منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | |
نویسنده: | زاخاری کارابل | مترجم: | گلچهره پاکدل |
چکیده: | |||
از ابتدای مه تا پایان ژوئن، بازارهای سهام تمام دنیا به شدت سقوط کردند و رقم این سقوط به بیش از 10درصد رسید. |
|||
آینده کسب و کار شرکتها خرجشان را از کشورها جدا کردهاند منبع: تایم از ابتدای مه تا پایان ژوئن، بازارهای سهام تمام دنیا به شدت سقوط کردند و رقم این سقوط به بیش از 10درصد رسید. اولین هفته جولای بهبودی جزئی را به دنبال آورد. خیلیها هشدار دادند که وضعیت نامناسب بازار سهام نشانی است از تضعیف بهبود شرایط اقتصادی که هنوز به سختی یک سال از آن میگذرد. نگرانی درباره بدهیهای سنگین اقتصادهای اروپایی – به ویژه یونان – با بیکاری گسترده در آمریکا توام شده و نگرانیها را دو چندان کرده است. معمولترین توجیه این بوده است که ضعف بازارهای سهام به دلیل خمودگی فعالیتهای اقتصادی است. گزارشی که در 12 جولای تحت عنوان «آیا بازارها چشم به راه رکودند؟» منتشر شد، بر این مسائل انگشت میگذاشت که با کاهش هزینههای دولت آمریکا و بودجههای انقباضی کشورهای اروپایی و اوضاع نه چندان خوب مصرفکنندگان، وضعیت بازار سهام را باید واکنشی طبیعی در برابر ناامیدیهای اقتصادی دانست. به نظر منطقی میرسد، اما این گزارش واقعیت را واژگونه نشان میدهد. سهام شرکتها دیگر نماینده اوضاع اقتصادی کشورهایشان نیست؛ آنها دیگر – آنطور که پیشتر گفته میشد – مکانیزمهای معجزه گر پیشبینی اقتصادی نیستند. سهام تنها بیانگر بخش کوچکی از مالکیت یک شرکت است و شرکتها هم روز به روز وابستگی شان به اقتصاد ملی یک کشور خاص کمتر میشود. بنابراین سهام شرکتها دیگر نماینده اقتصاد کشورهایی چون ایالات متحده، اتحادیه اروپا یا چین نیست. بازارها به شدت پرنوسانند و بیش از آنکه تابع قدرت اقتصادی سهام شرکتها باشند، تابع کنشهای روانی معاملهگران هستند. همیشه این پرسش مطرح بوده است که به راستی بازارها تا چه حد میتوانند به عنوان ابزار پیشبینی وضع اقتصادی عمل کنند. زمانی آنقدر به بازارها تکیه میشد که ضربالمثل معروفی میگفت: «بازارها 15 مورد از 9 رکود قبلی را پیشبینی کردهاند!» گاهی روند حرکت بازارها به کل اقتصاد یکی بوده است (مثل سال 1975) و گاهی نیز کاملا برعکس (مثلا وضعیت بازار سهام چین در سال گذشته). گاهی بازارها به دنبال وضعیت کل اقتصاد حرکت کردهاند و گاهی هم حتی آن را پیشبینی کردهاند، اما همه اینها مربوط به زمانی بود که میان سهام شرکتهای حاضر در یک بورس خاص (مثل بورس نیویورک یا لندن) و کشوری که سهامشان در آن معامله میشد، ارتباطی نزدیک وجود داشت. پیش از این، برای سالهای سال بخش عمده فعالیت شرکتهای آمریکایی در داخل خاک آمریکا بود و بنابراین میشد انتظار داشت که عملکرد آنها همگام با وضعیت اقتصاد باشد. اما از آغازهزاره به این سو، سرمایه و کسبوکار حقیقتا جهانی شده است. شرکتهای تابع شاخص S&P500 اکنون نیمی از فروششان خارج از آمریکا است و اگر برخی بانکهای محلی و خردهفروشان و شرکتهای راهآهن را حذف کنید، این رقم به مراتب بالاتر هم میرود. شرکتهای صنعتی و تکنولوژیک حدود دو سوم از فروششان را در خارج از آمریکا انجام میدهند. این به آن معنا است که حتی اگر اقتصاد آمریکا هم در شرایط بحرانی باشد، آنها همچنان میتوانند با دسترسی به بازارهای دیگر وضعیت خودشان را حفظ کنند. همین را درباره شرکتهای آلمانی نظیر زیمنس یا فیلیپس یا شرکتهای کرهای چون سامسونگ نیز میتوان گفت. فعالان حاضر در شرکتها به خوبی از این موضوع آگاهند. هرچند که برخی مدیرعاملها هنوز خلاف این را میگویند، چون به هرحال مدیرهای مسنتر بخش عمده عمر حرفهای خود را در دورهای فعالیت کردهاند که مثلا برای جنرال موتورز بهتر بود فقط روی فروش داخلی تکیه کند، اما بهتر است به ترازنامه واقعی هزاران شرکتی که در سطح جهانی فعالیت میکنند نگاه کنید، چه کوچک چه بزرگ، مشاهده خواهید کرد که بخش عمده درآمد آنها از کشورهای مختلف جهان میآید. طی دو سال گذشته، با وجودی که بیکاری در آمریکا فزونی گرفته و GDP نزول کرده است، شرکتها همچنان پول روی پول میگذاشتهاند. برای مثال شرکتی مثل گروه صنعتی شاو که در عربستان سعودی تاسیسات هستهای میسازد، به ازای هر سهم 32دلاری خود، 19دلار نقدینگی در شرکت دارد. درست مثل این میماند که شما خانهای 500هزاردلاری داشته باشید با 300هزاردلار پول هم توی حساب بانکی. بیشتر شرکتها چنین وضعی دارند. وضعیت آنها درست خلاف وضعیت دولتها یا مصرفکنندگان است: رشد بالا، بدهی اندک و نقدینگی فراوان. آنها این پولها را روی هم انباشتهاند و اکنون در شرایطی که اقتصادهای اروپایی و آمریکا و ژاپن دچار سکونند با نرخ 20درصد در سال رشد میکنند. اما اینها را نمیتوانید از آموزههای قدیمی که میگویند بازار شرایط اقتصاد را نشان میدهد، دریابید. هربار که اپل محصول جدیدی معرفی میکند و میلیونها نفر برای خریدش هجوم میبرند، باید از خودمان بپرسیم کدام گزارش اقتصادی – آنکه دولت آمریکا هر ماهه منتشر میکند یا آنکه اپل تهیه میکند – وضعیت اقتصادی جهان را بهتر نشان میدهد. وقتی شرکتها در نیمه دوم 2010 گزارش درآمدهایشان را منتشر میکنند، دیگر نمی توانیم نادیده بگیریم که با وجود اوضاع نابسامان اقتصادی بسیاری از کشورها، شرکتها، اقتصاد و کسبوکار مربوط به خودشان را دارند. بسته به اینکه به چشم یک سرمایهگذار به این موضوع نگاه کنید یا یک شهروند، این پدیده میتواند هیجانانگیز یا غمافزا باشد. دیگر وقت آن شده که آموزه کهنه همداستانی اقتصادهای ملی و شرکتها را کنار بگذاریم. |