تا زمانی که شغل یا وظیفه ای به عنوان " ورود اطلاعات" به سیستم داشته باشیم , نمی توانیم از به دست آوردن اطلاعات واقعی و قابل اتکا اطمینان حاصل کنیم , زیرا وارد کننده اطلاعات ( اپراتور کامپیوتر) , ممکن است در موقعیت فرد انجام دهنده کار نباشد , یا نتواند قرار گیرد , نیازهای عملیات واقعی را احساس نکند , و بر اساس منافع حرفه ای و شغلی خودش قضاوت کند , تفسیر کند , حذف کند ! , اضافه کند , و ... ,
چاله چوله های بسیاری بر سر راه رسیدن به اطلاعات درست و درمان وجود دارد ,
برای دسترسی به اطلاعات واقعی ,
برای اینکه اطلاعات مالی-عملیاتی هر چه بیشتر به واقعیت رخدادها و فعالیت ها نزدیک تر باشند ,
تا بتوان از تجزیه تحلیل و پردازش آن ها راهکارها و نتایج مناسبی برای تصمیم گیری ها بدست آورد ,
این چاله چوله ها , دست اندازها , فیلترها , انحصار طلبی ها , بایستی شناسایی و برطرف شوند .
بنابراین گردش اطلاعات در شرکت ها بایستی به گونه ای باشد که فرد مجری , خودش شخصا ( یا اگر ممکن نیست تحت نظارت و دسترسی خودش ) فرم مربوط به وظیفه خودش را پر کند .
بدین ترتیب افکار وی ( که در راستای تسهیل انجام کارش می باشد ) به سیستم تزریق خواهد شد و سیستم عملیاتی ( حسابداری عملیاتی ! ) می گردد .
به طور مثال : "تولید کننده" ممکن است ایجاد یک کد و سرفصل دیگر برای یک گونه از محصولی که تولید می کند را ضروری بداند , اما "اپراتور" ( کسی که وظیفه ورود اطلاعات دارد ) چنین امری را برخلاف مصالح خودش ( که جمع و جور بودن کار باشد ) تفسیر خواهد کرد .
بنابراین : سیستم از "گسترش" و "نماینده عملیات واقعی بودن" باز خواهد ماند .
و این شیوه که معمولا فرم ها ابتدا به صورت دستی ثبت شده و سپس در جایی ( مثلا ) مانند حسابداری , در نرم افزارها ثبت می شوند نادرست می باشد .
به عنوان نمونه :
درخواست کننده کالا از انبار , خودش شخصا بایستی درخواست را تکمیل و ثبت سیستم کند ,
این گونه می توانیم مطمئن شویم که مشخصات کالا , قطعات , یا لوازم درخواستی , و مورد مصرف آن به درستی و کامل وارد سیستم می شود .
زیرا در زمان درخواست کالا : اراده درخواست کننده بر رسیدن به آن استوار گردیده است و ذهن اش کاملا معطوف به آن هدف می باشد ,
بنابراین در آن لحظه , اطلاعات مرتبط با آن رخداد مالی , در ذهن آن فرد کامل نقش بسته است و اگر بستر ورود اطلاعات به سیستم برایش فراهم باشد , جامع ترین اطلاعات مرتبط با آن فعالیت را در همان لحظه می توان در سیستم داشت .
البته مدیرانی که با شیوه مکانیکی ( زور بنیان ! ) کارها را پیش می برند ممکن است پاسخ دهند :
"آن چنان اپراتورها را تحت فشار می گذاریم و به اخراج یا ... تهدید می کنیم , تا مطمئن شویم کامل ترین اطلاعات را در سیستم ها وارد خواهند کرد ." !
و این جاست که فعالیت ها و وظایف تکراری و غیر ضروری متولد شده و درآمد موسسه و سازمان را بلعیده , هزینه انجام کارها را افزایش می دهند .
این گونه است که مدیران همواره شکایت می کنند :
"آقا ما خیری از این کامپیوتر و دم و دستگاه ندیدیم !
قبلا یک نفر کارها را (دستی ) انجام می داد ,
الان یک نفر انجام می دهد , یکی دیگر ثبت کامپیوتر می کند ,
و تازه : بعدا یکی دیگر بایستی به ما گزارش بدهد که نتیجه و معنای همه این ها چیست ! ؟ "