مدتی کوتاه مدرک خلبانی خود را بهدست آورد. این مدرک به او کمک کرد که وارد ارتش شود و در جریان جنگ جهانی دوم مسئول انتقال هواپیماهای کوچک بمبافکن از کانادا به اسکاتلند شد. او برای هر انتقال هزار دلار میگرفت و توانست 33 بمبافکن را در آن زمان به اسکاتلند منتقل کند. او در سال 1945 به لوسآنجلس برگشت و یک هواپیمای تکموتوره به مبلغ 5 هزار دلار خرید تا با آن تدریس هوانوردی کند. پروازهای چارتر با آن هواپیما از لوسآنجلس به لاس وگاس بیشتر وقت او را بهخود اختصاص داد. او «خدمات هوایی لوسآنجلس» را که خطوط هوایی چارتر کوچکی بود خرید و اسم آن را در سال 1947 به خطوط هوایی «ترنس اینترنشنال» (TIA) تغییر داد. او کمکم به اولین کارآفرینی تبدیل شد که پروازهای چارتر جت انجام میداد و در همین دوران بود که با همسر دوم خود جینماری هاردی آشنا شد و با الهام از اسم دو دخترش تریسی و لیندا، اسم شرکت هولدینگ خود را تریسیندا (Tracinda) گذاشت. در سال 1962 او TIA را به مبلغ یک میلیون دلار فروخت و بیشتر آن پول را در زمینی 80 جریبی در نزدیکی لاس وگاس سرمایهگذاری کرد. سه سال بعد دوباره TIA را بازخرید کرد و سهام آن را عرضه کرد. با این کارها توانست از یک کارآفرین موفق به یک غول تجاری تبدیل شود. او زمینش را به مبلغ 5 میلیون دلار فروخت و در همین زمان بود که هر سهم او از 75/9 دلار به 32 دلار افزایش پیدا کرد و او توانست TIA را در سال 1968 به قیمت 85 میلیون دلار بفروشد. کرکوریان یک سال بعد هتلهای بینالمللی را درلاس وگاس باز کرد و این ایده را رواج داد که خانوادهها هم باید برای تفریح به آنجا بیایند و این شهر از محلی برای تفریح افراد مجرد خارج شود. او خدماتی مثل بازدید از دریاچه برای خانوادهها درنظر گرفت و محلهایی برای تفریح کودکان درست کرد. او در سال 1970 هتل بینالمللی و هتل فلامینگو را فروخت. با قرض گرفتن 42 میلیون دلار از بانکهای اروپایی کنترل استودیو فیلمسازی MGM را در دست گرفت. او همچنین گراند هتل MGM را در سال 1973 در لاسوگاس افتتاح کرد و این هتل بزرگترین هتل جهان نام گرفت. با اینکه MGM در دوران مدیریت او رونق هنری زیادی نداشت، او توانست با خرید استودیو «یونایتد آرتیستز» به مبلغ 380 میلیون دلار و ادغام آنها با هم، MGM/UA را بهوجود بیاورد و آن را به قیمت 5/1 میلیارد دلار به تلویزیون کابلی تد ترنر بفروشد. چند سال بعد با بروز مشکلات مالی برای آنها، دوباره آن را به قیمت 780 میلیون دلار خرید و در سال 1990 آن را به فردی ایتالیایی به مبلغ 3/1 میلیارد دلار فروخت. او در دهه نود به معاملاتی در زمینه اتومبیل با شرکتهای دایملر کرایسلر و جنرال موتورز پرداخت؛ تا جایی که امروزه با درآمدی 9 میلیارد دلاری، جزء فهرست همیشگی مجله فوربس بهشمار میرود.
|