منبع: | دنیای اقتصاد | تاریخ انتشار: | 1389-01-17 |
نویسنده: | مارک اسکوزن | مترجم: | محسن رنجبر |
چکیده: | |||
عصر به خیر دوستان سرمایهگذار! امروز یک درخواست ویژه دارم. لطفا آن را جدی بگیرید. من از حامیان این کنفرانس و همه حضار میخواهم که دستگاههای ضبط صوت خود را خاموش کنید تا بتوانید آزادانه و بیپرده راجع به چند مساله بسیار حساس صحبت کنیم. |
|||
چگونه سرمایهگذاری کنیم؟ سخنرانی مارک اسکوزن؛ از مشهورترین مشاوران سرمایهگذاری عصر به خیر دوستان سرمایهگذار! امروز یک درخواست ویژه دارم. لطفا آن را جدی بگیرید. من از حامیان این کنفرانس و همه حضار میخواهم که دستگاههای ضبط صوت خود را خاموش کنید تا بتوانید آزادانه و بیپرده راجع به چند مساله بسیار حساس صحبت کنیم. امروز میخواهم چند توصیه بسیار بدی که این روزها مطرح میشود را افشا کنم و مهمتر از آن به شما هشدار دهم که از بعضی سرمایهگذاریهای نامناسبی که در حال حاضر انجام آنها تشویق میشود، دوری کنید. همچنین میخواهم درباره چند فعالیت بسیار دردسرساز که دولت در حال انجام آنها است، به شما هشدار دهم. اما قصد این را ندارم که گفتههایم را تعدیل کنم، پس لطفا کسی صحبتهای من را ضبط نکند! چند روز پیش که داشتم خودم را برای این کنفرانس آماده میکردم. چند هزار پا بالاتر از سطح دریا به یکی از چشمگیرترین و خارقالعادهترین اعجازهای دنیا یعنی دریاچه آتشفشان کراترلیک (Crater Lake) نگاه میکردم. آنجا در منطقه زیبای جنوب اورگون هوا سرد و خشک است، آب زلالی دارد و جمعیت آن پراکنده هستند. در چنین جایی دید بهتری نسبت به زندگی پیدا میکنید. کراترلیک این شوق را در من به وجود آورد که از کوه پایین بیایم و این سخنرانی با عنوان آتشفشان مالی را ارائه دهم. بزرگترین تهدید برای پول شما چیست؟ موضوعی که برای این کنفرانس به من محول شد، «بزرگترین تهدید حال حاضر برای ثروت خصوصی شما» بود. طبیعتا درباره دولت به عنوان بزرگترین تهدید صحبت میکنم. در واقع دولت تهدیدی جدی است، اما متاسفانه امروز یک تهدید بزرگتر وجود دارد. بزرگترین تهدید برای ثروت شما دولت فدرال نیست، بلکه همین کنفرانس است! دولت میتواند تا نصف درآمد شما را مال خود کند، اما ممکن است شما در نتیجه حضور در این کنفرانس همه پول خود، و اگر پولی را برای سرمایهگذاری قرض کرده باشید، بیشتر از آن را از دست بدهید. این امر چگونه اتفاق میافتد؟ با پیروی از توصیه فروشندهای زبل و سمج که در این جا روی سکو چهره خود را به چهره سخنرانی محترم تغییر داده است! این بهانه را به دست من دادهاید تا درباره نوعی طرح دیوانهوار و غیر معمول سرمایهگذاری با شما صحبت کنم که سودهای زیادی را وعده میدهد، اما فقط خسارتهای مالیاتی به همراه میآورد. رفقا! فکر نکنید که این اتفاق نمیتواند برای شما روی دهد. من درباره یک روند جدید بسیار ناگوار و اسفانگیز در کسب و کار سمینارهای سرمایهگذاری صحبت میکنم. قبلا این گونه بود که سن برای نویسندههای مستقل موضوعات سرمایهگذاری، تحلیلگران اوراق بهادار یا صاحبان و کارشناسان بانکهای سرمایهگذاری که نفع شخصی در حرفهای خود نداشتند، رزرو میشد. سالن نمایشگاه هم برای فروشندهها یا معاملهگرهایی رزرو میشد که محصولات سرمایهگذاری را به فروش میرساندند که ممکن بود از سوی سخنرانان به معامله روی آنها توصیه شود یا نشود. اما این روزها شارلاتانهای زیادی روی سکو میآیند و این قیافه را به خود میگیرند که اطلاعاتی مستقل و توصیههایی بیطرفانه به شما ارائه میکنند. در حالی که دارند برنامههای سرمایهگذاری مورد علاقه خود را به پیش میبرند. آقایان و خانمها! شما دارید برای شنیدن بازارگرمیهای یک فروشنده 495 دلار میپردازید. من امروز قبل از ارائه این سخنرانی نگاهی به بروشور کنفرانس و زندگینامه به اصطلاح «سخنرانها» کردم. وقتی دیدم شصتنفر از هشتاد سخنران این برنامه چیزی بیشتر از تاجر و گرگهای پوشیده در لباس میش نیستند که اصلا هیچ پیشزمینه گستردهای در زمینه عمومی سرمایهگذاری ندارند، شوکه شدم. متوجه شدم که سابقه برخی از این سخنرانها بسیار سوال برانگیز و مشکوک است و در گذشته معاملههای فریبکارانه و کلاهبرداریهایی را انجام دادهاند. حال شاید برای این تغییر ناگهانی دلیلی اقتصادی در دست داشته باشیم. اقتصاد «با نرخ بهره بالا و تورم پایین» برای کسب و کار ارائه سمینار خوب نبوده است و برخی از برگزارکنندههای سمینارها (یقینا جمز بلانچارد، هواردباف و باب کفارت را جزء این دسته قرار نمیدهم) با دعوت از فروشندههایی معلومالحال سعی در جبران این وضع دارند، چرا که این افراد مایلند به طور مجانی صحبت کنند. در واقع من مطمئنم اکثر شما نمیدانید که بسیاری از این افراد شرکتکننده در این سمینار عملا پولی را به حامیان آن دادهاند تا فرصتی برای صحبت به آنها داده شود! آنها باید به کسب پول شما بسیار امیدوار باشند. وقتی متوجه این مساله شدم، این سوال را از خودم پرسیدم که آیا آن دسته از ما که نویسندههای مستقلی درباره موضوعات سرمایهگذاری هستیم، با سخن گفتن از همین تریبون به تایید و تصدیق ضمنی یک دسته انسان مشکوک در حوزه کسب و کار نمیپردازیم. به برگزار کننده این سمینار پیشنهاد دادم که سخنرانها در آینده در سه گروه مشخص باشند: 1) سخنرانهای معمول و سنتی که دستمزدی برای صحبت به آنها پرداخته شود؛ 2) سخنرانهایی که خرج خود را درمیآورند، 3) سخنرانهایی که مبلغی را بابت صحبت میپردازند. در این صورت شرکتکنندگان میتوانند بفهمند که هر سخنران واقعا در حال ارائه چه مطلبی است. در برداشت حرف من اشتباه نکنید. منظور من مخالفت کلی با استفاده از فروشندهها و معاملهگرها به عنوان سخنران نیست. خود من کنفرانسهایی برگزار کردهام و در آنها این قبیل افراد سخنرانی کردهاند، چرا که آنها تنها کسانی بودهاند که حول یک موضوع خاص تخصص داشتهاند. نه، درباره صاحبان صادق مشاغلی که کالای خوبی برای فروش دارند حرف نمیزنم. من بیشترین احترام را برای بعضی از افراد قائلم و اینها کسانیاند که خدمتی را برای سرمایهگذار انجام میدهند. صحبت من درباره دورهگردهایی است که به صورت سخنرانهایی مشروع تغییر چهره دادهاند و سیاههای از کالاها را به شما خواهند فروخت. متاسفانه برخی از حامیان کنفرانسها به خاطر کسب درآمد با تبدیل این افراد به سخنرانهایی راستین به آنها مشروعیت میدهند. مراقب منافع شخصی برنامهریزهای مالی باشید مساله دیگری که من را عمیقا نگران میکند، این است که به اصطلاح «برنامهریزهای مالی» شروع به اخذ کمیسیون یا مشارکت در کار با واسطهها، جهت فروش کالاها کردهاند. این امر احتمالا اجتنابناپذیر است. اما بدون اشکال نخواهد بود. وقتی یک مشاور مستقل میداند که کارمزدی را بابت توصیه به انجام یک مورد خاص سرمایهگذاری دریافت میکند، ممکن است حتی بیآنکه خودش متوجه شود، دیدگاهش را تغییر داده یا مخفی سازد. این امر باعث میشود که او به خاطر کسب سود بیطرفی خود را از دست بدهد، برخی اوقات به طور ناخودآگاه قیمت یک محصول را بالاتر ببرد یا حتی توصیه به انجام یک سرمایهگذاری اشتباه و نادرست کند. بسیاری از برنامهریزهای مالی ارتباطات کاری خود را اعلام میکنند و این عملی شرافتمندانه است. اما حتی منافع اعلام شده کاری میتوانند به جهتگیری در توصیهها بینجامند. سرمایهگذاریهای بلند مدت در فضای نرخ بهره بالا ریسک زیادی دارند اما اصلا چرا باید در پروژههایی سرمایهگذاری کنیم که حامیان و تبلیغکنندگان آنها طی چند روز آینده مشتریهایی را برای خود جور خواهند کرد؟ اغلب فروشندهها و معاملهگران خواهان آنند که شما تعهدی بلند مدت به آنها بدهید. اما در عصر رونق دلار که در آن نرخهای بهره بالا بوده و تورم پایین است، سرمایهگذاری بلند مدت در هر چیز – سهام، اوراق قرضه یا طلا – اشتباه خواهد بود. از هرکس که میگوید «این یک مورد عالی سرمایهگذاری بلندمدت است، اما پیش از آن که سود به دست آید،خود را برای چند سال صبر آماده کنید» برحذر باشید. اگر به نکات ناگفته مطلب پی ببرید، این گفته معمولا بدان معنا است که فردی که برای این سرمایهگذاری تبلیغ میکند، کارمزد زیادی به دست میآورد یا اگر بخواهید این اوراق بهادار یا کالاها را سریعا به فروش برسانید، هیچ بازار ثانویهای وجود نخواهد داشت. (و نبود بازار ثانویه یعنی چه بخواهید و چه نه، مجبورید که مدت زیادی صبر کنید.) در فضای اقتصادی بیثبات و نامطمئن امروزی هیچ مورد مناسبی برای سرمایهگذاری بلندمدت وجود ندارد. نه سهام! نه اوراق قرضه! نه طلا! نه نقره! نه فرانک سوئیس و نه ملک! شاید به استثنای وجوه بازار پول، دیگر هیچ سرمایهگذاری دائمی وجود ندارد. سهام، اوراق قرضه و داراییهای سخت، ابزارهای معاملاتی و کوتاه مدت هستند. با این امید که تورم یا بهبود اوضاع اقتصادی به سودآوری برای شما بینجامد، اشتباه سرمایهگذاری بلندمدت کورکورانه در سهام، اوراق قرضه، صندوقهای تعاونی یا سکه طلا را مرتکب نشوید. همه اینها باید دائما زیر نظر قرار گرفته شوند و در صورت تغییر فضای سرمایهگذاری به فروش رسند. فکر میکنم بدترین توصیه ارائه شده از سوی مشاوران در این روزها، سرمایهگذاری برای «بلند مدت» است، فلان سرمایهگذاری را انجام دهید و «آن را فراموش کنید». با پیروی از این اصل نادرست، ضرر حاصل از سرمایهگذاری در سکههای «فراموش شده»، سهام و حسابهای بانکی سوئیس از هر کار دیگری بیشتر بوده است. مهم نیست که چه زمانی این کالاها و اوراق بهادار را میخرید، اما همواره باید مراقب ارزش سرمایهگذاری خود باشید و مهم است که در موقع لزوم آنها را بفروشید. تنها استثنا ابزارهای کوتاه مدت و دارای قدرت نقدشوندگی بالای بازار پول از قبیل اوراق بهادار خزانهداری یا صندوقهای این بازار است. در این حالت از دسترسی فوری به وجوه خود برخوردار خواهید بود و میتوانید بیهیچ مشکل یا تاخیری آنها را به یک فعالیت بورس بازی کوتاه مدت وارد کرده یا از آن خارج نمایید. در این فضای «با بهره بالا و تورم پایین»، نگهداشتن بخش عمدهای از پولتان در یک صندوق بازار پول یا حتی اگر قادر به کنترل مخارج خود نیستید، نگهداری آنها در یک گواهی سپرده تضمین شده بانکی شش ماهه یا کمتر هیچ اشکالی ندارد. ممکن است این کار جالبترین و جذابترین سرمایهگذاری در دنیا نباشد، اما سرمایه شما را حفظ خواهد کرد و مانع از آن میشود که تا دلار آخر پولتان را در سایر فعالیتهای بورس بازی از دست بدهید. من در حقیقت این روش را برای بیشتر پساندازکنندههای معمول و سرمایهگذارهای محافظهکار توصیه میکنم. بورس بازها به دنبال چیزی جذابتر میگردند. من این را درک میکنم. شخصا وارد بازار سهام شدهام و از بازار طلا بیرون آمدهام، اما این امر میتواند هر آن تغییر کند. من به دقت اوضاع سرمایهگذاریهایم را دنبال میکنم. رک و پوست کنده بگویم، بسیاری از بورس بازها میتوانند با فراموش کردن تمامی این فرصتهای مسحور کننده و تنها اضافه کردن هر روزه به ذخیره پولی خود عملکرد بهتری داشته باشند. لاکپشت محافظه کار تقریبا همیشه از خرگوش بورسباز میبرد. تجربه من حاکی از این است که سودآورترین راه برای اکثریت بزرگی از افراد آن است که پولشان را در کسب و کار خود سرمایهگذاری کنند و هرگونه سرمایه اضافی را در بانک یا صندوق پولی و شاید بعضا در املاک حفظ نمایند. طلا را عمدتا باید به عنوان بیمهای در برابر روزهای سخت نگهداری کرد، نه به عنوان یک سرمایهگذاری سودآور، شک دارم که بسیاری از خود شما به این توصیه عمل کنید. صدها دلار پول خرج نکردهاید تا در این سمینار حاضر شوید و به شما گفته شود که در صندوقهای بازار پول سرمایهگذاری کنید. با این وجود این سریعترین مسیر است و اگر به خاطر شرکت در این سمینار به سرمایهگذاریهای پرریسکتری وارد شوید، نتیجهای بسیار بدتر از سرمایهگذاری در صندوقهای پولی خواهید گرفت. در این سمینار میخواهید به خاطر توصیه من پول درآورید؟ این کار را حداقل برای دو هفته انجام ندهید! این امر باعث خواهد شد که از انجام یک مورد سرمایهگذاری نامناسب در بحبوحه این شرایط اجتناب کنید. افراد شرکتکننده در این سمینار به این توصیه من علاقهای نخواهند داشت؛ اما به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید گوهر را از صدف جدا کنید. بسیاری از افراد حاضر در کنفرانسهای بزرگ، نزدیک به پایان کنفرانس نزد من میآیند وشکایت میکنند که «خیلی گیج شدم، نمیدانم باید چه کار کنم.» من میگویم، «همین خوبه!». زمانی که گیج شده باشید، فعالیتی انجام نمیدهید و تمایل نخواهید داشت که پولی را که به سختی به دست آوردهاید، در سرمایهگذاری بدی مصرف کنید. نمیگویم نباید به سالن کنفرانس بیایید. ادامه دهید و همه ادبیات این بحث را جمع کنید (البته اسم واقعی و شماره تلفنم را به آنها نخواهم داد). چند کتاب خوب هم راجع به مسائل مختلف سرمایهگذاری بخرید. من به شدت به آموزش و تحصیلات اعتقاد دارم. بهتر است که از علم و دانش بیاموزیم تا از تجربه. مواظب «سرمایهگذاری»های نامتعارف باشید پیش از آن که به سراغ یک موضوع مهم دیگر بروم، میخواهم راجع به نکتهای دیگر هم به شما هشدار دهم به سرمایهگذاریهای غیرمعمول و ثابت نشده شک کنید. بسیاری از آنها بازارهایی مصنوعی و قلابی هستند. میتوانم چندین نمونه تازه از این نوع سرمایهگذاریها را نام ببرم. الماس، سنگهای قیمتی، سکهها و مدالهای تازه ضرب شده و بسیاری پناهگاههای مالیاتی برای سرمایهگذاری خصوصی. تمام سهام کوچک و ناچیز غالبا در این دسته جا میگیرند. ویژگیهای معمول اینها عبارت است از: 1. دارای قابلیت نقدینگی بسیار پایین، یعنی نبود بازار ثانویه یا وجود بازاری کوچک از این دست. 2. کار مزدهای بالا یا زیاده از حد برای فروشنده. 3. برنامهها و قیمتها یا موضوعات جدید «محدود» مصنوعی. 4. پیش از آن که بتوان سودی به دست آورد، باید برای «بلند مدت» و معمولا برای دورهای چهار تا پنج ساله حفظ شوند. به بازار اصطلاحا «رده سرمایهگذاری» الماس در اواخر دهه 1970 به عنوان یک مثال کلاسیک اشاره میکنم. تبلیغ کنندهها و مشاوران سرمایهگذاری دستیابی به سودهای کلانی را نوید میدادند؛ چرا که قیمت الماس توسط Debeers کنترل میشد و هیچگاه دچار «نوسان نزولی» نگردیده بود. دهها دلال الماس در این گونه سمینارها شرکت میکردند. البته امروز داستان کاملا فرق دارد. من امروزه در همان نوع سمینارها حضور پیدا میکنم و حتی یک دلال الماس در آنها نمیبینیم. بسیاری از آنها ورشکست شدهاند. چند روز پیش مقالهای را خواندم که نویسنده آن گفته بود یک قیراط الماس با بهترین کیفیت که در 1980 به قیمت 69 هزار دلار به فروش میرسید، امروزه 12 هزار دلار فروخته میشود! متاسفانه اغلب افراد در 1980 الماس خریدند و امروز آن سنگها کجا هستند؟ هنوز در جعبهای پلاستیکی در جعبههای امانت دفن شدهاند! خریداران اولیه هنوز انتظار میکشند و بیهوده منتظر بهبود قیمت الماسهای خود هستند. حتی اگر بخواهند آنها را بفروشند، غالبا یافتن خریدار برای الماس از «ردهسرمایهگذاری» بسیار مشکل است. این روزها سرمایهگذاری «داغی» در سهمهای کوچک صورت میگیرد و داستان باز هم همان داستان قدیمی است. «تعداد زیادی از این سهام را بخرید و آنها را فراموش کنید روزی ثروتمند خواهید شد!» در این میان سهام مورد بحث بیپایه خواهند شد. ممکن است خرید هر سهم از آنها تنها یک دلار هزینه داشته باشد؛ اما امروز آنها واقعا سهامی کوچک و بیارزش هستند. اجازه دهید سوالی از شما بپرسم. چند نفر از شما توانستهاید پولی را که صرف خرید این نوع سهام کردهاید، سه برابر کنید؟ چند نفر از شما واقعا سهمی کوچک را خرید و فروش کردهاید و سودی به میزان 200 درصد یا بیشتر به دست آوردهاید؟ (نکته: حتی یک نفر هم دست خود را بلند نکرد؟) دیگر حرفی ندارم. خب، باید به نکتهای اعتراف کنم. من توانستم پولی را که در سهام کوچک سرمایهگذاری کرده بودم، سه برابر کنم! سعی نمیکنم خود پسندانه حرف بزنم (من هم به سهم خودم سرمایهگذاریهای بدی را انجام دادهام)، بلکه سعی میکنم به یک نکته اشاره کنم. به این خاطر توانستم پولی را که در این کار سرمایهگذاری کرده بودم، سه برابر کنم که: - اولا در زمان مناسب و در دورهای که ارزش این نوع سهام رو به افزایش بود، خرید کردم. - ثانیا شرایط آن را به دقت زیر نظر گرفتم. - ثالثا هدفی در ذهن داشتم. وقتی که قیمت این سهام 200 درصد افزایش پیدا کرد متوجه شدم که به اندازه کافی سود کردهام و لذا آنها را فروختم. من حریص نشدم. دلیل دیگری برای این که من توانستم سود کنم، این بود که به این کار به عنوان یک سرمایهگذاری «بلند مدت» نگاه نکردم. این سهام را برای مدتی کمتر از ششماه نگه داشتم. خوشبختانه نیازی نبود که نگران عواقب مالیاتی این کار باشم؛ چرا که برای سرمایهگذاری از وجوه مستمری معاف از مالیاتم استفاده کردم! مراقب پیشنهادهای خارجی از طریق پست باشید اجازه دهید به بحث راجع به مسالهای دیگر بپردازم. معاملههای فریبکارانه و کلاهبرداریهای زیادی وجود دارند که توسط اپراتورهای بیملاحظه و بیوجدان از خارج از کشور برای آنها تبلیغ میشود و باید مراقب آنها باشید. ممکن است بسیاری از افراد حاضر در این جلسه در یکی از این سرمایهگذاریهای برون مرزی «محرمانه» شرکت کرده باشید؛ اما اصلا ندانید که پولتان را برای همیشه از دست دادهاید. پس درست سرجایتان بنشینید و توجه کنید! داستانی غم انگیز دارم که میخواهم آن را حکایت کنم. چند هفته پیش ساعت 7 صبح با یک تماس تلفنی از سوی مشترکی که به خاطر سرمایهگذاری در یک صندوق تعاونی خارجی آشفته بود، از خواب بیدام شدم. او شش ماه سعی کرده بود که پول خود را از این صندوق بیرون بکشد؛ اما هیچ دسترسی به آن نداشت. بعد از بارهاتماس تلفنی، ارسال نامه و حتی یک بار سفر به اروپا باز هم نتوانسته بود پولش را پس بگیرد. این صندوق تعاونی نهایتا چکی را برای او فرستاد؛ اما این چک برگشت خورد! او نومید و پریشان به من زنگ زد تا به او کمک کنم. من به او گفتم در یکی از شمارههای اخیر خبرنامه ام راجع به این شرکت به مشترکانم هشدار داده بودم. او تعجب کرد و گفت: «یادم نمیآید در خبرنامهات به این مطلب اشاره ای کرده باشی. گفتم اسم این شرکت را نیاورده بودم، چون دلیل قاطعی برای این که کلاهبردار است، نداشتم. به او گفتم که رییس این شرکت به خاطر تشکیل پرونده حقوقی برای مطالبی که اهمیت زیادی برای صندوقش داشته باشند، معروف است و من و ناشر بدون داشتن دلیل در معرض خطر قرار میگرفتیم. (فکر میکنید ما آزادیم هرچه میخواهیم در خبرنامهمان بنویسیم؟ وقتی دادگاهها این قدر مایلند آزادی مطبوعات را به چالش بکشند، اصلا این طور نیست.) پس بهترین کاری که میتوانستم را انجام دادم. اسم این صندوق تعاونی را نیاوردم؛ اما بر چندین نشانه هشداردهنده برای پرهیز از این نوع سرمایهگذاریهای خارجی تاکید کردم و این شرکت و تبلیغات آن را به طوری که مو نزند، شرح دادم. مخصوصا به مشترکان خبر نامهام گفتم نسبت به درخواست خبرنامههای خارجی که «صندوق»هایی با پیشینه عملکردی بسیار خوب پیشنهاد میکنند، مشکوک باشند. صندوقهای خارجی قانونی به دنبال فعالیت در آمریکا نخواهند بود، مگر آن که توسط کمیسیون ارز و اوراق بهادار (SEC) به ثبت رسیده باشند.(نیازی به گفتن نیست که صندوق مزبور ثبت نشده بود و در فهرست شرکتهای خارجی ممنوعالکار SEC قرار داشت.) مشترک مورد اشاره نتوانسته بود این توصیه را که برای این قبیل تبلیغات بود و حتی به آن علاقه و توجه داشت، دریابد. او پسانداز تمام عمر خود و نیز کل پساندازهای همسرش را در این صندوق تعاونی کلاهبردار سرمایهگذاری کرد! پولی که از دست داد، جمعا 250 هزار دلار بود. نمیتوانستم باور کنم کسی که خبرنامه من را میخواند، بتواند این قدر احمق و ساده لوح باشد. حتی اگر این مورد معاملهای قانونی بود؛ اما چگونه ممکن است فردی که دیوانه نباشد، همه پساندازهای خود را صرف یک مورد سرمایهگذاری تنها کند؟ این یک خودکشی مالی است. نیازی نیست همواره بر اصل بنیادینی مثل متنوعسازی تاکید کرد؛ اما ظاهرا جدا باید این کار را انجام داد. از آن موقع متوجه شدهام که صندوق تعاونی مورد بحث به شدت دچار مشکل شده است و شاید هیچ وقت پولی را به هیچ کس برنگرداند. این شتری است که در خانه این مشترک من خوابیده است، اما اگر او از چند قاعده ساده مثل متنوعسازی، انجام سرمایهگذاریهای متعارف و نظارت بر وجوه خود پیروی کند، میتواند دوباره سر پا بایستد. نمیتوانم این نکته را بیش از حد تکرار کنم. از سرمایهگذاری غیرمعمول و غیرعادی خاصه آنهایی که به حریم خصوصی شما وارد میشوند، دوری کنید. این صندوق خارجی خاص، جذابیت بسیار زیادی برای سرمایهگذاران سادهاندیش داشت. خاصیت محرمانه سرمایهگذاری را حفظ کرده و سود زیادی از محل فلزات گرانبها و ارزهای «سخت» به دست میداد و هیچ کمیسیونی نمیگرفت؛ اما متاسفانه این صندوق «بدون مشکل»، صندوق «سراپا مشکلدار» از آب درآمد! اگر وسوسه سرمایهگذاری در خارج را در سر دارید، آن را ساده بگیرید. یک حساب بانکی در سوئیس باز کنید. در دلار آمریکا سرمایهگذاری نمایید و نگران بورس بازی از هزاران مایل آن طرفتر نباشید در این صورت خواب بهتری خواهید داشت. یک سرمایهگذار خصوصی آرام و بیسر و صدا باشید در این سخنرانی نکات کلیدی زیاد و مهم و واقعیتهایی بسیار آزاردهنده را مطرح کردم. با این حال نمیخواهم که بیجهت نگران باشید. وحشت نکنید یا عجولانه دست به کاری نزنید؛ اما این نکات را باید به طور جدی و دقیق مدنظر قرار دهید. امروزه بیش از هر زمان دیگری امور شخصی و مالی شما در معرض تهدید قرار گرفتهاند. بهترین راه آن است که امور خود را به آرامی سرو سامان دهید و خودتان را از فروشندههای سمج، کلاهبردارهای حرفهای و مامورهای سرسخت دولتی که زمین را پر کردهاند، حفظ کنید. به قول گری نورث در عصر حسادت زندگی میکنیم. باید بجنگید تا ثروت خصوصیتان را در مقابل دزدی، مالیات یا اقامه دعوی حفظ کنید؛ اما این کار را به شیوهای بیسروصدا و آرام انجام دهید. آزادی شما به این بستگی دارد. |