هویت سازمان یا هزینه‌های پایین‌تر؟در مدیریت سازمانی ارجح است

منبع: دنیای اقتصاد تاریخ انتشار: 1389-07-06
نویسنده: مترجم: سریما نازاریان
چکیده:

هیروکو از میان انبوه کاغذهایی که دستش بود، سرش را بلند کرد تا جواب راننده تاکسی را بدهد که در مورد مجسمه خدای عشق در لندن که روبه‌رویشان بود صحبت می‌کرد. هیروکو سرحال بود.


هویت سازمان یا هزینه‌های پایین‌تر؟در مدیریت سازمانی ارجح است

هیروکو از میان انبوه کاغذهایی که دستش بود، سرش را بلند کرد تا جواب راننده تاکسی را بدهد که در مورد مجسمه خدای عشق در لندن که روبه‌رویشان بود صحبت می‌کرد. هیروکو سرحال بود. جلساتی که او انتظار داشت تمام روز به طول بینجامند خیلی زود تمام شده بود و او فرصت کافی برای انجام کارهای شخصی‌اش را داشت. او درون صندلی تاکسی خودش را جابه‌جا کرد و مناظر را با لذت تماشا کرد. لندن از آخرین باری که او دیده بود شلوغ تر به نظر می‌رسید. با این حال او از بودن مجدد در پایتخت انگلیس خوشحال بود. 

تاکسی به سوی هتل پیش می‌رفت که هیروکو چشمش به ویترین کستلبریج افتاد و به راننده گفت: «من نظرم عوض شد. می‌خواهم همین جا پیاده شوم.» این مغازه مناسب‌ترین جا برای خرید سوغاتی بود. مسلما همه از گرفتن هدایایی که از منبع اصلی کستلبریج در لندن خریداری شده بود، خوشحال می‌شدند.
چند دقیقه بعد، یک فروشنده مشتاق به هیروکو کمک می‌کرد که خیل دستکش‌ها و شال‌هایی را که خریده بود، به سمت صندوق ببرد. در همین حال چشمش به یک کت بارانی راه‌راه برای خودش افتاد که موبایلش زنگ زد. فرگوس از همکلاسی‌های دانشگاه مدیریت بود که تصادفا به شریکش در قرارداد مشترک‌شان با بانک تبدیل شده بود.
«سلام چپ، گرسنه شده‌ای؟»
«می‌خواستم مطمئن شوم که اطراف رستوران نیستی و اینکه اعلام کرده‌اند عصر بارانی خواهیم داشت.» هیروکو به بیرون مغازه نگاه کرد. هوا خوب به نظر می‌رسید. ولی در هر حال اینجا لندن بود و هر لحظه احتمال بارندگی وجود داشت. او گفت: «نگران نباش. من الان در کستلبریج هستم و هر چه جلوی دستم باشد را می‌خرم. اگر چیزی باشد که باید برای مقابله با آن خودم را آماده کنم، باران است.»
فرگوس در حالی‌که به رستوران نزدیک می‌شد، چشمش به هیروکو افتاد که سعی می‌کرد از دست باران سیل‌آسا زیر چتر بزرگ در امان باشد. به سرعت به سمت او رفت تا در را برایش باز کند و می‌خواست نکته‌ای را هم که هیروکو از آن بی‌اطلاع بود، به اطلاعش برساند، این موضوع که او یکی از اعضای هیات مدیره کستلبریج بود که هیروکو همین امروز عصر از آن خرید می‌کرد.
فرگوس لبخند زد: «چه چتر خوشگلی.»
هیروکو گفت: «اوه این را می‌گویی؟ نگرانم اگر همسرم تگ رویش را ببیند مدت زیادی آن را نداشته باشم.» او به تگ پارچه‌ای کوچک درون چتر اشاره کرد که روی آن نوشته بود «ساخت مالزی». «دفعه پیش که چیزی ساخت آنجا را خریدم، یک سخنرانی طولانی را تحمل کردم. پدر بزرگ همسرم در مالزی سختی‌های فراوانی کشیده است و او فکر می‌کند که دیدن کالاهای ساخت این کشور، مادرش را ناراحت خواهد کرد.»
فرگوس گفت: «متاسفم که این را می‌شنوم»
«بله، من فکر می‌کردم که مغازه لندن محصولاتش را از محل کستلبریج اصلی تهیه می‌کند. آرزو داشتم چتر هم به همان‌جا تعلق داشت.»
مخالفت‌ها
فرگوس آن روز عصردلپذیری را در رستوران با هیروکو گذراند. به او گفت که با کستلبریج همکاری می‌کند و در مورد موضوعات دیگری هم صحبت کردند. ولی چند جمله‌ای که هیروکو به او گفته بود، چند هفته بعد، در یکی از جلسات سازمانی مجددا به گوشش خورد. او در یکی از جلسات دوره ای هیات مدیره کستلبریج بود و اولین موضوع بحث، ارائه‌ای در مورد ساختاردهی مجدد تولید بود. مدیر مالی سازمان دوریس به هیات مدیره اطمینان می‌داد که پروژه فالکروم پس از یک سال تحقیق و بررسی بالاخره وارد فاز پیاده سازی می‌شود.
دوریس با اشاره کردن به دیوار که عکس نمودار بزرگی روی آن بود، گفت: «با این نمودار آشنا هستید.» او نموداری از درآمد رو‌به‌رشد سازمان در چهار سال اخیر را نشان می‌داد. سرمایه‌گذاری که برای احیای برند و برای ایجاد بازارهای جدید به پیشنهاد مدیرعامل مری انجام شده بود، پاسخ داده بود. یک ضربه به صفحه کلید و «البته نکته‌ای که وجود دارد این است که این افزایش فروش با افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها همراه بوده است.» یک کلیک دیگر و هر دوی این نتایج به کناری رفته بودند تا آینده‌ای را به تصویر بکشند که در آن همه چیز بر وفق‌مراد است: هزینه‌های رو به کاهش و درآمد های رو به افزایش.»‌ قدم‌هایی که برای منطقی‌ترکردن خطوط تولید برمی‌داریم و با انتقال زنجیره‌های تولید به مناطق کم هزینه‌تر مانند چین، به افزایش درآمد سازمان در عین پایین نگه داشتن هزینه‌ها کمک خواهند کرد.»
بعد از مقداری بحث اضافی در مورد اینکه این وقایع چگونه رخ خواهند داد، مری از مدیر مالی‌اش تشکر کرد. «ما متوجه هستیم که تغییراتی که دوریس به ما نشان داد، برای جامعه و کارگران نتایجی در بر خواهند داشت که مسلما همه آنها هم خوشایند نیستند. هیات مدیره باید توجه کند که اعلام تعطیلی کارخانه یورکشایر موجب بروز برخی حرکت‌های عمومی ‌بر علیه ما شده است.»
یکی از مدیران پرسید: «همان مردم طرفدار انگلیسی نگه‌داشتن برند را می‌گویی؟»
مدیر عامل به خشکی گفت: «بله. ما در مورد نگرانی‌هایشان با آنها صحبت می‌کنیم ولی همان‌طور که دوریس گفت، بستن کارخانه یورکشایر در مقابل روند خارجی‌کردن تولید، قدم کوچکی به شمار می‌آید. کسی انتظار ندارد همه از این حرکت ما خوشحال شوند، ولی فکر نمی‌کنیم که این مخالفت‌ها زیاد به طول بینجامند.»
فرگوس گفت: «من در این مورد زیاد هم مطمئن نیستم. این مخالفت‌ها هوشمندانه هستند و می‌توانند برای ما به مشکل بزرگی تبدیل شوند.»
مری با هوشمندانه‌بودن مخالفت‌ها موافق بود. «ولی فکر نمی‌کنم کار زیادی بتوانند صورت دهند. هنوز هم در لندن هزاران کارمند وجود دارند و ما استخدام‌های زیادی هم داریم. بستن این کارخانه تنها به بیکار شدن 270 نفر می‌انجامد.»
بحران هویتی
در هفته‌های آینده همان طور که فرگوس پیش‌بینی می‌کرد، مخالفت‌ها بیشتر و بیشتر شد و افراد مشهور هم به جمع مخالفان پیوستند. روزنامه ها و تلویزیون با کارکنان مسن اخراجی مصاحبه می‌کردند و می‌خواستند نشان دهند که شرکت به کارکنانش وفادار نیست. مری به فرگوس زنگ زد و گفت که هنر پیشه ای که آنها از او به عنوان چهره ‌سازمان روی تبلیغات استفاده می‌کنند هم وسوسه شده است که به جمع مخالفان بپیوندد. فرگوس گفت: «این سوال پیش آمده است که مردم دقیقا مخالف چه چیزی هستند؟ آیا تنها مخالف بستن این کارخانه هستند یا کلا مخالف از دست دادن ماهیت انگلیسی سازمان؟ شاید ما تنها زمان‌بندی اشتباهی داشته‌ایم. مردم به اندازه کافی از بسته شدن کارخانه‌ها ضربه دیده‌اند و با دیدن این یکی عصبانیت‌شان به اوج رسیده و فوران کرد.»مری طبق عادت سکوت کرد و به فکر فرو رفت. سپس گفت: «در آن صورت شاید بهتر باشد که این کارخانه را به آنها پس بدهیم. این کار می‌تواند برای ما به یک فرصت تبدیل شود. می‌تواند نشان دهد که ما به وظایف اجتماعی‌مان اهمیت می‌دهیم.»
این بار فرگوس به فکر فرو رفت. او فکر می‌کرد که سایر مدیران به این پیشنهاد چه واکنشی نشان خواهند داد. پیشنهاد مری خوب بود، ولی کمی ‌دور از مشکل اصلی بود. «خیرخواهی ما، مهم است. باید به کارکنان اهمیت بدهیم ولی باید به مشتریان هم فکر کنیم.» او به فکر هیروکو افتاده بود و ناراحتی او از تولید مالزی بودن محصولات سازمان. ژاپن بزرگ‌ترین بازار سازمان متبوع وی بود ولی اطمینان نداشت که مشتریان از عرضه تولیدات چین توسط این سازمان استقبال کنند، او در جلسات، نشنیده بود که کسی در مورد نظر مشتریان حرفی بزند. «ما در نهایت سازمانی هستیم که همیشه روی هویت انگلیسی‌اش مانور داده است و این موضوع همیشه هم به نفعمان تمام شده است. حتی بعد از اینکه شروع به وارد کردن پشم از برزیل و دگمه از فرانسه کردیم. حتی زمانی که تولید به شرق اروپا منتقل شد.»
مری خندید و گفت: «و حتی زمانی که یک مدیرعامل نیویورکی را به شرکت آوردند که او هم به نوبه خود یک مسوول تبلیغات ایتالیایی و یک طراح مغازه سوئدی را استخدام کرد. ولی در نهایت ما هنوز انگلیسی هستیم.»
«خوب ممکن است دیگر با این کار موضوع را از حد گذرانده باشیم؟ شاید موضوع به اینجا رسیده که ماهیت انگلیسی‌مان کم‌کم زیر سوال برود. نگرانی من این است. چه بلایی سر علایق و نظر مشتری می‌آید؟ اگر شعار برند ما که همان هویت انگلیسی است پوچ به نظر برسد، چه می‌شود؟»
فرگوس به نقطه ای از بحث رسیده بود که مایل به ادامه دادنش بود. ولی مری آنقدر با ایده نبستن کارخانه مشغول بود که فقط از او تشکر کرد و گوشی را گذاشت تا تماس‌های لازم را با مسوولان برقرار کند.
تعریف انگلیسی بودن
آن روز عصر فرگوس به همراه همسرش به مغازه ای رفت که همیشه کت‌هایش را برای دوختن به آنجا می‌سپرد. الان دیگر کتش باید آماده می‌بود و فرگوس مشتاقانه منتظر امتحان کردن آن بود. به محض ورود به مغازه مردی به استقبال‌شان آمد، با بخش پرو لباس تماس گرفت و خیاط مورد علاقه فرگوس به زودی نزدش حاضر شد و گفت: «کتتان آماده است. فقط اگر لطف کنید و یک بار دیگر آن را پرو کنید، ممنون می‌شوم.» فرگوس احساس کرد که تنها چیزهای کمی‌هستند که مانند کت دست‌دوز کاملا انگلیسی باشند. آیا مسوولان این مغازه می‌دانستند که به دلیل قرار داشتن در انگلیس کت‌هایشان دست دوز است؟ حقیقت این بود که امروز تولیدکنندگان لباس در چین بسیار بیشتر از انگلیسی‌های اولیه به فنون دوخت انگلیسی آشنا هستند ولی در نهایت چه چیزی معرف انگلیسی بودن است؟ و چه چیزی برند را تعریف می‌کند؟
سوال: کستلبریج با انتقال بقیه بخش تولیدی‌اش به خارج از کشور، چه ریسک‌هایی می‌کند؟
منبع: HBR


پاسخ موردکاوی
هویت سازمان یا هزینه‌های پایین‌تر؟


اگر کستلبریج با مشکل برند مواجه شده است، این موضوع به دلیل هویت ملی نیست؛ بلکه به دلیل کلاس سازمان است. موضوعی که هنوز هم در انگلستان مهم‌تر از ملیت است.

در موردکاوی هفته گذشته، چالش‌های یک برند لوکس انگلیسی که برای کاهش هزینه‌های خود ناچار به انتقال بخش تولید به خارج از انگلستان شده است، مطرح شد. نگرانی شرکت از این بابت است که هویت انگلیسی برند که برای بسیاری از مشتریان اهمیت دارد،در اثر این انتقال خدشه‌دار شود. سوال انتهایی این بود: کستلبریج با انتقال بقیه بخش تولیدی‌اش به خارج از کشور، چه ریسک‌هایی می‌کند. در زیر پاسخ کارشناسان را می‌خوانیم:
چیزی که کستلبریج با انتقال کسب‌وکارش به خارج از کشور به خطر می‌اندازد، تقریبا هیچ چیز است. چیزی که مدیر عامل مری با اجرا نکردن این کار به خطر می‌اندازد، کاهش قیمت سهام سازمان و در نهایت خروج از صنعت است. فروش رو به رشد در صورتی که هزینه‌ها افزایش یابند منطقی به نظر نمی‌رسد. راه حل در واقع منطقی کردن زنجیره تامین و انتقال تولید به مناطق کم هزینه‌تر است. سوال این است که این کار برای کستلبریج چرا اینقدر طول کشیده است؟اشکال کار کجا است؟ مهم‌ترین تهدید شاید تهدیدی است که برند سازمان به عنوان یک برند انگلیسی احساس می‌کند. این تهدید دو شکل عمده به خود می‌گیرد؛ محلی و جهانی. به صورت محلی رسانه‌ها به سراغ سازمان آمده‌اند و کارها را به هم می‌ریزند. مدیر عامل به گونه ای تحت تاثیر قرار گرفته است که می‌خواهد کارخانه را به کارکنان بسپارد. در عین حال فرگوس پیش‌بینی می‌کند که استراتژی outsource کردن تولید می‌تواند به ضرر سازمان تمام شود و برای این کار هم همان واکنش منفی ژاپنی‌های مسن به برچسب «ساخت مالزی» را اصل قرار می‌دهد.مری و فرگوس هر کدام باید چند قرص آرامبخش مصرف کنند. اول از همه اینکه هیچ صنعتی در کشور‌های پیشرفته به‌اندازه انگلستان به از دست دادن مشاغل کارخانه‌ای عادت نکرده است. بیست و پنج سال پیش 31 درصد کارکنان مرد و 18 درصد کارکنان زن در بخش تولیدی مشغول به کار بودند. پارسال این آمار به 17 درصد و 6 درصد تغییر پیدا کردند. این موضوع در آن زمان ناراحت‌کننده به نظر رسید.
ولی مارگارت تاچر توانست انگلیسی‌ها را قانع کند که مزیت رقابتی سازمان دیگر در صنعت نهفته نبود و به خدمات مالی تغییر پیدا کرده بود. بسته شدن کارخانه یورکشایر یک قدم نهایی کاملا منطقی است و نه یک اقدام نابود کننده. انگلستان، فرانسه نیست که ملی‌گرایی همچنان کنترل کننده منطق اقتصادی باشد. همچنین نیازی هم به نگرانی در مورد رسانه‌ها وجود ندارد. روزنامه‌ها در سال‌های روی کار بودن تاچر هم هدایت کننده اصلی جنگ در مقابل قدرت اصناف بودند و بسیاری از مالکان ترجیح می‌دادند، بمیرند و به وضعیت قبلیشان برنگردند. در مورد تهدید کستلبریج برای مردمی‌ کردن اقدامش در لندن مدل‌های کمی ‌وجود ندارند.
همان طور که همسر فرگوس می‌گوید، چه چیزی انگلیسی‌تر از استفاده کردن از نیروی کار خارجی است؟ همان طور که همه تاریخ‌دان‌ها می‌دانند، سازمان‌های انگلیسی برای مدت طولانی در خارج از کشور به کار مشغول بوده‌اند. به همین دلیل است که این موضوع که یک مشتری ژاپنی تنها به دلیل ساخت مالزی بودن محصولات از خریدن تولیدات سازمان امتناع کنند، چندان باور پذیر به نظر نمی‌رسد. اگر پدر بزرگ همسر هیروکو در جنگ جهانی دوم دوران بسیار سختی را پشت سر گذاشته است، حداقل بخشی از این سختی در نتیجه افراد خدماتی انگلیسی بوده است و در نهایت اینکه تا سال 1957 مالزی بخشی از امپراتوری انگلیس بوده است.برای این سوال راه‌حل آسانتری هم از اینکه مری و فرگوس به آن فکر می‌کنند، وجود دارد و دقیقا همان تگ لباس‌ها هم شاه کلید آن است. روی لباس‌ها تگی به شکل «طراحی انگلیس، ساخت مالزی» چسبانده شود.به صراحت بگوییم، اگر کستلبریج مشکل برند دارد، این مشکل به دلیل ملیت سازمان نیست و بیشتر به کلاس بستگی دارد که هنوز هم در انگلستان بسیار بیشتر از ملیت اهمیت دارد. زمانی بود که کت‌های طراحی شده سازمان به ‌اندازه کت و شلوار‌های Savile row شیک و مطابق مد روز بودند. اساسی‌ترین ریسک تولید انبوه محصولات با برند سازمان از دست دادن ارزش و کلاس مارک سازمان است. مشکلی که مد بسیار گرانقیمت و لوکس دارد این است که مدیران و بانکدارانی که در مورد این گونه برند‌ها هیچ اطلاعاتی ندارند، صاحبان این سازمان‌ها هستند و آنها را اداره می‌کنند. تفاوت بین این دو مدیر کستلبریج یعنی مری و فرگوس این است که فرگوس در مورد سابقه و چگونگی کار کردن سازمان اطلاعات بسیار ارزشمندی دارد؛ ولی دیرتر از آن به سازمان پیوسته است که بتواند چیزی را تغییر دهد. کستلبریج انگلیسی بودنش را زمانی از دست داد که تصمیم گرفت به یک سازمان بین‌المللی تبدیل شود یک مدیرعامل خبره آمریکایی را هم برای انجام دادن این کار استخدام کرد. امروز دیگر صاحبان کستلبریج افرادی از همه نقاط دنیا هستند و دیگر انگلیسی بودن اولویت اول آنها نیست، چرا که اولویت اول به سود آوری تغییر کرده است.
در حالی که اعتراض کارکنان مساله تولید در خارج را به موضوع مهمی‌برای سازمان تبدیل کرده است، این موضوع کمی‌دیر برای سازمان مطرح شده است. مری درست می‌گوید، اگر سازمان می‌خواهد انگلیسی بودن خود را به بازار عرضه کند، باید تاکید کند که مرکز اصلی سازمان و محل طراحی لباس‌ها در لندن است. برای نجات یافتن از این مخمصه سازمان باید استراتژی‌ها و اهدافش را شفاف‌سازی کند.
منبع: HBR



ارسال محتوا به دوستان نظرات خود را در رازنامه ثبت کنید                به اشتراک گذاری محتوا در فیسبوک به اشتراک گذاری محتوا در گوگل پلاس به اشتراک گذاری محتوا در لینکدین به اشتراک گذاری محتوا در توی تر

مشخصات ثبت اطلاعات

مدیریت رازنامه

مدیریت رازنامه

تاریخ ثبت:
1389/07/07
بروزرسانی:
1389/07/13
آخرین مشاهده:
1403/09/28

نظرات و پیشنهادات


دریافت آخرین اطلاعات رازنامه
با ثبت پست الکترونیکی خود و یا دوستان خود همیشه از آخرین اطلاعات سایت آگاه شوید.

دریافت آخرین اطلاعات رازنامه

پرسش ها و پاسخ ها

    با عرض سلام و خسته نباشید در صورتی شرکتی به عنوان اسپانسر با ما مشغول فعالیت باشد از نظر اداره مالیاتی پول های واریزی از طرف اسپانسر به چه صورت شناسایی میشود ؟ آیا معاف از مالیات است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    باسلام من کاردان دامپزشکم باشراکت مرغداری خریدیم مرغدار نمونه کشور شدم سرم کلاه گذاشتن مرغداری رو فروختن .میخوام کار شروع کنم نمیدونم چیکار باید بکنم.از مردم فراری شدم میترسم با هر کس کار کنم سرم کلاه

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    سلام،وقت بخیر زمانی که لیست تعدیل حقوق تهیه می گردد و حقوق و عیدی از مالیات معاف می گردند در سیستم حسابداری چطور باید مالیات حقوق را کسر کرد متشکرم

    احمد نورمحمدی
    احمد نورمحمدی  ( راهبری سیستم های حسابداری - مالیاتی مشاور مالی مالیاتی شرکت های دانش بنیان )

    سلام وقت بخیر من دوتا حساب دارم به نام پیش دریافت عوارض و ارزش فزوده و پیش پرداخت عوارض و ارزش افزود موقع پرداخت ارزش افزوده و عوارض چطوری سند بزنم و این که چرا تفاوت ارزش افزوده خرید من و ارزش ا

    مانوئیل یوحنائی
    مانوئیل یوحنائی ( حسابداری مالی و مالیاتی -حسابداری صنعتی - حسابرسی - حسابرسی داخلی  )

    سلام ، وقت بخیر نحوه سند زدن پرداختی بیمه تامین اجتماعی به چه صورته ؟ بدون این که تو لیست حقوق و دستمزد بیام ه صورت جداگانه چطوری ثبت بزنم؟

    احمد نورمحمدی
    احمد نورمحمدی  ( راهبری سیستم های حسابداری - مالیاتی مشاور مالی مالیاتی شرکت های دانش بنیان )

    سلام به مشاور محترم من تازه دیپلم در رشته حسابداری گرفته ام نمی دانم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهم یا خیر ؟ با توجه به اینکه بیکاری در مقطع دانش آموختگان عال زیاد است چه کنم ؟ لطفا" رهنمایی بفرمائید

    عیسی ذوقی
    عیسی ذوقی ( مشاور بازرگانی، مالی ومالیاتی  )

    سلام و وقت بخیر برای استارت آپ ها و کسب و کارهای الکترونیک آیا معافیت مالیاتی وجود دارد؟ در صورت تایید، نحوه استفاده از معافیت چگونه است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    با سلام خدمت جنابعالی چنانچه پروانه بهره برداری کارگاه یا کارخانه ای که در شهرک صنعتی به نام فرد باشد ولی همین شخص مدیرعامل شرکتی باشد که در همان کارگاه مشغول تولید است و برای آن شرکت دفاتر قانونی تهی

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    سلام و وقت بخیر برای استارت آپ ها و کسب و کارهای الکترونیک آیا معافیت مالیاتی وجود دارد؟ در صورت تایید، نحوه استفاده از معافیت چگونه است؟

    علیرضا سربی Alirezasorbi
    علیرضا سربی Alirezasorbi  ( حسابداری ، حسابرسی ، قوانین پایانه ها و سامانه مودیان ، کار ، تامین اجتماعی ، مالیات ها ، تجارت و حسابداری بهای تمام شده )

    با سلام خدمت استاد محترم برای آموزش کارکنان در دوره آموزشی اکسل در حسابداری میخواستم ببینم چطوری باید با شما هماهنگی کنیم. با تشکر

    مهدی مقدسی
    مهدی مقدسی ( مشاوره مالی ،حسابداری و حسابرسی مالی و مالیاتی ،قانون مالیات های مستقیم. اکسل .قوانین بازار سرمایه، )